آزادی و دموکراسی در کوردستان عراق؛ افسانه یا واقعیت؟-هیرش قادری
اکنون که کوردستان در آستانه برگزاری رفراندوم برای تعین حق سرنوشت است لازم است کارنامه حقوقی آن در دو دهه گذشته مورد بررسی قرار بگیرد.
تصورات اشتباهی در باره کوردستان عراق شکل گرفته است که گویا در خاورمیانه مکان میانه روی، آزادی و سکولاریسم است غافل از آنکه شبیه یک پادگان نظامی وارد قافله تمدن نشده است. این دیدگاه از کوردستان عراق در ظاهر بر اساس رسانه های اینجا ایجاد شده است اما مسئله اینجاست که رسانه های اینجا هیچ ارتباطی با سیاست و جامعه ندارند و ثروتهای کلامی تولید شده ی رسانه ها، انحراف واقعیت جامعه و سیاست اینجاست. کوردستان عراق، از نظر ساختاری و عقلی در همان بافت مردسالاری عشیره و مبنای رفتار سیاسی احزاب نه مفاهیم تبلیغی بلکه مخیله ناسیاسی عشیره است تنها ابزارهای کنترل روسای عشایر فرق کرده است این ابزارهای مدرن مردسالاری عشیره، آسایش(پلیس) و سرمایه یا همان انحصار خشونت و ثروت است. عقلانیت حاکم بر کوردستان عراق، عقلانیت نظامی – امنیتی و جنسی است؛ امنیتی به دلیل اینکه احزاب حاکم قبل از تجربه حکمرانی، دهه ها احزاب نظامی و سلاح به دست بودند اکنون همه چیز را امنیتی و نظامی می بینند و با همان عقلانیت سعی در کنترل و اداره جامعه شهری امروزی دارند و عقلانیت جنسی بحث پیچیده تری است که پیشمرگاه هایی که امروز در پلیس و آسایش هستند دهه ها در کوه و جنگ دچار عقده های سخت جنسی شده اند و اکنون که در قدرت هستند نسبت به لذت بردن نسل تازه ایی که گسست عمیق ارزشی نسبت به انان دارد حسادت و به نام امنیت، حریم خصوصی را اشغال و امکان هیچ ازادی فردی و شخصی را نمی دهد. هدف از پردازش این مقاله معرفی درست بافت سیاسی و اجتماعی کوردستان عراق و سیستم حکمرانی آن است که بر اساس مشاهدات میدانی نگارنده در دوسال اخیر زندگی در اینجا بدست آمده است و سعی شده است با زبان ساده به دور از مفاهیم پیچیده بیان شود. در این مقاله به طور مختصر موضوعات ومفاهیمی به بحث گذاشته خواهد شد تا دنیا و سازمانهای حقوق بشر از وضعیت بشر کورد در سیستم حکومت کوردی آگاه شوند که نه تنها مانند مابقی خاورمیانه خبری از آزادی سیاسی نیست بلکه بدتر از همه خاورمیانه آزادی فردی و اجتماعی نیز وجود ندارد. موضوعات مطرح شده وضعیت دموکراسی، مشروعیت حکمرانی، سیستم امنیتی، آزادی و سکولاریسم است تا متوجه بشویم که واقعیت اینجا بسیار متفاوت از آن چیزی است که در تصور خارجیها و رسانه ها هست.
حکمرانی در کوردستان عراق.
سیستم حکمرانی باشور را نمی توان با مفاهیم مدرن علوم اجتماعی و سیاسی چون دموکراسی و فدرالیسم و …توضیح دارد. سیستم اینجا اگرچه ابزارهای مدرن را به کار می برد اما از نظر ساختار عقلی و بافت سیاسی و اجتماعی همان بافت عشیره و امارت قدیم است که اشرافیت و روسای عشایر که اکنون به اشرافیت سیاسی و مالی روسای حزبی تبدیل شده اند، برای منطق بقا و برتری بر عشیره رقیب ، حاظر به حراج خاک و هویت و همه چیز کورد هستند چون چیزی به اسم منافع عام و درک ملی فراتر از منطق رقابت و بقا عشیره در اینجا وجود ندارد. احزاب اینجا کمپانیهای صاحب ارتشی هستند که با استفاده از انحصار خشونت با ابزارهای پلیس و اسایش و انحصار سرمایه، سعی در تداوم بقا خویش و کنترل مردم دارند البته با تبلیغات مفاهیمی چون کوردایتی و استقلال و دموکراسی در حالی که اقتصاد در کوردستان عراق شکم اشرافیت حزبی