اول ماه مهر، آغاز سال تازه تحصیلی در ایران یادآور آغاز مهربانیها و پروراندن زبان مادری کودکان فارس و آغاز تحقیرها و بریدن زبان مادری کودکان (غیرفارس) تورک، کورد، عرب، بلوچ و تورکمن و قشقایی و… تحمیل ظالمانه زبان بیگانه فارسی به آنان است. رژیم فاشیستی اقلیت فارس، سیاستهای سرکوب زبانی در قبال ملیتهای غيرفارسی زبان در ایران را نزدیک به یکصد سال استکه به خشن ترین وجهی بکار گرفته و ابتداییترین حقوق انسانی و ملی آنها را پایمال کرده است.
بدنبال بالا رفتن آگاهی ملی در مورد اهمیت حیاتی زبان مادری و همه گیر شدن اعتراضات ملل غیر فارس به ممنوعیت آموزش بزبان مادری و عدم بکارگیری رسمی آن، رژیم حاکم بجای تن دادن به مطالبات حداقلی مندرج در ماده ۱۵ قانون اساسی، همچنان اصرار به ادامه سیستم آپارتاید زبانی و نادیده گرفتن خواستههای حق طلبانه آنان دارد. و هر سال با طرح و برنامه جدیدی به شدت عمل خود در راستای جنوساید زبانی ملل غیر فارس در ایران میافزاید.
در طول ۹۴ سال گذشته تلاش گسترده رژیمهای شاه و شیخ برای نابودی زبان و هویت ملل غیرفارس در ایران در کنار استفاده از نیروی نظامی و سرکوب سیستماتیک فرهنگی، در مقاطع مختلف طرحهای آموزشی فاشیستی را تحت پوشش فریبنده «عدالت آموزشی»! بکار گرفته است. طرحهایی چون « گذاشتن قللک جریمه در کلاس درس» و ” نگهداری و تربیت بچههای شیرخوار غیرفارس در خانوادههای فارس” در دوره شاه و طرح ” بسندگی زبان فارسی” در رژیم کنونی، تنها نمونههای کوچکی از آنهاست که صرف نظر از میزان اجرای عملی، فشارهای روانی آن، به تنهایی میتواند ضربات و صدمات جبران ناپذیری به کودکان بزند.
با وجود تشدید فشارهای فاشیستی رژیم، بعلت کلیدی بودن مسئله زبان در پلت فرم مبارزات ملی غیرفارسها، رژیم اقلیت فارس نمیتواند چون گذشته و با خیال آسوده پروژه تخریبی خود را به پیش ببرد لذا با دوگانگی عجیبی، از سویی دست به ارائه طرح فاشیستی “بسندگی زبان فارسی” و از سویی دیگر به ارائه طرح باصطلاح “تدریس زبان مادری” آنهم۲ ساعت در هفته! دست میزند تا بزعم خود با بکار بردن سیاست چماق و هویج آلوده (زبان فاذری)، واکنش آزمایی از ملت تورک آزربایجان و سایر ملل غیرفارس بکند.
در مورد طرح « بسندگی زبان فارسی» نظرات مختلفی بیان شده است. در این نوشته ضمن پرداختن به زوایای مختلف مسئله زبان در ایران، علل فاشیستی بودن طرح بسندگی زبان فارسی و مقایسه آن با نمونههای غرب، راهکارهای مقابله با این طرح فاشیستی و جلوگیری از قتلعام زبانهای مادری ملتهای غیرفارس در ایران، مخصوصاً زبان تورکی آزربایجانی را ارائه خواهم داد. یادآوری این نکته ضروری استکه طرح « بسندگی زبان فارسی» یکی از دهها طرحِ اجراییِ پروژه بزرگ یکسانسازی فاشیستی در ایران است که توسط ناسیونالیستهای افراطی فارس، پشت پرده سیاه ایرانیت و با استفاده از دستگاه عریض و طویل دولتی، طی نزدیک به یکصد سال استکه اعمال میشود. برای پرهیز از طولانی شدن مطلب، بخشی از نکات مهم این مقاله به پیوست منتقل شده است. همچنین در رابط با همین موضوع میتوانید رجوع کنید به دو نوشتار قبلی ام:(ریشههای علل ممنوعیت زبان تورکی در ایران & چگونه خطوط قرمز فاشیستی رژیم اقلیت فارس را بشکنیم) که در وبلاگم www.ayiq-eller.blogspot.com موجود است.
