نشست اپوزيسيون از خيلى جهات قابل بررسى است. پاسخ به ديگرى ها در اين نشست از طرف فاشيسم_نو بسيار عريان بود: ” برو_گمشو “.
دوستانى كه دنبال #ايرانيت فدراليست هستند در آن جلسه با تصويرى رو به رو شدند كه تماميت_خواه و سركوبگر و بى اخلاق بود. در قلب واشنگتن و در بغل مكتب هاى فلسفى و ادبى انساندوست و ديگرى دوست كسانى #زندگى مى كنند كه اگرچه از سرمايه و تكنولوژى مدرنيسم بهره مى برند اما دركى از مبانى مدرنيسم و حقوق_انسانى ندارند. ايرانيت اين بخش_عصبى درست به اندازه ى ايرانيت تندروهاى مذهبى ديگرى ستيز و ديگرى كُش است.
مفهوم « ملت_واحده » براى اينها درست مثل « امت_واحده » كه خاورميانه و جهان را برهم زد در مقياسى كوچكتر مى رود تا بر آشوب درون بيفزايد. هم امت واحده و هم ملت واحده جغرافيايى خارج از واحده ها هستند.
ایرانشهری یک پروژه است. یک عصبیت تمرکزساز استعماری است. کیس بسته بندی شده ی سلطه است. رهیافتی برای استبداد می باشد. سرکوب تفاوت ها، زبانها، فرهنگ ها و جغرافیاهاست.
ایرانشهری #تجاوز به حریم دیگری هاست. خودبرتربینی مغرضانه ای است که پرسشگری را می کوبد.
فاشیسم_نو باید فهم کند که #ایران نه گذشته ای دارد نه امروز و آینده ای. #ممالک_محروسه گذشته هایی دارد، امروزها و آینده هایی دارد. دیگری هایی دارد که فرهنگ ها و زبانها و تاریخ های متفاوت دارند. ایرانیت و ایرانشهری #محتوا ندارد بلکه یک بروشور تبلیغاتی است.
آنچه را که دستگاه « آخوندسالاری ایرانشهری » با مرگ بَرها و درود بَرها صادر مى كرد اينبار « خان سالاری مدرن » دارد با برو گمشوها به وضوح ابراز می دارد.
در ترکیب « برو گمشو » آنکه باید برود #اکثریت محروسه، و آنکه باید بماند #اقلیت سلطه گر است.
هرگونه نشستی برای ایرانشهری یک اشتباه است. این واژه تعریف فلسفی و سیاسی ندارد. سیاسیدن و فلسفیدن در اقالیم نژادپرست و دیگری ستیز و فاقد معنا، صحنه آرایی برای فیلمی است که تماشاگر ندارد.
« پهلوی سازی باستانگرایی » و « شعوبیه گری مذهبی » در آستانه ی فروپاشی است. صدای پای « انسان سرکوب شده ی ممالک محروسه » از مسیر آزادی و #دموکراسی می آید.
ما به هیچ بنی بشری نخواهیم گفت ؛ برو گمشو.
خواهیم گفت: بمان و خودت را دریاب. اندازه ات را ببین. این کُت بر تنت زيادى گشاد است. اين كُت بايد تنگ تر شود. ما برايت از نو مى دوزيمش!