است، به این معنی که سرمایه های عمومی را صرف منافع جزیی اشرافیت حزبی کرده اند برای مثال کل کمپانیها و مولها و طرحهای ساخت و ساز را اگر پیگیری کنید به یکی از سیاستمداران خواهی رسید. پلیس و اسایش بازوی آن به این معنی که هدف آسایش برخلاف ظاهر تبلیغاتی آن که هدفش کنترل ترور است، کنترل و رام کردن بدنهای نسل تازه خود مردم اینجاست که متوجه هیبت و قدرت نظامی اشرافیت حزبی حاکم شده و امکان هرگونه عصیان را نداشته باشند و فرهنگ تبلیغات ان به این معنی که عقلانیت محدود حزبی که دیگری هرکدام حزب دیگر است کل سرمایه و بودجه های فرهنگی را صرف تبلیغات و اسطوره سازی حزبی و روسای حزبی می کنند و هیچ سرمایه گذاری بر روی فرهنگ ملی و یا اخلاق اجتماعی و نظام اموزش و پرورش نمی کنند کل رسانه های در انحصار احزاب و ابزار تبلیغات حزبی گشته است حتی یک برنامه فرهنگی و اموزشی مستقل از منافع حزبی در رسانه های تصویر و نوشتاری اینجا مشاهده نخواهد شد همچنین، دموکراسی و علمانیت(سکولاریسم) تبلیغ شده جز روان کردن چرخ قدرت سلطه اشرافیت عشیره – حزب و جذب تماشاگر خارجی نیست اگر از مفاهیم افلاطونی استفاده کنیم، اینجا شکم و زیر شکم و بازو حاکم است اما هیچ خبری از سر معرفت و فضیلت که در ان دموکراسی و ازادی و سکولاریسم می تواند معنا یابد، نیست. اینجا بحث بر سر مفاهیم بی معنی است چون هنوز وارد قافله تمدن نشده است و ازادی مدعی شده چون ازادی قبایل جنگلهای امازون است چون اشرافیت عشیره حاکم درکی از مفاهیم و فرهنگ ندارند که بر سر ان تعصب داشته باشند مردسالاری عشیره تنها به بازتولید عصبیت حزبی می اندیشد که بقا خویش را حفظ و چون فکری برای حکومت ندارد و تنها به دنبال رفاه و بقا لذت خویش است کاری نیز با کنترل افکار ندارد بلکه تنها رام کردن بدنها و تبعیت انها را می خواهد.
سیستم سیاسی در کوردستان عراق، نه پارلمانی است نه ریاستی بلکه حزبی است که روپوش همان عشایر و قبایل قدیم است که خشونت قبایل را با استفاده از امکانات و ابزارهای دنیای مدرن، نمادین و از سرمایه برای روان کردن چرخهای ان استفاده می برند. احزاب انحصار خشونت و سرمایه را در اختیار دارند و بدون مقدمات تک محصولی رانتیه، کارکرد یک دولت رانتیه را یافته است حال رانت ان نه نفت بلکه بودجه بغداد عربی باشد. با انحصار مالی که احزاب در دست گرفته اند به کلی با حقوقهای بیهوده مردم را به خود وابسته و به جای وابسته بودن حکومت به مردم و در نهایت پاسخگو بودن به آنها این مردم هستند که به حکمرانی وابسته و لاجرم حکمرانی پاسخگوی خواسته های مردم نبوده و، تقاضاهای مردم بازخوردی در سیستم سیاسی اینجا نخواهد داشت. به غیر از وابستگی مردم به سرمایه، احزاب، انحصار خشونت را نیز در دست گرفته اند و پلیس و آسایش در تمامی حوزه های خصوصی مردم دخالت و انحصار بوروکراسی را در دستان نظامی خویش گرفته اند.
رقابت پارتی و یکیتی با هم و نزدیکی هرکدام به یک دولت خارجی بازتولید همان منطق امارتهای کوردی قدیم چون اردلان و بابان است که در رقابت با هم، هرکدام به دیگری قدرتمندی پناه می بردند پارتی در رقابت با یکیتی و گوران سعی در حفظ قدرت حزبی و خاندانی خویش زیر سایه دولت ترکیه دارد که همان بازتولید امارت قدیم و کمک به احیای امپراتوری عثمانی است و یکیتی و گوران نیز کمک به احیای امپراتوری صفوی تنها یاد گرفته اند از مفاهیم مدرن چون استراتژی و رئالیسم و استقلال برای توجیه آن استفاده کنند .
