در ماه های اخیر، گروه های “سنترالیست” یا “مرکزگرایان پانفارس که از نظر ایدئولوژی، در دو نوک پیکان های ضد هم قرار داشتند، با هم متحد شده اند. مهم نیست که کدام نیرو، امر و فرمان اتحاد آن ها را صادر کرده است. مهم آن است که گروه های پانفارسیست، متوجه اهمیت تاریخ روزهای آینده برای ایران و ایرانیان شده اند و نمی خواهند، بازنده جنگ اعلام نشده در میان ملل ساکن در ایران باشند.
در همین راستا، پانفارس های سلطنت طلب، با پانفارس های جمهوریخواه و پانفارس های سکولار متحد شده اند. این اتحاد چنان مهم بوده که جمهوری خواهان پانفارس، از خواست اساسی خودشان که “جمهوریت” نظام آینده ایران بود، صرف نظر کرده، کوتاه آمده اند .
از طرف دیگر، سلطنت طلبان پانفارس هم از “اهورایی بودن پادشاهی بازمانده پهلوی ها” کوتاه آمده و [بر سر ]انتخاب سلطنت او شرط قرار داده اند و با هم برای مصادره ایران آینده متحد شده اند.
احتمالا، این سه گروه، با مجاهدین خلق هم متحد خواهند شد تا هر چهار ستون مورد نیاز پانفارسیسم با هم متحد شوند.
در این میان، اما، پانفارس ها و فارس ها (بر روی هم) کمتر از 30 درصد جمعیت 80بیش از میلیونی ملل ساکن ایران را تشکیل می دهند.
سوال این است که در هیاهوی بلوکسازی برای تغییر ایران، چرا از مللی که یک قرن از حق و حقوق ملی و انسانی محروم بوده اند، خبر نیست؟
آیا رهبران و روشنفکران ایران، بطور جدی، متوجه شده اند که منطقه و ایران در حال تغییر است؟
این ملل تحت ستم که بیش از۷۰ درصد جمعیت های ایران هستند، برای آینده خودشان چه برنامه هایی دارند؟
آیا احزاب و روشنفکران ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، کرد، لر، بختیاری، گیلکی، مازنی و … متوجه شده اند که پانفارسیسم برای تسخیر مجدد و مصادره ایران، خیز بر می دارد و اگر پانفارسیسم مجددا بر ایران مسلط شود، این ملل، در آینده ایران، هیچ نقشی نخواهند داشت؟
آیا احزاب و روشنفکران مللی که زبانشان در یک قرن گذشته، به عنوان سمبل حقوقشان، قدغن شده است، متوجه شده اند که جنگ قدرت در میان پانفارسیسم و این ملل، برای تسخیر قدرت، آغاز شده است و اگر این ملل بدون حقوق ملی، نجنگند و تسلیم بشوند، جنگ نکرده، خواهند باخت؟ و اگر بجنگند، امکان و شانس پیروزی دارند.
آیا ملل بدون حقوق ملی متوجه شده اند که هر چه تاریخ جلوتر می رود و احتمال تغییر در ایران و منطقه افزایش می یابد، بذرهایی که پانفارسیسم از اول قرن حاضر کاشته و دشمنی ها را با تقسیم جغرافیایی، در میان این ملل آبیاری کرده بود، نتیجه می دهد و این ملل، به جای جنگ و مبارزه با سلطه همه جانبه پانفارسیسم بر خودشان، به جان هم افتاده اند و با هم در ستیزه هستند؟
آیا ملل بدون حقوق ملی در ایران، به بررسی راهکارهایی برای اتحاد با هم و کاستن از دشمنی هایی که به ضرر منافع ملی آنان و به نفع منافع ملی پانفارسیسم است، افتاده اند؟
با توجه به تاریخ دویست سال اخیر، قدرت های استعماری فرامنطقه ای که مطامع و منافعشان در راستای مطامع و منافع اقلیت فارس بوده و است و از طرف دیگر، منفعشان با منافع ملل بدون حق و حقوق ساکن در ایران سازگار نبوده و نیست و برای همین هم، بدست رضاخان کودتاچی، اقلیت پانفارس را به حکومت نشاندند تا ملل غیر فارس را به زیر ستم ببرند. آیا ملل تورک، کورد، …. درس تاریخی لازم را برای اتحاد در چنین روزهایی گرفته اند؟
ملل بدون حقوق در ایران، چگونه می توانند با هم دیالوگ بکنند؟
راه های نزدیک شدن آن ملل بدون حقوق انسانی به هم چیست؟
چطور می توان دشمنی در میان ملل تحت ستم پانفارسیسم را به همکاری و اتحاد در میان این ملل، برای پیروزی، بعد از یک قرن ذلت، بدل کرد؟
چه کس یا کسانی، کدام حزب یا احزابی باید منافع ملی ملل بدون حق و حقوق در ایران را بیشتر از بقیه این ملل دیده و متوجه برنامه های “اختلاف بینداز و حکومت کن” پانفارسیسم شده، خود را از “عوامگرایی و “پوپولیسم” حاکم بر این سیاستمداران و احزاب رها کرده و برای اتحاد در میان این ملل، در مقابل حمله نهایی پانفارسیسم، پیشقدم خواهد شد؟
آیا ملل بدون حق و حقوق، رهبران، احزاب و روشنفکران آن ملل، واقعا خطر سلطه پانفارسیسم را درک و فهم کرده اند؟
آیا رهبران ملل بدون حق و حقوق در ایران، با جنگ با هم، به پیشبرد برنامه های جنگی و تسخیر قلعه های خودشان توسط دشمنی به نام پانفارسیسم، کمک نمی کنند؟