چنان قافیه را باخته اند که پاک گیج شده اند، استیصال کاملا بر وجودشان مستولی شده است، تاریخ شان را که می خوانند جر مشتی شاعر چاپلوس درباری نمی توانند چیزی پیدا کنند، تاریخشان سراسر شکست از تورک و عرب است، تاریخشان سراسر نفرت به تورک و عرب است.
فرهنگ والای عربی اسلامی چنان در مغز استخوانشان فرو رفته است که نه می توانند آن را در بیاورند و اگر هم در بیاورند دیگر نیستند. الفبایشان، زبانشان، دین شان، زندگی شان کاملا عربی است، عید نوروزی شان تورکی است، فقط با نوشته های تاریخ نویسان ماسونی خوشند، در داستان های دروغین هزار و یک شب ماسونی غوطه ورند، در ۲۵۰۰ سال قبل زندگی می کنند، با کوروشک جعلی و دروغین حال می کنند، به قصابی داریوشک خود افتخار می کنند، با جنایت شاپورکتف سوراخ کن قهرمان می شوند، با خواندن فحش های فردوسی به تورک و عرب عقده خود را خالی می کنند، قهرمان واقعی ندارند، قهرمان شان فقط رستم خیالی شان است که استاد فحش شاهنامه شان است.
شاهنامه شان الگو و ذخیره رهبر ولایت مدارشان است، ولایت شان اگر در یک سخنرانی به آمریکا فحش ندهد فردایش به کما می رود، وظایف سینما، رادیو و تلویزیون شان با تمسخر تورک آغاز و پایان می گیرد، رادیو-تلویزیون لوس آنجلسی شان که با هزینه ولایت فقیه نفس می کشند، اگر به عرب و اسلام توهینی نکنند، شب خوابشان نمی برد. زندگی شان فحش است، فحش است و فحش.
ولی با این همه فحاشی باز هم راضی نمی شوند، ولایت فقیه شان هر روز با تیراژ میلیونی شاهنامه فحش چاپ می کند، کتاب های درسی مدرسه، دانشگاه و حوزه را با فحش می آرایند تا فحش ها کمر تورک و عرب را بشکنند، اما باز هم راضی نمی شوند، تشنه فحش هستند، نعشه فحش هستند، فحش را در لای کتابهاشان به جای-جای جهان صادر می کنند، تنها صادرات شان فحش شان است، صادرات دیگرشان نفت است آن هم نفت ملت عرب که هر روز به آن فحش می دهند.
ولی باز هم راضی نمی شوند، مدرسه را با فحش شروع می کنند، در مدرسه فحش می خوانند و فحش یاد می گیرند، جوکشان فحش است، زبانشان فحش است، صفحه فیس بوک شان، کانال یوتوب شان، تویترشان و …فحش است، فحش.
با نثار رکیک ترین فحش ها به تورک و عرب در کتاب های درسی روز را شب و شب را روز می کنند.
کاخ دروغ رویاهای تاریخ ماسونی شان با اثرهای محقق روانشاد ناصر پور پیرار و پرفسور دکتر زهتابی که باسرخی خونش زردی ملت تورک را گرفت ویران شده است. هارای هارای من تورکم های بچه های دبستانی کابوس شب و روزشان شده است،
بد جوری دیوانه شده اند، غول بیدار شده است، غول بیداری ملی ملل تورک و عرب گریبانشان را بد جوری گرفته است
روز و شب ندارند، خودشان را دارند می خورند، اشتهای فحش شان چنان فزونی گرفته است که نوریعلاء شان در برنامه ای در گوناز تی وی عرب خور می شود، فرهاد حکیم زاده شان صد و پنجاه کتاب و اثر تاریخی و بسیار پرقیمت را می درد و سرانجام ترس از بیداری ملت ها چنان بر جان نحیف شفیع کدکنی ادیب شان؟؟؟!!! مستولی شده است که چاره ای جز شاشیدن برایش باقی نگذاشته است.