ترور و تروریسم چیست؟
چه کس یا نهادی تروریست خوانده می شود؟
آیا شما به عنوان یک عضو فعال سیای و عضوی از یک تشکیلات سیاسی از ملت کرد، عرب و بلوچ، هر نوع عملیات نظامی را در هر شرایطی رد و محکوم می کنید؟
آیا ایران واقعا قربانی تروریسم است؟
فعالیت های تروریستی در کدام زمینه ها دیده می شوند که مورد اشاره سیاستمداران و فعالان اجتماعی واقع شده اند؟ به عنوان مثال، رئیس جمهور ایران در سازمان ملل، از “تروریسم اقتصادی” سخن گفت.
آیا محاصره اقتصادی یک ملت و عقب نگهداشتن آن ملت، نوعی از اقسام تروریسم است؟ اگر هست، آیا ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، کرد و … در یک قرن اخیر، در شرایط حاکمیت ترور اقتصادی و تحریم زندگی نکرده اند؟
تروریسم چه تاثیرهای روانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، آموزشی، حقوقی، توسعه ای و … بر روی افراد و جامعه یا جوامع بشری می گذارد؟
منشاء فکری، ایدئولوژیک پیدایش تروریسم چیست؟
آیا فکر و جهان بینی ایرانی، در مدرسه و در مراسم های مختلف و با شعارهای مرگ بر این و مرگ بر آن، به بیماری تروریسم مبتلا نشده است و زورگوی و لاتگری در داخل و در منطقه را جزو حقوق ایرانی بودن نمی داند؟
آیا ترس از بیان آزادانه عقایدی که بر خلاف آن چه از طریق نهادهای رسمی و حکومتی بیان و آموزش داده می شود هم تروریسم نامیده می شود؟
آیا تروریسم باعث می شود که ملل و جوامعی، جسارت سخن گفتن از حقوق انسانی خودشان را از دست بدهند و برای یک قرن خفه خون بگیرند؟ و حتی مجبور بشوند در حمایت از تفکرات تروریسی حاکم همگرایی و همرایی نشان بدهند تا از خشونت هر چه بیشتر تروریسم در آمان بمانند؟
تروریسم در یک منطقه و در میان یک یا مجموعه ای از ملل تا چه مدتی می تواند دوام داشته باشد؟
می دانیم که تروریسم دشمنانش را از قبل می شناسد و برای از بین بردن آن ها هر کاری را مجاز می داند ولی اندیشه تروریسم با روان و اندیشه طرفداران خود چه می کند؟
می دانیم که ایران در یک قرن اخیر، تحت سلطه نوعی از تفکر ناسیونالیستی-ایرانی تروریستی بوده است که آن حکومت در پی حوادث 1357، از بین رفت ولی چرا هژمونی تفکر تروریستی آن حکومت از بین نرفت و در قالب جدید ناسیونالیستی-اسلامی ادامه یافت؟
آیا می توان از انقلاب تروریست هایی از نوع اسلامی-ناسیونالیسی در سال 1357 و حاکمیت یافتن علنی تر تفکر تروریستی در ایران بعد از انقلاب سخن گفت؟
آیا ایران و نهادهای نظامی-انقلابی بعد از 1357 آن، به نهادهای رسمی تروریستی بدل شده اند؟
علایم تروریستی بودن حاکمیت ایران بعد از انقلاب 1357، چه چیزهایی هستند؟
آیا تحمیل جنگ هشت ساله به ملل ساکن در ایران و مردمان عراق توسط حکومت انقلابی ایران، در پی دخالت های تروریستی ایران، در داخل عراق آغاز نشد؟
آیا فعالیت های کمیته های انقلاب و سپاه پاسداران، کشتارهای خیابانی، اعدام ها و زندان ها را می توان در تقسیم بندی حاکمیت تروریسم در ایران جای داد؟
آیا اعدام ها و محاکمات فراقانونی از 1357 تا همین روزها را می توان تروریسم نامید؟
جوامعی که مردمان آنها از بیان آزاد عقاید سیاسی، اجتماعی، دینی و زبانی خودشان در بیم هستند و هویت خودشان را پنهان یا انکار می کنند و تمایلی به بحث سیاسی ندارند، در سایه وحشت از تروریسم زندگی نمی کنند؟
آیا حاکمیت سانسور و خودسانسوری در جامعه، به معنی ترس نخبگان جامعه از مجازات توسط گروهای رسمی و غیر رسمی، قانونی و فرا قانونی تروریستی نیست؟
آیا دستگری و زندانی کردن فعالان حقوق بشری، مدنی، فعالان زبان های مادری، فعالان محیط زیستی، طرفداران دریاچه اورومیه، حامیان و طرفداران اجرایی شدن اصل پانزهم قانون اساسی، آیا متهم کردن فعالان ملی-مدنی ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، کرد و … به پان… نشانگر حاکمیت تروریسم در ایران نیست؟
آیا کشتن مخالفان ایران و حکومت در زندان ها، محاکمه مخالفان دردادگاه ها بدون حضور وکیل مدافع بی طرف، یا کشتن مخالفان در کشورهای دور و نزدیک، توسط عوامل وابسته به ایران، تروریسم محسوب نمی شود؟
آیا استراتژی “صدور انقلاب” به دیگر کشورها، شعار رسمی تروریستی برای دخالت های تروریستی در دیگر کشورها نیست؟
آیا صدور فتوای قتل نویسندگان در جمهوری آزربایجان یا در اروپا، تروریسم دینی و دولتی نیست؟