وضعیت آزادی بیان
زمانی که در ایران از رسانه هایی چون روداو RUDAWو ….در مناظره های حزبی را مشاهده می کردم در توهم دموکراسی و ازادی در کوردستان بودم اما زمانی که وارد کوردستان شدم متوجه شدم آن چیزی که از دور برق آزادی می زد همان فحاشی قبایل سنتی نسبت به همدیگر در حوزه اقتدار خویش است و مناظره های تلویزیونی نه انتزاع و نمادین کردن خشونت و رقابت بلکه انحراف ان است. اگر در حوزه پارتی فحش و ناسزا گفتن به یکیتی و گوران و برعکس آزادی است در ایران نیز به خاطر مداحی رهبر ناسزا گفتن به امریکا آزادی است کدام قلم به دست و استاد دانشگاهی که در قلمرو پارتی است و حقوق پارتی را دریافت می کند جرات نقد پارتی و مسعود بارزانی را دارد؟ سلیمانیه و اربیل دو حکومت جدا از هم هستند و نقد حاکمیت حزبی هرکدام در حوزه دیگری که آزادی نیست مداحی حزب حاکم است. سیستم حزبی، انحصار همه چیز از جمله مدیریت دانشگاه و رسانه ها را در اختیار خویش گرفته است و هرگونه استخدام و بقا در سیستم اداری اینجا منوط به مداحی حزب حاکم و ناسزا گفتن به حزب دیگر است که اسم آن را دموکراسی و آزادی نامیده اند. چیزی به اسم علم و شایسته سالاری در اینجا حتی در نهادهای علمی و فرهنگی معنا ندارد ارادت حزبی و ارادت به شیوخ حاکم حزبی تنها معیار انتخاب حتی برای مدیریت نهادهای علمی و فرهنگی است بنابراین چیزی به اسم جامعه و نهادهای اجتماعی در اینجا وجود ندارد چون همه چیز از بالا توسط احزاب انتخاب می شوند حتی در سندیکای کارگری احزاب بر سر رهبری ان رقابت دارند و جامعه و مردم مستقل از احزاب هیچ نقشی در ایجاد نهادهای مدنی و اجتماعی ندارند. احزاب چون ملک شخصی تمامی امکانات و پست و سرمایه ها را بین خویش تقسیم می کنند. اساتید دانشگاه در هر حوزه نقش مداح حزب حاکم همان حوزه را دارند ایراد شخصی بر آنان وارد نیست این سیستم سیاسی اینجاست که آن را تحمیل می کند چون اگر پشتیبانی حزبی را نداشته باشی نه امکان استخدام و بقا وجود دارد نه امکان تولید علمی. بدون پشتیبانی حزبی که انحصار بوروکراسی و سرمایه را در اختیار دارند امکان تاسیس حتی یک روزنامه محلی نیز وجود ندارد و حمایت مالی احزاب برای تاسیس هرگونه مجله یا روزنامه منوط به مداحی و تایید سیاستهای ان حزب و نقد و ناسزا گفتن به حزب مخالف است مانند مداحان روسای عشیره قدیم در ناسزا گفتن به عشیره رقیب. علم و فرهنگ در اینجا در حد تبلیغات سیاستهای حزبی تقلیل یافته است و قلم نویسندگان در حد مداحی. بنابراین، درک درستی از بافت سیاسی اینجا وجود ندارد که برخی مدعی وجود آزادیهای سیاسی و آزادی بیان هستند چون هیچ نویسنده و منتقدی در حوزه حاکمیت هر حزبی امکان نقد آن حزب را ندارد.
وضعیت دموکراسی
دموکراسی در کوردستان عراق وارونه است و ابزار کسب مشروعیت، از بالا به پایین است نه از پایین به بالا. در دموکراسی به دلیل استقلال سیستم بوروکراسی از حکمرانی سیاسی و مشروعیت عقلاننی که دارد این حکومت است که به دلیل سیستم مالیاتی وابسته به مردم و در نهایت پاسخگوی خواسته های مردم است اما در اینحا حکمرانی رانتیه غیرنفتی، همه مردم را از نظر حقوق و بقا زندگی به خود وابسته کرده است لاجرم دموکراسی در اینجا اگر بتوان اسم آن را دموکراسی گذاشت، وارونه است یعنی این مردم هستند که به حکمرانی وابسته هستند و همین وابستگی مالی مردم به حاکمیت حزبی امکان گسترش جامعه مدنی و ازادی بیان را به کلی از بین برده است. از حدود پنج میلیون جمعیت اینجا نزدیک یک میلیون چهارصد هزار نفر حقوق بگیر حزبی هستند که اگر تعداد زنان و فرزندان را کم کنیم نزدیک نود درصد از مردم حقوق بگیر حزبی هستد بدون هیچ بازدهی و حتی کار اداری، این به دلیل دوست داشتن مردم توسط احزاب نیست بلکه در دموکراسی وارونه اینجا چون در ظاهر سیستم انتخاباتی و رای برقرار است احزاب برای تثبیت قدرت خویش در مقابل حزب دیگر به رای مردم احتیاج دارند لاجرم سرمایه عمومی ملت را در جهت منافع جزیی حزبی برای خریدن رای مردم استفاده می کنند و از هیچ سرمایه گذاری عمومی در کشاورزی و …حمایت نمی کنند که مردم صاحب استقلال مالی نشوند. اگر تمام حقوقهای بی جهت و مفتی که به حقوق بگیران بدون هیچ بازده کاری می دادند صرف تولید و صنعت و یا حداقل برق و آب می شد اکنون اینجا در ماقبل تمدن نبود که نه آبی برای خوردن است و نه برقی برای خنک شدن در تابستان و گرم شدن در زمستان و حتی امکان تولید یک کیلو سیب زمینی و خیار و گوجه را نیز ندارند دلیل عدم حمایت از کشاورزی و صنعت و …..تداوم وابستگی مالی مردم به بودجه احزاب است در حالی که پایه دموکراسی استقلال مالی مردم و ظهور طبقه متوسط است و چون سرمایه گذاریهای اینجا در انحصار سیاستمداران و یا فرزندان آنهاست، امکان ظهور طبقه متوسط موتور محرکه دموکراسی نیز در اینجا وجود ندارد. کوردستان چون ملک شخصی در اختیار اشرافیت حزبی و فرزندان و وابستگان آنان است و انحصارگرایی حزبی امکان استقلال و تاسیس جامعه مدنی و ابزارهای ان چون سندیکا و روزنامه و …را که از پایه های دموکراسی هستند را نمی دهد. احزاب سیاسی حاکم به شدت فربه و جامعه روز به روز نحیفتر و ضعیفتر می شود. تارو پود جامعه چه از نظر مالی و یا هر مولفه دیگری در انحصار احزاب است و بازوی امنیتی احزاب یعنی پلیس و اسایش در نقطه به نقطه شهر و کوچه و خانه حضور دارند تا از سویی با پاداش حقوق و از سوی دیگر تهدید نظامیها مردم را رام و در کنترل خویش نگه دارند.
