دوران دانشجویی من با رشد کمی و کیفی روزنامههای دوم خردادی مصادف بود. البته، در این میان، نشریات دوزبانه ترکی-فارسی هم وضع نسبتاً بهتری را تجربه کردند. یکی از نشریاتی که در آن روزگاران از سوی مخاطبان مورد استقبال قرار میگرفت، ویژهنامههای نشریه امید زنجان بود که در تبریز منتشر میگردید.
وقتی کتاب “نگاهی نوین به تاریخ دیرین تورکهای ایران” منتشر شد، من آن قدر جوان بودم که خیلی جاها خجالت میکشیدم خودم را مؤلف کتاب مزبور معرفی کنم. به نحوی که علیرغم رفت و آمدم به دفتر نشریه مزبور و حتی علیرغم انتشار یکی دو مطلب از اینجانب در آن نشریه، در مورد کتابم با عوامل آن نشریه، هیچ صحبتی نکردهبودم.
درست در شرایطی که رسانه های سنتی تا حدی کارکرد و تاثیر گذاری خود را از دست داده اند آقای نادر قاضی پور ادعای در خواست انتشار روزنامه و یک شبکه سراسری تلویزیونی به زبان تورکی را مطرح می کند
محمد رحمانی فر
تا اینکه یک روز وقتی وارد دفتر نشریه شدم، آقای هدایت ذاکر که آن موقع مسوول دفتر تبریز نشریه بود، مچم را گرفت و ضمن انتقاد از اینکه چرا خودم را معرفی نکردهام، از من خواست از شماره بعدی ویژهنامهها مسوولیت صفحه “تاریخ و فرهنگ” را بر عهده بگیرم. البته، من هنوز خیلی جوان بودم و خودم را در آن حد و اندازه نمیدیدم برای همین هم سعی کردم با پیشنهاد وی مخالفت کنم ولی آقای ذاکر با قاطعیت تمام گفت: “این یک خواهش نیست، این یک تکلیف است! این وظیفه توست!”
البته من هیچگاه نتوانستم این “تکلیف” را به انجام برسانم چون درست در همان لحظهای که من مطالبم را برای شماره بعدی ویژهنامه آماده میکردم، نشریه مزبور توقیف شد.
شاید همین اتفاق بود که باعث شد من بعدها هم همکاری چندانی با نشریات نداشته باشم. با این حال، از همان روزها، یکی از بزرگترین آرزوهای من داشتن یک روزنامه سراسری به زبان تورکی بود. این آرزو را بسیاری از دوستان، از زبان من شنیدهاند. لکن، مثل بسیاری دیگر از آرزوهای من و دوستانم در باب زبان مادریمان، این آرزو هم هیچگاه محقق نشد.
با گسترش فضای مجازی و فراگیر شدن شبکههای اجتماعی و کاهش قدرت تاثیرگذاری نشریات چاپی، وزارت ارشاد که روزگاری هفتخوان غیر قابل عبوری را پیش پای درخواستکنندگان مجوز انتشار نشریات دوزبانه مینهاد، در یک چرخش آشکار، شروع به اعطای نسبتاً آسان مجوز نمود.
به نحوی که در چند سال اخیر، نشریات دوزبانه متعددی مجوز انتشار گرفتند. نشریاتی که بعضی از آنها حتی امکان انتشار اولین شماره خود را نیافتند و خیلی از آنها در همان شمارههای ابتدایی متوقف شدند.
البته، ظاهراً این بار، دیگر اداره ارشاد مقصر نبود، بلکه نشریاتی که مجوز گرفته بودند، مخاطب نداشتند تا بتوانند سرپا بایستند. حتی بسیاری از این نشریات نتوانستند هیأت تحریریه درست و حسابی برای خود دست و پا کنند. دلیلش هم مشخص بود: در نبود هیچگونه انگیزه مادی برای کار در نشریات، بسیاری از نویسندگان و پژوهشگران ترجیح میدادند مطالبشان را مستقیماً در فضای مجازی منتشر نمایند که هم درد سر کمتری داشت و هم مخاطب بیشتر.
به زعم اینجانب، نهادهای دخیل در امر صدور مجوز نشریات به خوبی از وضعیت موجود آگاهی داشتند و اتفاقاً دلیل صدور آسان مجوز هم همین بود. آنها میدانستند که دیگر، نشریات چاپی قدرت و تاثیرگذاری سابق خود را از دست دادهاند و با کنترلهایی که صورت میپذیرد و نیز تیراژ اندکی که دارند نمیتوانند موجب نگرانی باشند.
و اکنون درست در شرایطی که رسانههای سنتی تا حد زیادی کارکرد و تاثیرگذاری خود را از دست دادهاند، آقای نادر قاضیپور ادعای درخواست انتشار روزنامه و یک شبکه سراسری تلویزیونی به زبان تورکی را مطرح میکند و آقای احمد علیرضابیگی مجدداً ادعای درخواست تأسیس فرهنگستان تورکی را بر زبان میآورد، آن هم در شرایطی که این مطالبه مردم آزربایجان از سوی دولت روحانی به کاریکاتور نامأنوسی همچون “بنیاد فرهنگ، هنر و ادب” تبدیل شد!
جا دارد به این نمایندگان محترم متذکر شوم که ما نه روزنامه میخواهیم، نه شبکه تلویزیونی و نه فرهنگستان! ما فقط و فقط “تورک دیلینده مدرسه” میخواهیم. اگر واقعاً به دنبال خدمت به زبان تورکی و جلوگیری از امحای این زبان غنی و اصیل هستند، به جای سرگرم کردن خود و مردم با چنین ادعاهایی، با تمام توان تلاش نمایند تا تمامی موانعی که سد راه تدریس زبان تورکی شدهاند را از میان بردارند.