تاریخچه مختصر از سیستم تک زبانه فارسی در ایران
اسناد تاریخی نشان میدهد که تا سقوط دولت قاجار بیش از هزار سال سیستم آموزش سنتی در ایران چند زبانه بوده است. در مقاطع مختلف زبانهای عربی، تورکی و فارسی در سطح دولتی رایج بوده و در کنار آن آموزش هیچ زبان دیگری ممنوع نبوده است. بعد از روی کار آورده شدن رضاخان توسط دولت انگلیس، سیاست یکسانسازی فارسی- آریایی برگرفته از ایدئولوژی نازیسم در دستور کار رژیم رضاخان و دولت “محمدعلی فروغی” که خود از پایه گذاران تفکر راسیستی- شوونیستی فارس بود قرار گرفت.
برای عملی کردن شعار یک مملکت، یک ملت، یک زبان و یک هویت در یک امپراطوری چند مملکتی(ممالک محروسه قاجار) و چند ملیتی، چند هویتی و چند زبانی، نیاز به هویت زدایی از ملل غیرفارس بود. در گام اول برای هویت زدایی، دولت دست روی زبان گذاشت. زبان ملیتهای غیر فارس را بکلی ممنوع اعلام کرد و زبان فارسی را عملاً رسمی و اجباری کرد. سیستم تک زبانه فارسی را جایگزین سیستم چند زبانه (عربی، تورکی،فارسی) کرد. این سیستم با همه گیر شدن آموزش همگانی در تمام لایههای اجتماعی، زبان فارسی را بتدریج در میان خانوادههای غیرفارس بصورت سم خطرناک تزریق کرد تا کمر به قتل زبان مادری شان، حتی در درون خانواده هم بزند.
کپی برداری غلط از الگوهای مترقی غرب در ایران
یکی از بدبختیهای کشورهای جهان سوم، کپی برداری غلط از الگوهای مترقی غرب است. از جمله انتخاب یک سیستم آموزشی مناسب از بین سه سیستم « تک زبانه، دو زبانه و چند زبانه » که مناسب ترین سیستم برای ایران بخاطر چند ملیتی و چند زبانی بودن، “سیستم چند زبانه” است. اما بدلایل نژاد پرستانه سیستم تک زبانه را انتخاب و پیاده کرده اند. کپی برداریهای غلط و زیانبار دیگری نیز در زمینه های مختلف آموزش و پرورش صورت گرفته است.
یکی از تازه ترین این کپی ها همین تست بسندگی زبان است که در کشورهای مترقی یک امر “متعارف” در جهت کمک به دانش آموزان و قراردادن نسبی دانش آموزان هم سطح، در یک کلاس میباشد. این نوع تست و ارزیابی مفید «تست بسندگی زبان خودی» صرفاً برای دانش آموزان همزبان با سیستم آموزش بزبان مادری خود است. برای دانش آموزان سایر ملیتها که زبان مادری متفاوتی با زبان آموزشی دارند تست بسندگی زبان بیگانه گرفته نمیشود بجای آن از سیستم آموزشی دو زبانه مجزا استفاده میشود.
نمونههای آمریکا و کانادا
بخاطر غیر متمرکز بودن سیستم آموزشی در آمریکا و کانادا (در هر ایالت، شهر و ناحیه)، مدارس تک زبانه و دو زبانه دولتی و خصوصی با سطح اعتبار مختلف و ” تحصیل در خانه “ی مورد تایید سیستم آموزشی وجود دارد. انتخاب نوع مدرسه یکی از دغدغههای مهم والدین آمریکایی و کانادایی برای تحصیل فرزندانشان است. جای شگفتی است که در آمریکا با وجود منتالیتی ابرقدرتی و جهانشمول بودن زبان انگلیسی، بخشی از والدین انگلیسی زبان با آینده نگری خاص خود ترجیح میدهند که بچه هایشان دو زبانه تحصیل کنند.
مثلاً بیش از 10 درصد دانش آموزان مدارس دولتی”ایالت یوتا ” در یک برنامه مخلوط دوگانه (دو زبانه) شرکت میکنند که در آن دانش آموزان 50 درصد از ساعات مدرسه خود را صرف یادگیری به زبان دیگری میکنند. در اکثر ایالتهای آمریکا و کانادا مدارس دو زبانه از کودکستان تا دانشگاه وجود دارد. و برای فرزندان مهاجران کم تعداد نیز کلاسهای زبان دوگانه فراهم میکنند. تحصیل در مدارس دو زبانه یک انتخاب آزاد است. بیشتر خانوادهها با اولویت دادن بزبان مادری کودکان خود برای پرهیز از آسیمیله شدن در زبان اکثریت و بعضی از خانوادههایی که جزو زبان غالب اکثریت هستند بخاطر دستیابی آسانتر فرزندانشان به مدارج و مشاغل مهم در آینده، بدلخواه این نوع مدل آموزشی را ترجیح میدهند.
