علیرغم اینکه چنین سیاستی از طرف دولتهای ایرانی اجراشده، ملت آزربایجان مبارزات خود را برای کسب آزادی حتی یک روز هم متوقف نکرده است.
نمونه درخشانی از مبارزات این ملت را میتوان در سال ١٣٢۴ مشاهده کرد که در فرقه دموکرات آزربایجان تبلور یافت. فرقه دموکرات آزربایجان پس از تحلیل سیاسی و اجتماعی وضعیت موجود با شعارهای دموکراتیک خود چون آزادی عقیده و وجدان، آزادی بیان و مطبوعات پا به عرصه گذاشت و در طول عمر کوتاه خود موفقیتهای بزرگی را نصیب ملت آزربایجان نمود، از آن جمله:
– حق رأی (انتخاب کردن و انتخاب شدن) به زنان آزربایجان در مورخه ٢٣/٣/١٣٢۵، درحالیکه این حق در سال ١٣۴٠ توسط حکومت تهران به زنان ایران داده شد.
– رسمیت بخشیدن به زبان تورکی و نشر کتب درسی با این زبان برای مردم آزربایجان
– تأسیس دانشگاه آزربایجان در تبریز که تا آن زمان تأسیس دانشگاه تنها در انحصار شهر تهران بود.
– تقسیم اراضی بین روستاییان و حلوفصل قطعی مشکل بهره بین رعیت و مالک. درحالیکه رژیم پهلوی در سال ١٣۴١ به این امر اقدام نمود.
– تأمین آب شرب تبریز از طریق لولهکشی چند سال زودتر از شهر تهران
– ایجاد ارکستر ملی آزربایجان
– ایجاد امنیت در آزربایجان، اصلاحات اقتصادی و مالی، مبارزه با فساد اخلاقی و اجتماعی، حل مشکل بیکاری، افزایش محصولات کشاورزی، آبادانی، فعالیتهای فرهنگی ازجمله ایجاد تئاتر ملی، بازگشایی ایستگاه رادیویی تبریز و …
موفقیتهای فرقه دموکرات آزربایجان به حدی چشمگیر بود که حتی دشمنان حرکت دموکراسی خواهی آزربایجان اعتراف نمودند که: «خدمتی که پیشهوری در عرض یک سال به آزربایجان کرد، رضاشاه در طول ٢٠ سال ننموده بود.» شئونیستهایی که تا به امروز اعلان میدارند که حکومت ملی آزربایجان توسط عناصر وابسته به اتحاد جماهیر شوروی سابق ایجادشده و هیچگونه جایگاه مردمی ندارد.
در این خصوص ذکر این نکته کافی است که کنسولگری وقت آمریکا در تبریز میگوید: «این جنبش از طرف اهالی آزربایجان با حمایت گستردهای روبرو شده است و این هم بهاینعلت است که اهالی آزربایجان از حکومت مرکزی حقیقتاً شاکی و ناراحتی هستند.» و یا «موری» سفیر وقت آمریکا در ایران در گزارش خود به وزارت امور خارجه کشورش میگوید: «مقامات رسمی ایران میگویند که فرقه دموکرات آزربایجان در بین مردم تکیهگاهی ندارد. کنسولگری ما و انگلستان با تأکید اعلان میدارد که اهالی آزربایجان کاملاً به فرقه دموکرات آزربایجان ایمان دارند و عمیقاً به حکومت تهران نفرت میورزند.»
لازم به ذکر است که حکومت ملی آزربایجان مشروعیت خود را از اصل «حق تعیین سرنوشت» در حقوق بینالملل گرفته بود. حقوق بینالملل این حق را برای ملتهایی که با رژیمهای نژادپرست مبارزه مینمایند، تحت عنوان «نهضت آزادیبخش ملی» به رسمیت شناخته است. حق تعیین سرنوشت ملی از مهمترین معیارهای استاندارد حقوقی محسوب میشود و در حال حاضر در دنیا از جایگاه ویژهای برخوردار است.
