- In تاریخ, دونیا
- آگوست 28, 2018
تاریخنگاری ایرانی کاری به حقایق و وقایع تاریخی ندارد. بلکه میخواهد تاریخ را آنگونه که خود میخواهد عرضه نماید. محمد رحمانی
فتحعلی شاه قاجار، خاقان دشمنستیز یا پادشاه کاخنشین محمد رحمانی
تاریخنگاری ایرانی برای ترسیم شخصیتی اسطورهای از رضاخان، باید تصویری آکنده از سیاهی و تباهی از دوران قاجار ارائه مینمود تا به نسلهای آینده بباوراند که رضاخان همچون همای سعادت از دل تاریکی بیرون آمد و انوار رحمت خویش را بر کشور فلکزده ایران گسترانید! بر همین اساس است که شما هیچ نکته مثبتی در خصوص هیچ یک از سلاطین قاجاری در نوشتههای چنین تاریخنگارانی پیدا نمیکنید. زیرا لازمه اسطوره شدن رضاخان این بود که تا زمان ظهور وی! هیچ نقطه روشنی در تاریخ این مرز و بوم وجود نداشته باشد.
تاریخنگاری ایرانی همواره از چکمههای رضاخان با افتخار یاد کرده است. چکمههایی که حتی یک بار هم گرد و غبار جبهههای نبرد با بیگانگان را به خود ندیدند و حتی هجوم همهجانبه روسیه و انگلستان به خاک کشور در شهریور 1320 هم نتوانست برق این چکمههای همایونی! را زایل سازد. در سوی دیگر ماجرا، تاریخنگاری ایرانی که هیچ وقعی به واقعیات تاریخی نمینهد، در برابر نماد چکمه ، از نماد حرمسرا برای خاقانهای ترک قاجاری استفاده میکند. تو گویی این سلاطین در سراسر عمر خویش جز عیش و نوش هیچ کار دیگری انجام ندادهاند.
فتحعلی_شاه_قاجار پادشاهی است که تاریخنگاری ایرانی همواره وی را نماد خوشگذرانی معرفی کردهاست. در تمام فیلمها و سریالهای تلویزیونی ساختهشده در این کشور، وی حتی در بحبوحه جنگهای #قاجار و روس ، برای یک بار هم که شده پایش را از تهران و در واقع حرمسرای ملوکانه بیرون نمیگذارد. تاریخنگاری ایرانی به دنبال این است که گناه تمامی ناکامیهای جنگ را به پای وی بنویسد.
تاریخنگاری ایرانی میخواهد بگوید خاقانهای تورک جز عیاشی کار دیگری بلد نبودند. چنانچه، در سریال روشنتر_از_خاموشی هم در کمال حیرت، همین ترفند را در مورد شاه_عباس_صفوی نیز به کار برده و سعی کرده بود به مخاطب القا نماید که وی حتی در بحبوحه جنگ با عثمانی هم تنها به فکر عیش و نوش بوده است و این فرماندهان بودهاند که سرنوشت جنگ را رقم زدهاند!
تاریخنگاری ایرانی کاری به حقایق و وقایع تاریخی ندارد. بلکه میخواهد تاریخ را آنگونه که خود میخواهد عرضه نماید. برای همین هم هست که در هیچ یک از آثار قلمی، صوتی و تصویری آنها هیچ نشانی از حضور فتحعلیشاه قاجار در صحنههای جنگ نمیبینیم. در حالی که قطعاً یکی از دلایل انتخاب وی از سوی آقا محمدخان قاجار برای ولایتعهدی، رشادتهای وی در صحنههای نبرد از جمله در فتح کرمان، بم و… بود. فراموش نکنیم که آقا محمدخان، برادران و برادرزادههای متعددی داشت و قطعاً در نبردهای گستردهای که در آستانه تاسیس امپراتوری قاجار به وقوع پیوسته بود، کارآیی آنها را محک زده بود.
خبر سقوط گنجه زمانی به فتحعلی شاه قاجار رسید که وی تازه به فتح قلعه مشهد نائل آمده بود و هنوز به تهران مراجعت نکرده بود. به همین خاطر هم برای جلوگیری از فوت وقت، عباس_میرزا را با سپاهی گران روانه آزربایجان ساخت و البته خودش هم در اسرع وقت با اردوی خویش راهی صحنه نبرد شد.
در حالی که سیسیانوف از فتح گنجه، که البته با خیانت ارامنه به وقوع پیوسته بود، آن چنان سرمست غرور شده بود که به تزار روس وعده تسخیر سراسر ممالک_ایران با همان سپاه تحت امرش را داده بود، رشادتهای قشون قاجار و البته حضور فتحعلیشاه قاجار و تدابیر وی مانع سقوط ایروان گردید و شاه قاجار پس از تحکیم مواضع و سر و سامان دادن به امور به علت فرا رسیدن فصل سرما به پایتخت بازگشت تا فتح گنجه را در فرصتی مناسب رقم زند.
اسناد تاریخی حکایت از آن دارد که با شروع سال جدید فتحعلی شاه قاجار بر آن بود که شخصاً عازم نبرد با روسها شود ولی اصرار بیش از اندازه عباس میرزا مانع از آن شد. با وجود این، فتحعلیشاه شخصاً فرماندهان جنگ را تعیین و محل استقرار آنها را مشخص کرد. البته، با تمامی این تدابیر، وی در اثنای نبرد، شخصاً در عرصه نبرد حاضر شد و در قرهباغ اردو زد تا فرماندهی جنگ را از نزدیک هدایت کند…
پ ن: به راستی در برابر این همه وقاحت مورخان و فیلمسازان ایرانی در تحریف_تاریخ این سرزمین چه میتوان گفت؟!
منبع: مآثر سلطانیه، نوشته عبدالرزاق دنبلی خویی[وقایع نویس دوره قاجار]، انتشارات اطلاعات، چاپ اول، صص 92-114