تحصیل دو زبانه معروف و موفق « مدل ۱۰در۹۰ »:
یکی از شیوههای تحصیل دو زبانه معروف و موفق « مدل ۱۰در۹۰ » است که دهه ۱۹۶۰ در کانادا تدوین شده (فرانسوی- انگلیسی) و سپس در دهه ۱۹۷۰ در ایالات متحده آمریکا (اسپانیولی- انگلیسی) پذیرفته شده است. این نوع تحصیل از کودکستان شروع میشود و با اختصاص ۹۰ درصد از زمان آموزش در زبان مادری کودک با کاهش تدریجی هر ساله آغاز میشود (در کودکستان و کلاس اول ۹۰٪ بزبان مادری و۱۰ ٪ بزبان دوم . در کلاس دوم ۸۰-۲۰ در کلاس سوم ۷۰-۳۰ و در کلاس چهارم ۶۰-۴۰) تا رسیدن به یک نسبت ۵۰-۵۰ در مقایسه با زمان آموزشی در زبان دوم کودک که معمولاً در کلاس پنجم است.
یعنی از کلاس پنجم تا کلاس دوازدهم متون آموزشی بطور مساوی به دو زبان تدریس میشود. یک دیپلمه با تسلط ادبی و علمی به دو زبان فارغ التحصیل میشود و نوع رشته، زبان و دانشگاه را برای ادامه تحصیل، خود انتخاب میکند. تحقیقات مختلف نشان میدهد که دانش آموختگان دو زبانه بمراتب رتبههای بالاتری را نسبت به دانش آموختگان مدارس تک زبانه کسب میکنند. البته مدارس دو زبانه فقط در شهرهای با مردمان دو یا چند زبانه مانند مونترال و لوس آنجلس ترتیب داده میشود نه در شهرها و مناطق تک زبانه انگلیسی زبان و یا فرانسوی زبان.*1
نمونه ایران
سیستم تک زبانه در ایران: بافت اتنیکی ایران بگونه ایستکه در آکثر مناطق ملی بجز تهران و کرج و چند شهر دیگر نیازی برای آموزش همگانی دو زبانه ندارند. از جمله مناطق آزربایجان، کوردستان و الاحواز و اکثر مناطق استانهای فارس نشین، تورکمن صحرا و بلوچستان و غیره. چون هر کدام ازاین مناطق، زبان ملی مخصوص خود را دارند. مثلا زبان ملی کودک مراغه ای(تورکی) کودک نجف آبادی (فارسی) و کودک مریوانی (کوردی) است. متاسفانه انتخاب سیستم تک زبانه در ایران علمی و عقلانی نیست و یک انتخاب سیاسی است که ریشه در تفکر فاشیستی پان فارسیسم دارد.
تست بسندگی زبان در ایران: اگر سوء نیت در کار رژیم نبود تست “متعارف” بسندگی زبان فارسی را فقط برای کودکان فارس زبان ترتیب می دادند. اما تست بسندگی زبان از نوع ایرانی- فارسی اش نه تست بسندگی”متعارف” بلکه یک تست “فاشیستی” و بخشی از پروژه پانفارسیسم برای نابودی هویت ملل غیرفارس است که مادران غیرفارس را مجبور میکنند جهت آماده کردن کودکان خود برای قبول شدن در تست زبان بیگانه فارسی با طفل شیرخواره اش در گهواره بجای زبان خودش به زبان بیگانه فارسی لالائی بخواند و حرف بزند. یعنی والدین غیر فارس با تربیت کودکان خود بزبان بیگانه، مستقیم و غیرمستقیم در خدمت فاشیسم فارس در آمده و تیشه به ریشه ی زبان و هویت خود میزنند.