مشروعیت حکمرانی
بعد از فروپاشی سیستم بعث و تقسیم قدرت در عراق که 17 درصد از بودجه عراق به کوردستان اختصاص یافت، توافقی بین دو حزب حاکم صورت گرفت که احزاب در میان مردم، مشروعیت توافقی و بخاطر بودجه بغداد عربی، مشروعیت مالی نیز یافتند. تنها دلیل آن توافق، منبع مالی بودجه بغداد بود چون تنها یک منبع بود و احزاب حاکم ناگزیر از توافق بر سر تقسیم آن بودند اگرچه ظاهر سیاسی و کوردی به توافق دادند اما دلیل توافق همان وجود یک منبع بودجه بود که با قطع بودجه بغداد دلیلی نیز برای توافق باقی نماند و رقابت و ستیز جایگزین توافق شد. چون اکنون در قطع بودجه بغداد هرکدام باید به دنبال منبع مالی دیگری در تامین زیست اشرافیت خویش بروند. پارتی به دنبال منبع مالی ترکیه و یکیتی نیز به دنبال منبع مالی ایران. به این معنی نیست انکارا یا تهران بودجه به این دو حزب خواهند داد اما ترکیه می تواند مسیر صدور نفت حزب دموکرات باشد و ایران نیز از راههای کمبود بودجه اشرافیت حزبی یکیتی را تامین کند یعنی در تقسیم منبع مالی، توافق حزبی به تضاد حزبی تبدیل شد. همانند دنیای قدیم امارت و عشیره که با امپراتوری حاکم در جهت تقسیم مالیات به توافق می رسیدند اکنون تقسیم مالیات به تقسیم بودجه تبدیل شد، ازدواج حاکمیت امارت با حاکمیت امپراتوری به مشارکت چند وزیر در سیستم مرکزی و روانه کردن سرباز برای دستگاه امپراتوری به همکاری نظامی ضد ترور تبدیل شد. به بحث اصلی بازگردیم با سقوط بعث مدتی احزاب مشروعیت مالی و توافقی داشتند با قطع بودجه و تبدیل توافق به تضاد، مشروعیت احزاب در میان مردم به کلی از بین رفته است و مردم در آرزوی بازگشت صدام حسین هستند. در زوال مشروعیت مالی از سویی، پلیس و آسایش به بهانه امنیت نظارت سختی بر زندگی خصوصی و فردی مردم ایجاد کرده اند و هر روز قدرت خود را در ملا عام به نمایش می گذارند و زندانها را به بهانه ترور پر از مردم بی گناه کرده اند که پایین تر به آن می پردازم، از سوی دیگر هرکدام از احزاب برای پر کردن خلا مشروعیت داخلی و مردمی خویش به مشروعیت خارجی و وابستگی روی آورده اند مسعود بارزانی برای تثبیت بقای خویش و خاندانش به دامن ترکیه و امپریالیسم روی اورده است و حاضر است برای تثبیت قدرت خویش و رضایت امریکا که از ماندن وی در قدرت حمایت کند، هزاران پیشمرگه را در موصل عربی به کشتن بدهد اما در شنگال کوردی پا به فرار گذاشتند. در سلیمانیه نیز در رقابت با پارتی در کسب مشروعیت بین المللی، یکیتی نیز تن به بردگی در مقابل جمهوری اسلامی داده است. اگر در دوران صدام حسین تنها سیستم در ظاهر قانونی بعث در کوردستان حضور داشت اکنون کوردستانی که ادعای استقلال دارد جولانگاه حاکمیتهای ایرانی و ترکی و عربی و غربی شده است چون منطق بقا عشیره – حزب بر حاکمیت و غرور ملی اهمیت بیشتری دارد و هر روز حاکمیت ملی و تمامیت ارضی کوردستان توسط ترکیه و ایران به چالش کشیده می شود اما هرکدام چون برای بقای خویش نیازمند ان دو هستند حتی قادر به یک اعتراض سمبلیک و سیاسی نسبت به ان نیستند. بنابراین در زوال مشروعیت مالی و توافقی، مشروعیت امنیتی و خشونت نهادینه شدن پلیس و و مشروعیت وابستگی خارجی درحال جایگزین شدن است.