حکومت ملی آزربایجان با توجه به «حق تعیین سرنوشت ملی» در مورخه ٢٨ ژانویه ١٩۴۶ به شورای عالی ملل متحد مراجعت نامهای ارسال نموده و در آن تأکید میکند: «پنج میلیون آزربایجانی امروز توانستهاند با تکیهبر زبان، ادبیات، تاریخ و فرهنگ ملی، خود را بهعنوان ملتی معاصر درک کنند و لذا به زندگی در زیر سایه ظلم فارسها و آقایی زبان فارسی بر سایر زبانهای ملل ایران ادامه نخواهند داد.
این ملت حاضر است زندگی خود را درراه حفظ آزادی و حکومت ملی خود قربانی کند. ملت آزربایجان که قرنهای متمادی در زیر چکمه استعمارگران، استعمار شده است زندگی در شرایط عادی و انسانی خود را بهتازگی شروع کرده است و لذا قدرت واقعی خود را در حفظ دولت ملی و اجرایی کردن آن نشان میدهد.
این حکومت که با خواست و اراده ملت آزربایجان و موافق با منشور آتلانتیک پا به عرصه وجود گذاشته است، حقیقتی انکارناپذیر است. ملت آزربایجان با این مراجعت نامه از شورای عالی سازمان ملل متحد میخواهد موضوع موجودیت حکومت ملی آزربایجان توسط این سازمان به رسمیت شناخته شود. تنها در این صورت این ملت خواهد توانست بدون دخالت دیگران به تعیین سرنوشت ملی خود اقدام نماید».
اما زمانی که حکومت ملی آزربایجان به این حقیقت تلخ پی برد که دولتهای قدرتمند شر ق و غرب –اتحاد جماهیر شوروی سابق و ایالاتمتحده آمریکا- به خاطر منافع اقتصادی کوتاه و بلندمدت خود، اشتیاقی بهحق تعیین سرنوشت ملت آزربایجان نشان نداده و از رژیم دیکتاتور پهلوی حمایت میکنند، با اتخاذ اصل حل وفصل مسالمتآمیز اختلافات که یکی از اصول اساسی حقوق بینالملل محسوب میشود، در مورخه ٢٣/٣/١٣٢۵ موافقتنامهای با نماینده سیاسی-نظامی رژیم تهران، مظفر فیروز منعقد نمود که از اهم مواد آن تدریس: زبان تورکی و فارسی در مدارس متوسطه و عالیه آزربایجان، محسوب شدن ارتش آزربایجان جزء ارتش ایران و … بود.
شایانذکر است که حکومت ملی آزربایجان در این موافقتنامه حتی نسبت به حقوق اقلیتهای قومی و مذهبی موجود در آزربایجان نیز بیتفاوت نبوده در این خصوص در ماده ١٣ گنجانیده شده بود که دولت موافقت دارد که اکراد، آشوری و ارمنیهای مقیم آزربایجان از مزایای این موافقتنامه برخوردار بوده و طبق ماده ٣ ابلاغیه دولت تا کلاس پنجم ابتدایی به زبان خود تحصیل نمایند؛ اما در مقابل رژیم تهران این بار نیز خلف وعده کرده و با چراغ سبز اتحاد جماهیر شوروی سابق و تسلیحات مدرن ارسالی از ایالاتمتحده آمریکا به بهانه نظارت بر انتخابات مجلس پانزدهم، با نقض نرمهای بینالمللی جنگ از پیش اعلامنشده را بر ملت آزربایجان آغاز نمود. جنگی غیرقانونی در برابر ملتی که نیروهای نظامی آن تسلیمشده و جزء ارتش ایران محسوب میشد.
ارتش ایران با این جنگ نسلکشی ملت آزربایجان و کردستان را رقم زد. نسلکشیای که تا به امروز روشنفکران تمامیتخواه در مقابل آن سکوت کرده و اخلاق منفعتگرایانه در پیشگرفتهاند.