هدف از تست بسندگی در سنین پایین: هدف سرعت بخشیدن به روند آسیمیلاسیون برای تغییرهویت و یکسانسازی در زبان فارسی و نابودی زبانهای مادری ملل غیر فارس میباشد که بخاطر همین با دخالت زود هنگام و سیستماتیک خود در شکل گیری هویت کودکان غیرفارس، تست بسندگی زبان فارسی را بجای بدوِ ورود به دبستان در ۷ سالگی، به بدو ورود به مهد کودک تا سن ۴ سالگی پایین آوردند. تا براحتی بتوانند زبان بیگانه فارسی را از همان اوان کودکی بدون لهجه جایگزین زبان مادری اش بکند. و هویت جدیدی به او تحمیل کنند.
تاثیرات روانی تست بسندگی زبان فارسی: نابودی روح و روان و آینده کودکان معصوم چهار ساله تورک و کورد و … با ایجاد ترس در آنها بخاطر ندانستن زبان بیگانه فارسی و با استفاده از ادبیات تحقیر مانند: کُند آموز، دیرآموز- ناتوان ذهنی، ناسالم و دسته بندی و قرار دادن کودکان سالم در مدارس معلولین جسمی، ذهنی، ناشنوا، کرو لال و لکنت زبان دار. ایجاد سلب اعتماد بنفس، خود کمتربینی، تلقین بی ارزش بودن زبان مادری خود وغیره.
شیوهها و متدهای رژیم اقلیت فارس در سیاستگذاری زبانی
اساس ایدئولوژی انقلاب ۱۳۵۷ امت اسلام خواهی و کنار زدن ایدئولوژی ملی گرایی باستانی شاهنشاهی و مکتب پان ایرانیسم بود. اما بعد از پیروزی انقلاب برای جایگزین کردن مکتب اسلام سیاسی، روحانیت بعلت نداشتن کادر کافی برای اداره کشور مجبور شد با ملی- مذهبیهای پان ایرانیست ائتلاف کند. در روزهای اول تصاحب قدرت بین سران رژیم بر سر ثبیت ایدئولوژی جدید حکومت، که مکتب امت اسلامی بود هیچ مشکلی در کار نبود. اما در تدوین و بررسی قانون اساسی جدید و با برجسته شدن حقوق ملی و زبانی ملل غیر فارس، اختلاف بین دو گرایش مکتب امت اسلامی و مکتب ایرانی پان فارسیسم بالا گرفت.
بدنبال قیام ملیتها و حوادث خونبار در تورکمن صحرا، الاحواز، کوردستان و آزربایجان در سال ۱۳۵۸ ایدئولوژی رژیم جمهوری اسلامی، به ملی گرایی فارسی- و شیعه شعوبیه ایی(ایرانی- شیعی) تغییر یافت. سیستم آموزشی تک زبانه و تحمیلی فارسی رژیم پهلوی دست نخورده، با چاشنی مذهبی خاص، بکار خود ادامه داد. سیستمی که نزدیک به یکصد سال پیش بر پایه تفکر شوونیستی و فاشیستی پان فارسسیم بنا شده و با تحمیل زبان فارسی بر ملل غیر فارس قصد نابودی زبان و هویت دیگر ملیتها را دارد. سردمداران این رژیم در طول چهل سال گذشته، علاوه بر شیوههای دوران پهلوی، متدهای زبان کش دیگری را در راستای جایگزینی زبان فارسی و نابودی زبانهای غیر فارس ابداع کرده اند. از جمله:
استفاده از متددهای زبان کُش دیگر
۱- ملی نامیدن زبان فارسی: در ایران زبان فارسی فقط زبان ملی فارسهاست نه زبان ملی تورک و عرب، کورد و بلوچ، ترکمن و غیره.
۲- زبان مشترک (فارسی): که هیچگونه اشترکی مثلاً با زبان تورکی ندارد و تحمیلی است.
۴- زبان رسمی (فارسی): که بدون رای و نظر مردم رسمی کرده اند. همه زبانها باید رسمی شوند.
۵- زبان میانجی (فارسی): که بدون نظر مردم تحمیل شده است و میتواند زبان دیگری باشد.
۶- دو زبانه نامیدن مناطق ملی: مناطق متعلق به ملیتهای غیر فارس دارای سرزمین تاریخی و زبان ملی خود بوده است باستثنای تهران و کرج و چند شهر دیگر همه تک زبانه اند.
۷- محلی نامیدن زبانهای غیرفارس: در صورتیکه زبان تورکی بخاطر اکثریت نسبی، بیشتر از زبان فارسی در ایران پراکنده و غیر محلی است و در آزربایجان شمالی زبان ملی، رسمی و دولتی است. زبان عربی و سایر زبانها همینطور.
