همواره یک سوال مطرح بوده است که مختصات قوم فارس چیست؟ آیا تهرانی های که والدین تورک دارند و فارسی صحبت میکنند فارس محسوب میشوند؟ چرا در مدیای حاکمیت صحبتی از قوم فارس نیست؟
چیزی که مشهود است تلاشی آگاهانه از سوی مدیای فارس جهت حذف قومیت از نژاد فارس است. حاکمیت طوری جلوه میدهد که انگار یک محور ملی بنام فارس و در حول آن چند قوم دیگر در این کشور زندگی میکنند! اما نیت صحنه گردانان این سناریو چیست؟
هر برشی از تاریخ مدون این فلات را که برداریم با دو قوم عرب و تورک مواجه میشویم. عربها و تورکها هرکدام در دوره ای با اتکا به مدنیت و قدرت اجتماعی خود اختیار ایران و سرزمینهای همجوار را در دست داشته اند.
تنها قومی که هیچ نشانی از آن در وقایع تاریخی دیده نمیشود همین قوم فارس است! آنتی تورک شهیر جواد طباطبائی در جائی گفته: “حافظ لسان غیب است ما ملت غیب هستیم”. این سخن کاملا درست است فارسها ملت غیب یا به عبارتی همیشه غایب این فلات بوده اند. حتی تنها دارائی فارسها یعنی زبان فارسی را هم خود فارسها نساختند!
در واقع در طول تاریخ ما با دو مدنیت سروکار داشته ایم یکی مدنیت عرب که تحت نفوذ خلافت عراق دو قرن دوام داشت و دولت-ملت تورک که از افغانستان تا آناتولی بمدت ۱۰۰۰سال در تار و پود این خاک تنیده شده بود. نقاشی، شعر، معماری و همه مولفه های مدنی این سرزمین ماحصل فرهنگ این دو قوم است.
پان ایرانیستهای حاکم با علم به این مسئله درصدد جا بازکردن برای قوم تازه به صحنه آمده فارس هستند.
آنچه تاریخ میگوید این است که در ایران هیچگاه ملیت فارسی وجود نداشته است. آنچه بوده حاکمیت و ملت و فرهنگ تورک بوده است که با وام گیری از عربی ملیت به معنای امروزی را پدید آورده بود. پان ایرانیستها درصدد سلب این ملیت و جا زدن آن بعنوان ملیت ایرانی(فارسی) هستند.
در این راستا کپی؛ سرقت و بایکوت میراث دیگر اقوام تاکتیک ۹۰ ساله رایج در این کشور بوده است.
خلاصه کردن تاریخ ایران قبل از پهلوی در جمله” شاهان نادان تورک و وزیران باخرد فارس”-مهاجر جلوه دادن تورکان واقلیت جلوه دادن تورکها از روشهایی هستند که پان ایرانیسم حاکم جهت تحقیر و تحمیق تورکها در برابر فارسها بکار برده است.
یک حقیقت تاریخی اینست که فارس نه یک مدنیت، نه یک ملت و نه دولت بلکه یک جریان خزنده بوده است که در دوران قاجار از دل حاکمیت زاده شد و با نفوذ در قشر معمم، نویسنده و رجل سیاسی مسئول همه تراِدی های قرون معاصر بوده است.
این بحث مفصلتر از مجال این چند سطر است. اما مسئله تضییع ملیت تورک چیزی است که باید بیشتر بدان پرداخته شود. بزرگترین ظلمی که در حق تورکها در ایران روا داشته شد همین ذبح ملیت تورک بود واین قضیه ارتباط مستقیمی با روح خودباوری توده تورک ایران دارد. احیائ این روح سببب تحرک بیشتر توده ها در جهت احقاق حقوق طبیعی اشان خواهد شد.