چرا جامعه ى ايرانى اينجايى زيستن را رها كرده و به دنبال اينجايى شدن است؟ چرا مدام به گذشته و باستانگرايى نقب مى زند؟ اين جامعه تمثيل آنجايى است.
قهرمانان دينى اش كپى اسطوره هاى اعراب هستند. لباس هاى حاكمان ايران تصوير آنجايى است. هنوز با قبر كوروش و موميايى رضاشاه ور مى روند. و مهمتر از همه ى اينها اينكه اين جامعه هم اينجايى و هم آنجايى را طرد مى كند. از اينجا رانده از آنجا مانده.
اين جامعه اگر با اينجايى آشتى بود هرگز ديگر مليت ها را تحقير و توهين نمى كرد. حجم عظيمى از اينجايى شدگى اين جامعه در گرو تصديق و تاييد تورك ها و عرب ها و بلوچ ها و لرها و …است.
آنجايى هميشه پلى بوده است براى عبور از موانع سياسى و اقتصادى. اين جامعه براى زيستن سر در آغوش چين و روسيه و …دارد. و شگفتا كه اين كار را در قبال جدال با آنجايى ( غرب ) انجام مى دهد.