۸- اجباری کردن زبان فارسی در مناطق غیر فارس: پخش گزینشی کارمندان فارس زبان در ادارات مناطق ملی منجمله در آزربایجان، مثلاً تمام تورکهای حاضر در یک جلسه را بخاطر حضور یک فارس زبان که گاهگاه بیش از ده سال سکونت در محل هم، زبان تورکی را نخواسته یاد بگیرد! مجبور شوند بفارسی صحبت کنند.(مثلاً در دفتر مدرسه و یا در جلسه شورای اداری).
۹- طرح چینش معلمان بدون لهجه: بکار گماردن معلمان فارس زبان یا معلمان بومی بدون لهجه ی فارسی مخصوصاً در کودکستانها و مدارس ابتدایی مناطق غیر فارس.
۱۰- ممنوع کردن تفهیم دروس بزبان مادری: ممنوعیت استفاده معلمان از زبان مادری خود و دانش آموزان برای تفهیم مطالب دروس مختلف که بزبان بیگانه فارسی نوشته شده است.(زبان بیگانه هم برای معلم و هم برای محصل).
۱۱- عدم استخدام معلمان لهجه دار: گذاشتن پیش شرط نژادپرستانه برای داوطلبان شغل معلمی که لهجه غلیظ بومی و غیرفارسی دارند.
۱۲- تهدید امنیتی دانستن زبان مادری: دولت فاشیستی فارس، حرف زدن کودکان غیر فارس بزبان مادری خود را تهدید امنیتی برای کشور تلقی میکند و مانع تاسیس هر نوع مدرسه و کلاسهای خصوصی بزبان مادری حتی در حد یک زبان خارجی میشود. برگزاری هر نوع همایش علمی و آموزشی را برای احیای زبانهای غیر فارس ممنوع و بزرگداشت روز جهانی زبان مادری در مناطق ملی غیرفارس را تهدید امنیتی دانسته و فعالین ملی شرکت کننده در چنین مراسمهایی را دستگیر و به حبسهای طولانی مدت محکوم میکنند.
۱۳- ابداع شیوههای نوین فاشیستی: از جمله « ممنوع کردن استخدام معلمان داری لهجه»، «ممنوعیت تفهیم دروس فارسی به زبان مادری غیر فارس» و «طرح فاشیستی تست بسندگی زبان فارسی» برای کودکان غیرفارس که بنوعی ورود به حریم عاطفی خانوادهها محسوب میشود.
۱۴- تعیین و اخذ جریمه: علاوه بر جریمههای معمول بخاطر حرف زدن بزبان مادری در کلاس، اخیراً اخذ جریمه نقدی ۱۵۰۰۰ تومانی در صورت مردود شدن در اولین تست بسندگی فارسی در نظر گرفته شده است که در مرحله بعد دانش آموزان مردود شده، بعنوان معلولان و عقب ماندههای ذهنی برای ثبتنام به مدارس استثنایی
طرحهای فاشیستی رو نشده رژیم اقلیت فارس
تشدید حملات سیستماتیک و فاشیستی دولت اقلیت فارس، بر زبانهای مادری غیر فارسها، در صورت تاخیر در فروپاشی کل سیستم فاشیستی ایران، حاکی از آنستکه طرحهای فاشیستی بسندگی دیگری برمحور ممنوعیت صحبت کردن بزبانهای دیگر نیز در راه باشد.
از جمله طرح بسندگی فارسی:
۱- در تاکسیها ، اتوبوس ها و هواپیماها به بهانه حضور احتمالی یک یا چند فارسی زبان
۲- در اجتماعات عمومی، مساجد و ورزشگاهها
۳- در رستورانها و توالتهای عمومی
۴- در کارخانهها و بازارها۵- در عروسیها و مراسم ختمها و عزاداریها و غیره
تاکید رهبر فاشیست رژیم اقلیت فارس به ادامه سیاستهای نژادپرستانه رژیم پهلوی
سید علی خامنه ای رهبر فعلی رژیم فاشیستی اقلیت فارس در سخنان اخیر خود برای اولین بار از رژیم فاشیستی پهلوی تمجید کرد و سرکوب زبانهای مادری ملیتهای غیرفارس و تحمیل زبان فارسی را ستود: « … گاهی میبینم در رژیم طاغوت که همه چیزشان وابسته به خارجی بود، در مسئله زبان (فارسی) یک گوشه ای بود یک تعصبی داشتند، ما هم در اوایل انقلاب از این جهت خیلی خوب بودیم، اما بعد به تدریج خیلی ولنگار شدیم».
https://t.me/joinchat/AAAAADve_AhySuNh99yoXw
توجیهات بی اساس دولت و ماله کشان اپوزیسون فارس
دولت روحانی: طبق معمول دولت فاشیستی فارس، با دروغ و پنهان کاری از اعلام صریح طرح بسندگی و نحوه اجرای آن خودداری میکند و در پس پرده میخواهد میزان اعتراض خانوادههای غیرفارس را محک بزند. برای متعارف نشان دادن این طرح فاشیستی، بدروغ ادعا میکند که « قصد آنها از تست بسندگی فارسی کاستن از مشکلات آموزشی کودکان غیر فارس زبان و اجرای عدالت است».