درنتیجه این نسلکشی:
– ٢۵٠٠ نفر در دادگاههای صحرایی محکوم و اعلام شدند،
– بیش از بیست هزار نفر به زندانهای طویلالمدت محکوم شدند که در زمره این زندانیان صفر خان قهرمانیان است. شخصی که ٣٢ سال حبس را به جان خرید و به سمبل مقاومت ملی آذربایجان تبدیل شد.
– بیش از هفتاد هزار نفر آواره اتحاد جماهیر شوروی سابق شدند.
اما حکایت پناهندگان به اتحاد جماهیر شوروی سابق خود تراژدی دیگری است که احتیاج به تحقیق جداگانهای دارد.
تعداد کثیری از این پناهندگان چون نخواستند تحت فرمان کرملین، با انحلال فرقه دموکرات آزربایجان به حزب توده ایران بپیوندند بهانحاءمختلف مورد اذیت و آزار مأموران امنیتی قرارگرفته و به سیبری تبعید شدند و رهبر حکومت ملی آزربایجان، سید جعفر پیشهوری در یک برنامه از پیش تعیینشده توسط «ک گ ب» در تصادف ساختگی شهید شد.
در تسویه خونینی که رژیم پهلوی با دخالت مستقیم آمریکا و با تأیید ضمنی شوروی در آزربایجان به راه انداخت، بیش از یکصد هزار نفر از طبقه روشنفکر ملت آزربایجان تنها به دلیل اینکه خواهان حق تعیین سرنوشت ملی بودند، شهید، زندانی و آواره گردیدند.
«هانری دالاس» یکی از نزدیکان «رزولت» دراینباره میگوید: «این از اسباب شرمندگی است که بگویم ارتش ایران به رهبری سرتیپ شوارتسکوپوف آمریکایی به حمله وحشیانهای در آزربایجان دستزده است، به دستور سفیر آمریکا» آلئن ” و به رهبری شوارتسکوپوف بزرگترین حزب اپوزسیون کشور [فرقه دموکرات آزربایجان] غیرقانونی اعلام شد. رهبران آن به زندان افتادند و انسانهای بیشماری اعدام شدند و خانوادههای زیادی آواره گردیدند”.
“ویلیام داگلاس” قاضی آمریکایی نیز چنین میگوید: “ارتش ایران زمانی که وارد آزربایجان شد وحشت برپا نمود، به قتلها و غارتها پرداخت. هر آنچه میخواستند انجام دادند. رفتار نظامیان روس از رفتار وحشیانه ارتش ایران خیلی آبرومندانه بود. ارتش ایران در اذهان آزربایجانیان خاطرات نفرتانگیزی برجای گذاشت.
در سال ١٩۴۶ با حمایت آمریکا و به دستور قوامالسلطنه، ارتش ایران بهصورت وحشیانه بهطرف کسانی که در حکومت ملی آزربایجان شرکت کرده بودند، هجوم میبرد و آنها را پس از دستگیری، گروهگروه تیرباران و یا در میدانها شهر به دار میکشیدند”.
روزنامه کیهان در مورخه ٢٠/۶/١٣٧٩ مینویسد: “پس از مهاجرت پیشهوری که محمد دیهم از آن به عنوان یک انقلاب بدون خونریزی یاد میکند، به کشته شدن بیش از ٢٠ هزار نفر منتج میشود. این جنایت توسط ارتش شاهنشاهی پس از اینکه رهبران فرقه دموکرات میگریزند، به وقوع می پیوندد”.
البته جنایات رژیم پهلوی تنها به حذف فیزیکی طبقه روشنفکر آزربایجان محدود نگردید. آنها در یک اقدام ضدفرهنگی مورخه ٢۶ آذر ١٣٢۵ در شهر تبریز کتابهایی که در زمان حکومت ملی آزربایجان به زبان تورکی انتشار یافته بود، از جمله کتب درسی را با یک مراسم پرطمطراق به آتش کشیدند تا کینه و نفرت خود را هرچه بیشتر به ملت آذربایجان و فرهنگ آن نشان دهند. خاطره این روز هرگز از اذهان پاک نخواهد شد و هم اکنون حرکت ملی آزربایجان سالروز ٢۶ آذر ١٣٢۵ را روز نسلکشی فرهنگی آذربایجان نامیده است.
