فرهنگ سیاسی ناسالم ایران، فرهنگ “کیش شخصیت” است. این فرهنگ هم “غرور شخصیت” میآفریند و هم “ترور شخصیت” میکند و برای هیچ یک هم لزوماً دلیلی ندارد!
این فرهنگ هم از قدرت میترسد و به آن کرنش میکند و هم با آن مبارزه میکند و تخریبش مینماید. یعنی فرهنگ ما فرهنگ فرد گرای ضد فرد است! در همین حال، این فرهنگ ضد جمع هم هست! نه اتحاد میشناسد و نه اتفاق مگر وقتی که هدف تخریب باشد.
این همان خصلت انقلابی فرهنگ سیاسی ایران است. برای تخریب جمع میکند و برای سازندگی تفریق. بی دلیل نیست که ایرانیان دوره های انقلابی و تخریب را بیشتر از دوره های ثبات و سازندگی داشته اند.
قهرمان پروری هم نوع د یگری از بد آموزیهائی است که این فرهنگ ناسالم ایجاد کرده است و از آن بدتر، این قهرمانان به مرور به “اسطوره” تبدیل میشوند و هرگونه انتقادی از انها حمل بر حمایت از “شمر ملعون” میشود. این در حالی است که قهرمان یک نیرو ممکن است خار چشم نیروی دیگر باشد، و اکثرا هم از این قهرمانان “استفاده ابزاری” میکنند، چرا که برخورد ابزاری ذاتی فرهنگ سیاسی ناسالم ماست.
“انتقام سیاسی” از اصول مقدس این فرهنگ “اعدام باید گردد” است. متاسفانه کینه توزی فرهنگی ما ریشه در عوامل گوناگونی دارد که باخت های تاریخی، تداوم استبداد، مظلویت ملی، دشمن پنداری افراطی، و حس آسیب پذیری بغایت از آن جمله اند.
این عوامل و نظیر آنها، ما را نسبت به هر آنکس که “با ما نیست” شدیداً بدبین کرده و چنان فردی معمولا در رده “خائن” قرار میگیرد. فرهنگ “توطئه” ما هم مزید برعلت است و کمکی به شکل گیری اعتماد درون ما نمیکند.
این وسط، قدرت های استعماری و استفاده آنها از مزدوران و جاسوسان ایرانی، بر بدبینی و بی اعتمادی ما شدیدا دامن زده اند. این عوامل و خصلت ها، در شرایط یک فرهنگ احساساتی، انقلابی، و آرمانگرا، و درچهارچوب فرهنگی که دید “سیاه یا سفید” و “مظلوم” و “ظالم” دارد، رقیب را “دشمن” تلقی میکند، و مبنی بازی سیاسی اش حسادت و “تخریب حریف” است ونه رقابت.