وضعیت ملت و کوردایتی .
دولت به ذات خود هیچ تقدسی ندارد اگر کورد در جهت استقلال و تحقق حاکمیت خودی می کوشد به دو دلیل است یکی اینکه به فرد و جامعه کورد توسط دولتهای دیگری ظلم نشود دیگر اینکه فرهنگ ملت حفظ یا گسترش یابد اما در حکمرانی کوردستان عراق بعد از بیست و پنج سال نه تنها زندگی اجتماعی فرد کورد بهتر نشده است بلکه هیچ سرمایه گذاری بر روی توسعه فرهنگ ملی کورد نشده است فرهنگ در حد تبلیغات حزبی و مداحی روسای حزبی تقلیل و حسی ملی که در دوران بعث به دلیل نفرت از دیگری بعث وجود داشت اکنون به کلی زوال یافته است و مردم یا به زندگی فردی و غیرسیاسی روی اورده اند یا در ارزوی بازگشت امنیت و خدمات صدام حسین هستند. هیچ صورت کوردی بر روی ماده کوردستان عراق مشاهده نمی شود مدل و موسیقی و اداب خوراک و فکر مردم یا ایرانی است یا عربی و ترکی. فرد کورد در کوردستان عراق صورت کوردی ندارد. هیچ پیوستگی ملی بین اربیل و سلیمانیه یا زاخو و حلبجه وجود ندارد عصبیت حزبی بر حس ملی می چربد. تعصب حزبی و شهر و عشیرتی همچنان حرف اول را می زند و وفاداری ملی جایگزین وفاداری حزبی و عشیره نگشته است. چون در دو دهه اخیر خود احزاب حاکم اینطور خواسته اند و برای بقا و تثبیت قدرت خویش که انحصار رسانه و اموزش را در اختیار داشته اند هیچ سرمایه گذاری در جهت گسترش فرهنگ ملی و وفاداری ملی نکرده اند و مدام در جهت بازتولید عصبیت حزبی و نفرت از حزب دیگر کوشیده اند.
سیستم امنیتی ان.
در روزهای اول که وارد کوردستان عراق شدم با دیدن چند زن بی حجاب و مشروب فروشیها در توهم آزادی در اینجا قرار گرفتم اما برخلاف تصور رایج و ظاهر دیده شده در کوردستان عراق، چیزی به اسم ازادی فردی و اجتماعی وجود ندارد قبلا در باره ازادی سیاسی گفتم که حوزه هرکدام از احزاب مانند دولت مستقلی عمل می کند و در حوزه هر حزبی امکان نقد سیاستهای ان حزب وجود ندارد به دلیل وابستگی مالی و استخدامی نویسندگان و اساتید به سرمایه و بوروکراسی حزبی، امکان ازادی بیان و انتقاد وجود ندارد و ناسزا گفتن به حزب رقیب در رسانه های حزب حاکم، را ازادی بیان نامیده اند اما مشکل اینجا عدم ازادی سیاسی نیست بلکه ازادی خصوصی و اجتماعی نیز وجود ندارد. اسایش که زیر نظر پاراستن یا همان سیستم اطلاعاتی است انحصار بوروکراسی را در اختیار دارد. برای هرکاری به تایید اسایش نیاز هست حتی برای اجاره خانه یا نقل مکان یا مسافرت از شهری به شهر دیگر. در ایران ازادی سیاسی وجود ندارد اما حاکمیت دخالتی در حوزه خصوصی و فردی ندارد. سیستم امنیتی ایران چندان حضوری در حوزه خصوصی و دخالتی در پروسه بوروکراسی و کار اداری مردم ندارد راقم این سطور 35 سال در ایران زیسته ام اما جز پلیس راهنمایی و رانندگی به هیچ پلیسی برخورد نکرده ام نهادهای امنیتی در ایران براستی تنها جنبه سیاسی و امنیتی دخالت دارند اما اسایش در اینجا که انحصار بوروکراسی را در اختیار دارد در تمام حوزه های خصوصی سرک می کشد از مکان زندگی و رفت و امدهای هرکسی خبر دارد. چون بدون تایید اسایش نه امکان اجاره خونه و نه امکان خرید هیچ ملکی نیست. در بین شهرها دهها پاسگاه کنترل وجود دارد کنترل انسانی نه قاچاق کالا. بدون هیچ بهانه ایی هر روز در وسط بازارهای شهر دهها ماشین نظامی تا دندان مسلح مانور می زنند تا قدرت و وجود خویش را به مردم نشان دهند. سوژه اسایش در اینجا برخلاف ظاهر تبلیغی ان، ترور و داعش وجاسوس نیست بلکه خود مردم اینجا و نسل جوان است اسایش می خواهد بدنها را کنترل کند و چون به سطح تمدن و کنترل نرم افزاری انتزاع