سيل آزربايجان يا پلاسكوى تهران؟- محمدرضا لوایی
هر وقت سيل و زلزله و بلايى سر آزربايجان مى آيد سيل و زلزله و بلايى نيز در درون شما رخ مى دهد. كه سيل و زلزله و بلا خود شماييد.
اخبار و روزنامه ها و تحليل ها را كه مى خوانم آن فاجعه ى بزرگ را حس مى كنم. فاجعه را سيل آزربايجان رقم نزده است، فاجعه در ذهن و دل و مدياى مركزگرايان اتفاق افتاده است. اين جامعه با آرمان ها و رؤياهاى انسانى فاصله گرفته است. اين جامعه به راحتى، چشم بر دردهاى انسانى مى بندد و آب از آب تكان نمى خورد. فاجعه، سيلِ آزربايجان نيست بلكه سكوت آزربايجان ستيزان است.
فاجعه، رؤياهاى كوچك و افكار سركوبگرانه ى كسانى است كه زير شعار ” بنى آدم اعضاى يكديگرند” دارند بنى آدم را در حجره هاى تبعيض و نفرت و بى اعتنايى مثله مى كنند.
فاجعه وقتى آغاز شد كه در عزاى آزربايجان، مركزگرايان با طنز ديوار به ديوار حال كردند.
فاجعه را سكوت دنياى مجازى پان فارسها و پان ايرانيست ها در قبال آزربايجان رقم مى زند.
مقايسه ى فاجعه ى سيل آزربايجان با ماجراى پلاسكو به شدت تكان دهنده است. پلاسكو را براى اين رقم زدند كه ذهن جامعه از حال و هواى مرگ رفسنجانى به سمتى ديگر بلغزد. براى همين سه روز عزاى عمومى اعلام كردند و هفته ها با آب و تاب از آن نوشتند. يعنى اتفاقات و وقايع و بلاياى طبيعى را نيز به منافع سياسى ربط مى دهند. براى آنها پرداختن به مصايب آزربايجان، يك ضرر سياسى است. پس مثل هميشه اكثريت آنها سكوت اختيار مى كنند.
فاجعه، سيل و سيلى طبيعت نيست. فاجعه ى اصلى، بغل تو صاف و راست ايستاده و چهار چشمى در سكوت كنترلت مى كند. اگر مى خواهى فاجعه ى اصلى را بشناسى به شرق خود نظر بينداز وطنم، آزربايجان.
قایناق: ایران گلوبال