در حالیکه تحمیل زبان بیگانه فارسی به کودکان خردسال غیر فارس ظلم و تبعیضی عریان و ضد حقوق اولیه کودکان است نه اجرای عدالت. فریبکاری دولت و تکذیب مقطعی اجرای این طرح از طرف مسئولین مزدور استانی، تاثیری در ماهیت مسئله ندارد. این طرح اگر رسماً هم به اجرا در نیاید باز هم اثرات روانی آن بر خانواهها موجب ترس و ارعاب از برچسب خوردن کودکان سالم شان بعنوان عقب مانده ذهنی، آنها را در حالت استیصال قرار خواهد داد. و برای پیشگیری از چنین پیامد تحقیرآمیزی برای کودکان خود، بعضی از خانوادهها بجای مقاومت، احتمالاً به همراهی با سیاست زبانکشی نرم رژیم فاشیستی روی خواهند آورد و بجای زبان خود با بچههای شیر خواره خود بزبان بیگانه فارسی حرف خواهند زد.
جریانات داخل رژیم: جریانات فاشیستی اصولگرا، اصلاح طلب، تحکیم وحدت و وابستگان به سپاه و امثال آنها، جزو عاملان اجرایی این طرح هستند.
جریانات راست داخل: جریانات فاشیستی جبهه ملی، حزب پان ایرانیست، نهضت آزادی و ملی مذهبیها از “طرح بسندگی زبان فارسی” استقبال کردند.
مجاهدین خلق: این فرقه مخوف فاشیستی و پان فارسیستی، بسندگی زبان فارسی را دهها سال استکه نه تنها به کودکان بلکه به اعضای بزرگسال خود در کمپ اشرف تحمیل و اعمال کرده است. و از رژیم فعلی هم فاشیستی تر عمل میکند.
جریانات چپ کمونیستی کلاسیک: بازماندگان ورشکسته فاشیسم لنینیستی-استالینیستی از نوع توده ای ـ اکثریتی، برای انکار فاشیستی بودن این طرح، با پریشان گویی نوشته اند « اینهم طرح جدید دیگر حاکمیت برای دور کردن اذهان تودههای بجان آمده از افت سطح زندگی و معیشت، و معضلات دیگر زندگی و خواستهای اصلی و اساسی شان، است.» البته امپریالیسم از یادشان رفته!
کمونیستهای سوسیال بورژوا شده: با انتقاد لطیف از تبعات منفی- روانی طرح بسندگی فارسی، ریشه آنرا ” به تفکرات تفرقه افکنانه و زیانبار فاشیسم دینی” نسبت داده اند! (آدرس غلط دادن). یعنی ریشه آنرا تفکر شوونیزم و فاشیزم فارس نمیدانند! در حالیکه اجرای چنین طرحهای نژادپرستانه عمدتاً در حوزه فرهنگی و سیاسی صورت میگیرد نه مذهبی. در عمل هم میبینیم که فاشیسم مذهبی نه در حوزه علمیه و نه در مساجد و عبادات و نه در عزاداریها مشکلی با زبانها ندارد و از کسی تست بسندگی فارسی نمیگیرند.*
فریبکاری رژیم حول اجرای اصل ۱۵مربوط به زبانها
بخش اول اصل ۱۵ قانون اساسی رژیم که مربوط بزبان فارسی است بیش از صد در صد اجرا شده و برای شکوفایی آن فراتر از مرزها با پول ملل غیرفارس در افغانستان و تاجیکستان نیز هزینه میشود. اما بخش دوم و ناقص این اصل چهل سال استکه معلق مانده و هرگز اجرا نشده است. در عین حال، معلق نگه داشتن این اصل توسط رژیم، زمینه مناسبی در آستانه انتخابات برای نامزدهای ریاست جمهوری و نمایندگان مجلس فراهم میکند که با دادن وعدههای دروغین اجرای کامل اصل ۱۵ به کسب آرای مناطق ملی دست یابند. لذا گامهای کوچک برداشته شده همیشه لرزان و بی نتیجه بوده است و با وجود نیت فریبکارانه دولت ایران، طرحهای قطره چکانی وزارت آموزش و پرورش، مورد اعتراض فاشیستهای پانفارس هر دو جناح رژیم و فاشیستهای پانفار س اپوزیسیون داخل و خارج قرار گرفته است.*2
ترفند تازه رژیم: آموزش ۲ ساعته تورکی- بصورت آزمایشی!