نیافته اند با خود بدنها و با حضور و نمایش هر روزه ی نظامی و اداری سعی در کنترل مردم دارند. دلیل شدت حضور اسایش در زندگی خصوصی افراد به همان دلیلی باز می گردد که قبلا گفتم عدم مشروعیت حکمرانان حزبی در میان نسل تازه. نسل قدیم اینجا نسل کوه و جنگ و پیشمرگه بود اما ارزشهای نسل قدیم در میان نسل جدید هیچ اعتباری ندارد. نسل تازه مانند تمامی دنیا به دنبال لذت و رفاه و غرایز است و علاقه ای به ارزشهای سنتی مردسالارانه و نظامی و حتی کوردی ندارد. نسل قدیم حاکم، که خوب می دانند مشروعیتی در میان نسل تازه ندارد و ارزشهایی که انها برای ان جنگیده اند در میان این نسل اعتباری ندارد، برای کنترل کردن بدن نسل تازه از سیستم امنیتی استفاده و اجازه دخالت ان را به داخل خانه ها و کوچه ها داده است. نسل حاکم خود نیز پایبند ارزشهای تبلیغی خویش نیست و اشرافیت حاکم تابع هیچ ارزشی چه ملی و چه اخلاقی نیست از سرمایه های عمومی ملت در جهت لذت و خوشگذرانی شخصی و خانوادگی استفاده می برند اما انگار این برای براورده کردن عقده ها جوانی که امکان لذت نداشتند کافی نیست و به زور می خواهند ارزشها را به نسل تازه تحمیل کنند شکاف ارزشی عمیقی بین نسل حاکم و نسل تازه وجود دارد و حق با این نسل تازه است چون این نسل جهانی است اما حاکمیت مردسالاری عشیره در حسادت به لذت نسل تازه که خود از ان محروم بوده است می خواهد انحصار کامجویی و لذت را در اختیار داشته باشد اما ارزشها را به نسل تازه تحمیل کند و در صورت عدم پذیرش ارزشها توسط نسل تازه با اسایش و پلیس مانع از لذت بردن نسل تازه است. اسایش بدون هیچ حکمی و اجازه ای داخل خانه ها می گردد تا بفهمد بدن نسل تازه با کی می خوابد چه مصرف می کند اسایش امکان اجازه هیچ ناشناخته و نادیده ای حتی در حوزه خصوصی را نمی دهد به همین دلیل زندان پر از نسل تازه است راقم این سطور تجربه زندان اینجا را نیز دارم که نود درصد از زندانیان زیر سی سال هستند و اکثر به خاطر خلافهای ناچیزی که در هیچ جای دنیا برای ان به زندان نمی افتند چون هدف زندان و اسایش خود جرم مرتکب شده نیست بلکه رام کردن بدن نسل تازه و ترساندن انان و نشان دادن قدرت امنیتی حاکمیت است در اینجا حتی شاکی و یا شخص بدون گواهینامه را به زندان می اندازند تا همه زندان را ببیند. زندان ابزار سلطه نسل حاکم قدیمی بر نسل تازه است زندان حلقه واسطه این دو نسل و به ابزار کنترل و مراقبت نسل جدید تبدیل شده است. حکم و دانش قاضی و دستبند و زندان اسایش دست در دست هم سعی در کنترل نسل تازه کورد دارند. این مسئله روان شناسی است مردسالاری عشیره می خواهد انحصار لذت و زن و مال را در اختیار خود داشته باشد و ارزشها را به تبلیغ رسانه و به زور اسایش به نسل تازه تحمیل کند. در ایران به طور سلبی برای کنترل شورش سیاسی هیبت نظامیها را به نمایش می گذارند اما در اینجا هر روز به طور ایجابی برای رام کردن بدنها هر روز بدون اعلان رسمی حکومت نظامی است. آسایش هر روز در خانه ها را می زند و حتی مهمانها را کنترل می کند برای رفتن به خانه هرکسی و یا دعوت هر کسی به مهمانی باید از اسایش اجازه گرفت. مجرد در این کوردستانی که ادعای سکولاریسم و دموکراسی دارد حق خانه کرایه کردن ندارد و طبق گفته خود اسایش تنها در هتل حق اقامت دارد اسایش در تمامی کوچه ها و خانه های شخصی حضور دارد که خدای نکرده بوسه حرامی رد و بدل نشود. اگر کوردستان ایران امنیتی است باید بگویم اینجا کلا پادگان نظامی است و حکمرانی اینجا کنترل جامعه و شهر را با کنترل جوانهای عشیره اشتباهی گرفته است.
