ایها الناس من به نشر این همه دروغ و تحریف و تعصب و جهالت استبدادی اعتراض دارم. آی آدمها ، آقایان یا خانمهائی که چنین عاشقيد به “زبان” و “فرهنگ” و “هویت” و “تاریخ” خودتان ، دیگرانی هم اینجا آدماند، یا حوّایند آخر! شما تا کی میخواهید هویت بیش از نیمی از جمعیت ایران را مطابق نسخههای خودتان بپیچید و برای سرنوشت دهها میلیون انسان با شابلونهای مورد پسند “ملی” خودتان تعیین تکلیف کنید؟ به چه حقی آخر؟
آن که در برابر حقایق سکوت میکند، مسئول است و به گونهای همدست، دیگر چه برسد به آن که حقایق را تحریف هم میکند. امپراتوریها (فارس و غیر فارساش) به ضرب تعرض و کشتار و چپاول و باجگیری در حق اقوام مغلوب و فرودستان، در این سرزمینی که امروز نامش ایران است، بر سر پا ماندند، تا آنجا که زورشان رسید. یا به زیر کشیدند، یا به زیر کشیده شدند. تازه مادربزرگها و پدر بزرگهای من هم که فارس نبودند.
روزی روزگاری قلدری، گردنکشی دیگر از راه رسید و آمد به زور دگنک و سرنیزه فارس فارسشان کرد. آنقدر فارس که نوه و نتیجههاشان مدعی شدند که خون آریائی در رگهای قشقائیان هم جریان دارد و پدران و مادران آنها از بد حادثه تورک شدند چون “لابد آن زمان امکانات نبوده است“.
دریغا که دیگر ریشۀ قشقائی ندارم و از گنجینۀ فرهنگ یگانۀ کوچ نشینی آن تعذیه نمیکنم. از زبانهای ملیتهای دیگر اقوام ایران تنها فارسی را که زبان مادریام “کرده شده بود“، میشناسم. عربی هرچه خوانده بودم در مدرسه، از یادم رفت. چقدر مبتذل تدریس میکردند. یک “ضرب، ضربا، ضربوا” بود به عنوان زبان دینی. نه آدونیس را به عربی خواندم، نه محمود درویش را. دخترم هم در غرب بود که در رقص عربی زبده شد و شکفت.
ایران به من چه داد؟ یک انگیزۀ قوی برای زیستن در حاشیه و تبعید. داشتم میگفتم این سرزمینی که امروز نامش ایران است، جایگاه اقوام و تمدنهای گوناگونی بود. زمانی که هنر و فرهنگ عیلامیها در اوج شکوفائیاش بود، از پارسها و مادها هیچ نشانی در تاریخ این منطقه نبود. و تو هم بالا بروی و پائین بیائی، نخواهی توانست جعل و تحریفت را برای من جا بیاندازی.
آری تو، نخیر، همان خودت را میگویم! عیلامیها همان پارسها یا مادها یا ایرانیان نبودند، قومی دیگر بودند. خیلی ساده، به سبک خودت بگویم، فرهنگشان آریائی نبود. زبانشان هم هیچ نسبتی با زبانهای هند و اروپائی ندارد.
یک شاخۀ یگانه و تنهاست، جزو زبانهای آفرو–آسیائی. منظور این است که تاریخ هفت هزار سال سکناگزینی مردمانی، یا پنجهزار سال شهرنشینی عیلامیان در این منطقه، آغاز تاریخ و “هویت ملی” مورد ادعای تو نیست.
خلاصه اینکه هر چه که از زیر خاک این فلات در آمده به پای کورش و داریوشات و اجداد آریائی و ارث پدریات ننویس، این جعل تاریخ است و امروزه روز دست جاعلان را خیلی راحت میتوان رو کرد.
من تبعیدی “غرورستان” توام
آزادی بیغرورم آرزوست.