یکی از ترفندهای کثیف رژیم در مورد زبان مادری، فرار از آموزش “بزبان مادری” غیر فارسها و کم اهمیت جلوه دادن “آموزش زبان مادری” غیر فارسها در ایران است. طبق شواهد بسیار طرح آموزش زبان مادری غیر فارسها که کلنگ افتتاح آن چندین بار در طول چهل سال گذشته در بعضی از دانشگاهها و اخیراً در بعضی از مدارس زده شده است فریبکارانه بوده و حاصلی جز اتلاف وقت در برنداشته است زیرا هدف اصلی طراحان باز دارندگی اعتراضات مدنی مردم است. خواست مردم مناطق ملی غیرفارس، رفع ممنوعیت زبانشان در همه عرصهها و اجرای آموزش بزبان مادری با برخوداری از امکانات دولتی یکسان (با زبان فارسی) است. اما آنچه در توشه بذل و بخشش اندک رژیم میبینیم، وعدههای توخالی، و منحرف کردن اذهان مردم، برای مدیریت بحران آموزشی و کاستن از اهمیت و حساسیت سیاسی مسئله زبآن است. لذا در طرح اخیر هم رفتار با زبانهای ملل غیرفارس کاملاً غیر خودی و مثل رفتار با زبان بیگانه است. نمونه آن شروع آموزش زبان مادری از کلاس سوم و بلاتر در این طرح است.
در صورتیکه آموزش هر زبان مادری قاعدتاً باید از مقطع پیش دبستانی باشد نه مقطع سوم ابتدایی و یا بالاتر. بنا به اعتراف استاندار آزربایجان شرقی« …این آموزش زبان مادری است نه تدریس بزبان مادری- آموزش تورکی مثل آموزش زبان (بیگانه) انگلیسی و عربی، از یک و نیم ساعت درهفته فقط سه ربع اش آموزش تورکی خواهد بود تا حربه از دست بعضیها گرفته شود!» بدین ترتیب، متصدیان رژیم فاشیستی فارس با وقاحت بیشرمانه ای کودکانی که روحشان خبری از زبان فارسی ندارد را دو زبانه میخوانند! و با منت گذاری سخیف میخواهند از طریق زبان بیگانه فارسی، زبان مادری تورکی، کوردی، بلوچی و غیره را تدریس کنند در حالیکه در دنیای امروز روش آموزش حتی برای دو زبانهها، همانند تعلیم هر زبان خارجی با استفاده انحصاری از خود آن زبان است.
اما فاشیسم فارس بقصد آسان کردن راه آسیمله، جمله بندی مطالب کتاب درسی را عمدتاً بزبان فارسی با افزودن افعال تورکی به آن و ذکر اسامی بعضی از اشیاء و غیره بزبان تورکی بسنده خواهند کرد و ملغمه ای بنام زبان جعلی “فاذری ” از خود بیرون خواهد داد. همان زبان من در آورده ای که امروزه مختص گویشوران مزدور حکومتی و شبکههای استانی صدا و سیما در آزربایجان جنوبی است که میخواهند آنرا به فرزندان و مردمان عادی تحمیل خواهند کرد. البته برای اینکه مطمئن شوند همین فوق برنامه دو ساعته، به تورکی آموزی واقعی سوق داده نشود از قرار تعلیم و تدریس دو ساعت در هفته «فاذری» را اختصاصاً به معلمآن کم لهجه و بدون لهجه ادبیات فارسی خواهند سپرد! نه به معلمان مسلط بزبان و ادبیات تورکی آزربایجانی!*3
عدم امضای سند ۲۰۳۰ سازمان ملل بخاطر امنیتی شدن مسئله زبان
از بخت بد رژیم فاشیستی، مسئله آموزش بزبان مادری از سال ۱۹۹۹ میلادی، از یک مسئله ی صرفا داخلی به دغدغه مهم جهانی تبدیل شده است و در سال ۲۰۱۶ سازمان ملل با انتشار « سند ۱۷ ماده ای ۲۰۳۰ توسعهٔ پایا » در بند ۴ اجرای عدلت آموزشی و برابر برای همگان را تصویب و به امضای ۱۹۳ کشور رساند. در اجلاس یونسکو ایران متعهد به اجرای این سند شد.