سکولاریسم ادعا شده
اگر اسلام در ایران ایدئولوژی سیاسی و در ظاهر جامعه تبلیغ می شود در اینجا به زور نهادهای امنیتی و دادگاه، اسلام فقهی را در حوزه خصوصی تحمیل می کنند. روسای یکیتی مدعی علمانیت طبق قوانینی اسلام اکثرا چندتا زن دارند. در ماه رمضان بخاطر خوردن مشروب یا روزه خواری صدها نفر را تا روز عید به زندان می اندازند. برخلاف تمامی دنیا مجرد مرد در اینجا اجازه خانه کرایه کردن ندارد اما زن مجرد می تواند چون حاکمیت از ان مردسالاری جنسی است. زیربنای جامعه برخلاف ظاهر تبلیغاتی رسانه ها، نهادهای امنیتی با قدرت اسلام فقهی را تحمیل می کنند و برخلاف ظاهر حجاب و مشروب فروشیها، در باطن و در حوزه خصوصی امکان اجازه ازادی دو جنس را نمی دهند غافل از انکه اصل سکولاریسم بازگرداندن دین به حوزه خصوصی است اما در اینجا برخلاف ظاهر در حوزه خصوصی دین را تحمیل می کنند این کار با تبلیغات اسلامی و دینی صورت نمی گیرد مانند ایران بلکه با قدرت بدنی و دخالت اسایش در حریم های خصوصی صورت می گیرد. در ایران ازادی سیاسی وجود ندارد اما در اینجا ازادی اجتماعی و فردی نیز وجود ندارد چیزی به اسم حوزه خصوصی و فردی به دلیل اشرافیت مرد سالار عشیره با بازوی اسایش تعریف نشده است در اینجا برخلاف ایران حوزه عمومی تا حدودی ازادی هست و می توان مشروبات الکلی را خرید و خورد می توان با دامن کوتاه در بازار گشت چون در مقابل دید است مشکلی ندارد چون ایدئولوژی تبلیغاتی علمانیت است مشکلی ندارند. در ایران حوزه عام مکان تماشاگر خارجی را مکان اسلامیت اما در حوزه خصوصی علمانیت است اما در اینجا حوزه عام در مقابل دید تماشاگر خارجی را مکان علمانیت اما در حوزه خصوصی و فردی اسلامیت و شریعت تحمیل می شود. اسلام در اینجا آن دیگری نیست که در مقابل آن و برای دفاع از آزادی فردی از سکولاریسم دفاع کنیم در اینجا مردسالاری جنسی عشیره با روپوش سکولاریسم و با بازوی آسایش و پلیس بزرگترین دشمن آزادی فردی و اجتماعی است.
کیش شخصیت
ناسیونالیسم کورد از سویی توسط روسای عشیره رهبری شد و از سوی دیگر از دل تکایا زاده شد بنابراین، با توجه به اینکه احزاب از نظر عقلانیت نظامی -امنیتی بازتولید کننده همان عشایر قدیم و از نظر ذهنی گسستی از ذهنیت عرفانی ایجاد نشده است، روسای حزبی اقتداری همچون روسای عشایر و تقدیسی همچون شیوخ یافته اند و لاجرم کیش شخصیت از موانع مهم چرخش قدرت و تقدیس زدایی گشته است. در حوزه پارتی در همه جا تصاویری از مسعود بارزانی و در حوزه یکیتی تصاویری از جلال طالبانی و همه کارکنان دولتی چون پیشوا به مداحی انها می پردازند. مشروعیت کیش شخصیتها یا ناشی از مشروعیت سنتی خاندانی است چون بارزانی یا مشروعیت رهبریت مادام العمر و دیپلماسی. احزاب اینجا طریقت های علمانیت عرفانی هستند که هرکدام کراماتی که همان بزرگیهای علمی و سیاسی است را به رهبران خود نسبت می دهند. پیروان حزبی نیز هرکدام مانند دراویش و صوفیهای قدیم به مداحی کرامات روسا می پردازند و روسا نیز چون شیوخ که از دست بوسی مردم لذت می برند از ان نهایت لذت برده و پاداشهای استخدامی و حقوقی و پستی را از کیسه خلیفه می بخشند و هرگونه نقدی در اینجا به معنی محرومیت از همه چیز و حتی احتمالا از جان باشد. شیوخ حزبی فاقد هرگونه قدرت دیپلماتیک و اقتصادی و فرهنگی هستند اما مداحیهای دراویش حزبی که به دلیل انحصار سرمایه و قدرت انها وابسته انها هستند ناگزیر از نسبت دادن کراماتی چون دیپلماسی قوی و مهارت اقتصادی و صداقت سیاسی به رهبران خویش هستند تا شاید چون زالو از خون مالی و سیاسی حاکمیت بهره ایی بگیرند یا شاید به خاطر عبادتهای خویش به درگاه این شیوخ حزبی، سهمی از حوریها و عسلهای بهشت اشرافیت حاکم ببرند.
