الف:
اگر می خواهی جزیی از اندیشه ی آزادی شوی باید ترس را کنار بگذاری. مردم ترسو حقشان آزادی نیست. مردمی که در اطاعت ترس و سلطه و استبداد هستند حقشان همان حکومتشان است. حکومت دختران آنها را زنده به گور می کند و این مردم جیکش در نمی آید.
زهرا نویدپور نمونه ای از « زنده به گور کردن نوین » است.
فرق زهرا با کسانی که بر مرگش سکوت کرده اند در این است که او را زنده به گور کردند اما این مردم خودشان زنده زنده در گورها می خوابند. حکومت دینی این جامعه را گور مردم کرده است.
این جامعه به « گور زیستی» عادت کرده است.
مُردگانی چند بر مُردگانی دیگر حکومت می کنند و زهرا نویدپورها تنها زنده هایی هستند که داریم.
ب:
سیمای این حکومت خیلی خشن است. ریش و سبیل و مهر داغ بر پیشانی و تسبیح بر دست. مردانگی مسلط بی مفهوم. زبان مردسالار این حکومت زنانگی زهرا نویدپورها را فقط برای شهوت و عشرت می خواهد. زن غایب است. زن اگر حضور هم داشته باشد تبدیل به فاطی کماندوها می شود. فاطی کماندو زنانگی با ادا و اطوار مردانگی است. مردم هم شکلی ازخشونت و عصبیت و پرخاشگری شده اند.
فرق زهرا با کسانی که بر مرگش سکوت کرده اند در این است که او را زنده به گور کردند اما این مردم خودشان زنده زنده در گورها می خوابند