آیا نادیده گرفتن خواست و حقوق ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، کرد و …، زندانی کردن فعالان آن ها، در انزوا قرار دادن و قتل طرفداران حقوق آن ملل غیر فارس در ایران تروریسم نیست؟
آیا تهدید به دستگیری و مجازات و اجبار به اعتراف فعالان ملی، ترور محسوب نمی شود؟
آیا کشتار نویسندگان و دگر اندیشان در داخل ایران که به “قتل های زنجیره ای” معروف شدند، ترور نبود؟
آیا تشویق و تسلیح گروه های مذهبی تند رو برای کشتن رهبران کشورهای مسلمان تروریسم نیست؟ برای مثال، تروریستی به نام “خالد اسلامبولی” در مصر، انورسادات؛ رئیس جمهور مصر را به قتل رساند. ایران، آن تروریست را به عنوان یکم قهرمان عربی-مصری برسمیت شناخت و در حمایت از تروریست، نام “خالد اسلامبولی” را بر یکی از خیابان های تهران گذاشت. آیا این رفتاری سمبلیک در حمایت و ترویج تروریسم نیست؟
چرا هر کشور اسلامی -عربی که با ایران دارای روابط سیاسی-فرهنگی بوده و هست، مبتلا به ترور و جنگ داخلی و خونریزی است ولی هر کشور مسلمان-عربی که با ایران قطع رابطه دیپلماتیک کرده است، از تروریسم ایرانی-اسلامی در آمان مانده است؟ آیا این دو گانه، نشان نمی دهد که ایران با خود تروریسم را حمل کرده ومستقر می کند؟
آیا تشکیل گروه های جهادی و بسیجی در کشورهای مسلمان، نشانه تروریسم ایرانی نیست؟
ایران برای مبارزه با “تروریسم تحت لوای قانون” خودش در داخل ایران و تروریسم در منطقه خاورمیانه و جهان، چه اقدامی کرده است؟
چرا ایران نمی خواهد برای مبارزه با تروریسم، به سازمان بین الدول در قالب “اف ای تی اف” بپیوندد؟ آیا این خودداری ایران از الحاق به آن سازمان، به دلیل آن نیست که در صورت الحاق به آن، فعالیت های مالی ایران در حمایت از تروریسم جهانی قابل شناسایی می شوند؟
آیا تروریسم عبارت از آن نیست که کشورهای منطقه را تهدید به بستن تنگه هرمز بکنند تا آن ها را مجبور به تبعیت از سیاست های منطقه ای و جهانی خودشان بکنند؟
چرا هیچ کشوری در جهان به اندازه ایران متهم به حمایت از تروریسم و تجهیز گروه ها و سازمان های تروریستی نیست؟
آیا مللی که حقوق بشریشان، آزادی هایشان، هویت تاریخی و سرزمینی شان، دین شان، اقتصادشان، زبانشان در ایران و در یک صد سال اخیر قدغن بوده است و برای بدست آوردن این حقوق و آزادی ها تلاش می کنند، تروریست هستند؟
می دانیم که حاکمیت ها در ایران، با حقوق و آزادی های ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، کرد و … به بهانه حفظ مرزهای ایران مخالفت کرده اند ومی کنند. می دانیم که رفتار حاکگمیت ها در ایران، این ملل را مجبور کرده اند و مجبور می کنند تا هنجارها و ناهنجاری های قوم فارس را بپذیرند. حاکمیت خواست و حقوق آنان را نادیده می گیرد و آنان را برسمیت نمی شناسد. در چنین شرایطی، اگر بخشی از این جوامع برای بدست آوردن حقوق انسانی و تاریخی خود و هموطنانشان، سلاح به دست بگیرند، تروریست خواهند شد؟
آیا فرقی در بین مبارزه برای آزادی و حقوق انسانی در یک طرف و ایجاد ترس و کشتار برای اعمال سلطه وسرکوب آزادی ها و حقوق ملل در طرف دیگر، وجود دارد؟ آیا باید این دو را در یک سطح واحد، متهم به تروریسم کرد؟ یا چون دولتی، قدرت، نیروی نظامی، پول و قانون را در اختیار دارد، می تواند ترور را تعریف کرده و همه ملل را مجبور به پذیرش آن تعریف از ترور و تروریسم بکند؟،
آیا می توان نهضت های آزادیبخش در تاریخ بشر را به تروریسم متهم کرد؟ آیا با متهم کردن نهضت های آزادیبخش به تروریسم، بخاطر دفاع از حقوق و آزادی های ملل مستعمره و اجبار به دفاع از خود در مقابل ماموران اختناق، با آزادی و حقوق ملل مخالت نکرده ایم و خواهان ادامه استعمار و مستعمره و در اسارت بودن ملل و آزادی ها و حقوق ملل نیستیم؟
برای این که ملل بدون حق و حقوق و آزادی های انسانی در ایران، به حقوق خود برسند، چه راه هایی در پیش روی آن هاست تا متهم به ترور نشوند؟
آیا تهاجم بی سابقه نیروهای امنیتی و نظامی دولت ایران برای دستگیری فعالان در روزهای قبل از اجتماع مردم در قلعه بابک در آزربایجان، یا دستگیری های فعالان زبان مادری در روزهای قبل از روز جهانی زبان مادری و … نمونه های بارزی و روشنی از تروریسم دولتی و قانوی در ایران نیست؟
ملل تحت ستم و بدون حقوق بشر در ایران، در مقابل انواع فعالیت های گسترده تروریسی رژیم، چه می توانند بکنند و چه باید بکنند؟
انصافعلی هدایت
تورنتو – کانادا
بیست و ششم (26) سپتامبر 2018
hedayat222@yahoo.com