نتیجه گیری
انچه در این مقاله در پی پردازش ان بودم توصیف واقع بینانه وضعیت سیاسی و اجتماعی کوردستان عراق است. مطالب نوشته شده نتیجه تحقیقات میدانی نگارنده در دوسال اخیر است. در کوردستان عراق بعد از دو دهه حاکمیت احزاب کوردی در حد منافع عام و ارزشهای ملی هیچ نقطه ایی نیست که بر ان تکیه کنیم و خون ان همه شهید و مبارزه را بخاطر ان توجیه کنیم خون تمام شهیدان از حلبجه و انفال گرفته تا …نهال اشرافیت حزبی را ابیاری کرده است. رسانه های خارجی با دیدن چهار ساختمان و پاساز در توهم توسعه در کوردستان عراق هستند غافل از انکه اگر چهار ساختمان نیز بنا شده است به دلیل وجود منفعت شخصی در ان است حال منفعت شخصی سیاستمداران یا خود مردم چون صاحب بسیاری از کمپانیها و پاساژها و اپارتمانهای اینجا سیاستمداران حزبی هستند که اکنون سرمایه دار نیز شده اند. در حوزه خدمات عمومی و منافع ملی و ارزشهای فرهنگی هیچ سرمایه گذاری نشده است هزاران کتاب در مداحی تاریخ حزبی و رهبران حزبی چاپ شده است اما بعد از دو دهه هنوز حداقلی از تاریخ ملی نوشته نشده است کمتر از یک هزارم کاری که رضاخان و اتاتورک کردند در اینجا مشاهده نمی شود.جامعه اینجا هنوز صورت کوردی نیافته است و افراد کورد همچنان زیر نظر حکومت کوردی تنها صورت ایرانی و ترکی و عربی را دریافت خواهند کرد. هنوز مردم از اب و برق محروم هستند از کارت بانکی و بیمه محروم هستند.. نهادهای امنیتی که بازوی اشرافیت عشیره هستند به کلی ازادی خصوصی و فردی را از بین برده اند و به دلیل انحصار سرمایه و بوروکراسی در دست احزاب امکان ازادی سیاسی و ازادی بیان وجود ندارد چون هرگونه امکاناتی در اینجا چه استخدادمی و مالی و پستی منوط به حمایت حزبی است که ان نیز منوط به مداحی کردن ان حزب و ناسزا گفتن به حزب رقیب است که از دور اسم ان را ازادی بیان گذاشته اند. هنوز زبان عربی در زبان مردم و بسیاری از ادارات حاکم است. سیستم امنیتی بعثی در زندانها و نهادهای اینجا باقی مانده است. دلیل این امر این است که تبلیغات کوردایتی و استقلال و مدنیت، توجیهات مدرن عشایر قدیم هستند یعنی هنوز عصبیت حزبی – عشیره ایی در کوردستان حاکم است و خود احزاب ان را بازتولید می کنند و مانع از تکوین اگاهی و وفاداری ملی و دولتی به جای ان هستند بنابراین سیاستهای ناسیاسی احزاب با هر اسمی چه دولت و استقلال چه مدنیت و دموکراسی از حد منطق امارت و عشیره قدیم فراتر نمی رود. این احزاب که برای دهه ها، احزاب نظامی و در کوهها به دور از تمدن زیسته اند، دو آفت را به همراه خویش وارد زندگی سیاسی کرده اند یکی عقل نظامی و امنیتی است چون در دهها مبارزه خویش جز عقلانیت نظامی و امنیتی چیز دیگری یاد نگرفته اند و دیگری عقده ای شدن و از دست دادن لذتهای جوانی به همین دلیل از سویی همه چیز را امنیتی کرده اند و هیچ درکی از حوزه خصوصی و ازادیهای فردی و اجتماعی ندارند و چون روسای عشایر قدیم می خواهند جوانهای تنومند عشیره همه مطیع انان و در مقابل دید انان باشند و از سوی دیگر به دلیل از دست دادن لذتهای جوانی از کوردستان چون ملک شخصی برا براورده کردن نیازهای مالی و جنسیتی خویش استفاده می کنند و در حسادت به لذت بردن نسل تازه با قدرت امنیتیها به طور سلبی می خواهند ارزشهای سنتی خویش را تحمیل کنند. اینجا اکنون بیشتر از حاکمیت سیستم بعث امنیتی و نظامی است بعث یا جمهوری اسلامی تنها از نظر سیاسی تبعیت و اطاعت می خواهند و دخالت جندانی در حوزه خصوصی و اجتماعی مردم نداشتند اینجا با وجود نابودی سیاسی بعث سیستم امنیتی اینجا همچنان بعثی است با این تفاوت که امنیت شدید سیاسی بعث را نیز وارد حوزه اجتماعی و فردی نیز کرده اند. خود مردم اینجا معترف هستند که بعث نیز جندان در زندگی ما دخالتی نداشت. فلسفه دولت کوردی رفاه و آزادی بیشتر فرد و جامعه کورد است در غیر اینصورت اگر چه در مفهوم همچنان باید از آن دفاع کرد اما در عمل ارزش هزینه کردن و فداشدن ملت را برای منافع جزئی حزبی و رهبریت آن ندارد. مفهوم دولت کوردی مقدس است اما سئوال این است که حامل سیاسی آن مفهوم چه کسی یا چه گروهی است چون حاملان سیاسی هستند که حکمرانی می کنند نه مفاهیم. مفاهیم مقدس با پیپ چگوارا دود شدند مهم رفاه و ازادی بدن کوردهاست که ایا با تحقق حکمرانی کوردی بهتر خواهد شد یا بدتر؟ البته این به معنی نه گفتن به رفراندوم نیست در هر صورت باید از حکمرانی کوردی در مقابل دیگری چون بغداد و تهران و انکارا حمایت کرد اما وجود دیگری و ناامنی در منطقه نباید دلیلی بر نادیده گرفتن وضعیت حقوقی و آزادیهای مدنی و سیاسی باشد.