منطقه، مرزبندى فتواها، و ادبيات آشغال با طعم ناسيوناليسم آريايى- محمد رضا لوایی
مواضع آزادى گرفتار موضوعات احمقانه شده است.
موضوع اول:
در نظر من در منطقه نبايد بگذاريم توركچولوك را تضعيف سازند. كردها همان فارس ها هستند. آنها در درون ملت فارس تعريف مى شوند. زبانشان لهجه ى فارسى است، پرچمشان پرچم كاوه ى آهنگر است كه برگرفته از شاهنامه ى فردوسى است. به صلاح و در شأن توركچولوك نيست كه بيفتند دنبال حق و حقوق آنها و با آنها در خصوص مسائل منطقه سر ميز مذاكره بنشينند. تا وقتى كه سطوح بالاى كُردپرورى از ترور و خشونت و نفى دست بر ندارد احمقانه است كه ما بر سر حق و حقوق آنها با ديگران و در درون خويش چك و چانه بزنيم.
موضوع دوم:
بر سر يك جمله به رافق تقى فتواى اعدام صادر كردند و كشتندش. اگرچه يك شخص معلوم الحال از نظر علمى و سطح دانش سياسى رافق تقى نمى شود اما حرفهايى زده است كه آقايان بر سر يكى از همان حرفها به ديگرى ها فتواى قتل صادر مى كنند. نمى خواستم تا حد بحث بر سر اين فرد ، شان قلم را پايين بياورم اما مركزيت بحث من سر كسانى است كه براى اهانت و هتاكى هم مرز خودى و غير خودى تعريف كرده اند. صدور فتوا هم سياسى شده است.
ليست توهين هاى شخص معلوم الحال:
” پدر پدرسوخته ى محمد
محمد،پيامبر آدمكش و خانم باز
پدرسوخته محمد تازى
محمد يك فرد جعلى است
محمد اين مردك اين آشغال
اين فرد كثيف تازى لايق توهين شدنه چون ضد ايرانى است.
محمد به خر و گاو و الاغ و اينها هم رحم نمى كرد
محمد به حيوانات تجاوز مى كرد
قرآن چرندنامه است
اسلام لجن است.
محمد بيمار روانى است.
محمد به زن پسر خونده اش هم رحم نكرد.
محمد با پسر خونده اش هم سكس مى كرد
شاهنشاه كوروش بزرگ جعلى است؟
الله شما جعلى است
محمد، مردك شهوانى
سلمان كثافت
على، اين كثافت ١٨ تا زن داشته”
در مورد يك كاريكاتور دنيا را به هم ريختند. بر سر يك جمله از رافق تقى فتاواى مكرر صادر كردند. اما آيا اين فرد هتاك از خودشان است كه اينهمه مماشات مى كنند؟ انگار توهين ديگرى ها جرم است و توهين خودى ها عصبانيت. آيا همان مذهبى هايى كه اين هتاك از آنها حرف مى زند اين خطاى او را در عوض توهين هاى او به اپوزيسيون ناديده مى گيرند؟ حتى سلمان رشدى هم اينهمه به وضوح اهانت نكرده است بلكه با تمثيل و اشاره نوشته است. درست است شخص معلوم الحال در جايگاه و سطحى نيست كه با امثال سلمان ها و رافق ها مقايسه شود اما توهين هايش به لحاظ گستردگى مخاطب، شامل فتواى دينى است. اشتباه نشود. بنده با فتواى اعدام كلاً مخالفم اما مى خواهم اشاره كنم كه فتواهايشان هم سياسى است. يكى از دوستان مى گفت كار به جايى رسيده كه خادم و خائن بودن اين فرد بيسواد و هتاك به صدور و يا عدم صدور فتواى حضرات بسته است. يعنى اگر به اين فرد فتوا بدهند حتم بدانيد از اپوزيسيون است اما اگر برايش فتوا ندادند حتم بدانيد از آنهاست.
موضوع سوم:
كار كوروش و كوروشچى ها تمام است. شاهداده و مخلّفاتش امسال نتوانستند روز كوروش را گرامى بدارند. از سوى ديگر امسال بخشى از بدنه ى حركت ملى آزربايجان روز هفتم آبان را روز آنا تومروس اعلام كرد.
اپوزيسيون فارسى – ايرانى نتوانست مبارزه ى به ريخته اش را جمع و جور كند و هماهنگ شود. اصولاً كوروش فاقد خصوصياتى است كه مركزيت مبارزه ى اپوزيسيون ايرانيت باشد. ناسيوناليسم آريايى فارسى نمى تواند بر چهارچوب ممالك محروسه اسب براند.
كوروشچى ها شكننده تر از آنند كه هياهويشان مى گويد.
موضوع چهارم:
جواد طباطبايى تبديل به يك ناسيوناليست آريايى دو آتشه شده و تقريباً از سخنورى تا حد يك هوادار پلاكارد نويس تنزل پيدا كرده است. مثل شبحى سرگردان بين تهران و تبريز مى لولد تا مفاهيم گمشده اش را به تصوير بكشد اما حاصل كارش يك فيلم ترسناكى بيش نيست. فيلمى كه در آن اين شبح سرگردان جز پريشانى و ترس و نفرت براى مخاطب چيزى ارايه نمى دهد. باستانگرايى ايرانى هنوز نمى تواند كشورشدگى آزربايجان و تركمنستان و ازبكستان و قزاقستان و ساير كشورهاى جديد را هضم كند.