رژیم پهلوی برای توجیه جنایات خود مسئله آزربایجان و کوردستان را یک مسئله داخلی خود فرض کرد و نسبت به کسانی که در این مبارزات شرکت کرده بودند، با عنوان جنایتکاران قانون اساسی یاد کرده و در چارچوب قوانین ارتجاعی خود، با آنها مقابله نمود. به همین خاطر اصل حل و فصل مصالحت آمیز اختلافات که یکی از اصول اساسی حقوق بینالملل می باشد و در بند سوم ماده دو منشور ملل متحد به آن تاکید شده است را نادیده گرفت و آن را نقض نمود.
غافل از اینکه کنوانسیون سال ١٨٩٩ که در سال ١٩٠٧ مجدداً تصدیق و به سرعت به حقوق عرفی تبدیل شد که هر دولتی بدون رعایت این کنوانسیون به جنگ اعلامنشده مبادرت ورزد، آن جنگ غیرقانونی محسوب میشود و آغازگر آن به عنوان ناقض قواعد بینالمللی مسئولیت خواهد داشت.
همچنین در کنفرانسهای ژنو سالهای ١٩٧۴ و ١٩٧٧ جنبشهای آزادیبخش ملی که برای مقابله با رژیمهای نژادپرست شکل گرفتهاند، از سطح مناقشات داخلی به سطح مناقشات بینالمللی ارتقاء یافتهاند و در این خصوص حتی به یک توافق کلی هم رسیدهاند که این توافق به عنوان اصول عرفی در سازمان ملل متحد تصدیق شده است.
با استناد به این اصول مبارزات جنبشهای آزادیبخش ملی با رژیمهای نژادپرست در جرگه مناقشات بینالمللی است و رفتار با قربانیان این جنبشها همچون رفتار با قربانیان جنگی خواهد بود.
اکنون که در آستانه ۶٨ سالگی نسلکشی ملتهای آزربایجان و کوردستان قرار گرفتهایم، روشنفکران تمامیتخواه، سلطنت طلبها، اپوزسیونهای سراسری داخل و خارج کشور و دولتمردان جمهوری اسلامی ایران با اتخاذ اخلاق منفعتگرایانه، بیش از نیم قرن است که این فاجعه انسانی را کتمان کردهاند. فاجعهای که هیچ وقت از اذهان ملت آذربایجان پاک نخواهد شد و نفرین ابدی این ملت را نسبت به مرتکبین جنایات فوق و کتمانکنندگان درپی خواهد داشت.
امروز دولتمردان جمهوری اسلامی نه تنها هیچ گونه اقدام عملی در خصوص رفع تبعیضهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ملل و اقوام غیرفارس ننمودهاند، بلکه در عمل ثابت کردهاند که ادامه دهنده این پروژه منحوس پهلوی هستند و اعلام کردهاند که آموزش زبان، نیاز ملی و حتی محلی اقوام هم نیست.
ما عمیقا باور داریم که رفع تمامی این تبعیضها فقط و فقط به دستان توامند ملل و اقوام کشور با احراز حقوقبشر و کسب حق تعیین سرنوشت ملی میسر خواهد شد. چنانکه ملتهای آزربایجان و کوردستان یک بار آن را بهصورت کوتاه مدت تجربه کردند.
هم اکنون نیز فعالان حرکت ملی آزربایجان علیالخصوص “یئنی گاموح” براساس اصول و قوانین بینالمللی در مبارزه خود، میثاق جهانی سازمان ملل متحد و بیانیه حقوقبشر آن را مدنظر قرار داده، بهصورت علنی و با رویکرد عدم خشونت برای احقاق حقوق ملت آذربایجان جنوبی مبارزه میکنند.
در انتها سالگرد نسلکشی ملل آزربایجان جنوبی و کوردستان را به هر دو ملت شریف تسلیت گفته، آرزوی آزادی تمامی ملل و اقوام دربند را دارد.
دکتر لطیف حسنی
دبیر کل حزب یئنی گاموح ـ زندان رجایی شهر