اما در پی بررسی سند توسط وزرای آموزش و پرورش- علوم، هیت دولت و مجلس، آن سند رد شد. و بالاخره در ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۶ دلیل امضا نکردن آنرا نپذیرفتن ماده ۴ سند ۲۰۳۰ یونسکو، از جمله گسترش آموزشهای دوزبانه و چندزبانه در جوامع چندزبانه اعلام کرد. و سید علی حسینی خامنه اعتراف کرد که مخالفتش با سند ۲۳۰ صرفاً اسلامی نیست بلکه حفظ هژمونی زبان فارسی است. این سند « حتی اگر هیچ مورد واضحِ خلاف اسلام در آن وجود نداشت، باز هم نظام آموزشی نباید در بیرون از کشور نوشته شود» یعنی علی خامنه ای سر دسته پانفارس حکومتی تلویحا آنرا در تضاد با پانفارسیسم دانسته است. دولت روحانی هم گفته:«بخش مربوط به آموزش سند ۲۰۳۰ با اولویتهای ملی (فاشیسم فارس) در تناقض است».
پیامدهای جبران ناپذیر سیستم آموزش فاشیستی فارسی
بعد از ممنوعیت آموزش بزبانهای غیر فارس در ایران، کودکان غیرفارس را مجبور کردند تا در سیستم آموزشی که برای سوادآموزی کودکان فارس طراحی شده بود تحصیل کنند و بجای زبان مادری خود، زبان آموزی فارسی و سوادآموزی بزبان فارسی که مختص کودکان فارس است وهیچگونه پیوند عاطفی و تعلق فرهنگی بدان ندارند را متحمل شوند. یعنی کودک غیرفارس را بجای یادگیری زبان مادری خود مجبور به یادگیری زبان بیگانه فارسی و بجای سواد آموزی بزبان مادری خود مجبور به سواد آموزی بزبان بیگانه فارسی میکنند آنهم نه در مهاجرت خارج از وطن بلکه در زادگاه و وطن خود، و با دارا بودن زبان غنی خود و هویت تاریخی هزاران ساله خود.
آز طرفی تحقیقات روانشناسان نشان میدهد که قرار گرفتن کودکان در چنین سیستمی و تحمیل زبانی که پیوند عاطفی و تعلق فرهنگی بدان ندارد عوارض عاطفی پایدار بر کودکان را بهمراه دارد. علاوه بر آن طبق اعتراف مقامات آموزش و پرورش، از نظر کمی و کیفی نتایج شکننده ای را بهمراه داشته و موجب افت تحصیلی، تکرار پایه و نرخ بالای ترک تحصیل دانش آموزان غیرفارس زبان در ایران را در برداشته است.
علل پافشاری فاشیسم فارس بر ادامه سیستم آموزشی تک زبانه فارسی
واقعیت این استکه اجرای صادقانه و صحیح عدالت آموزشی در ایران، در یک دوره تحصیلی ۱۲ ساله نتایج غیر قابل قبولی را برای تمامیت خواهان و برتری طلبان فرهنگ و زبان حاکم فارسی در برخواهد داشت و به هژمونی فارسی در تمام عرصه ها پایان خواهد داد. متاسفانه بعلت غیر دمکراتیک بودن ساختار سیاسی و فرهنگ عمومی، ناسیونالیستهای فارس بدرستی تصور دارند که تدریس به زبانهای مادری و چند زبانه کردن نظام آموزشی موجب ایجاد شکاف بین اقلیتهای ملی و قومی در ایران خواهد شد که فدرالیستهای غیرفارس به غلط انرا رد میکنند. دلیل اصلی آنستکه فارسها بدرستی میدانند که بعلت در اقلیت بودن (۳۰ درصد)، با آزادی آموزش بزبانهای دیگر (۷۰ درصد) در میدان رقابت تبدیل به بازیگری کوچک شده و هژمونی فارسی خود را در بازار بزرگ فرا ملی و فرا قومی ایران در تمام عرصهها از جمله سیاست و فرهنگ و حتی اقتصاد از دست خواهند داد.
اما اندک ساده دلان و خوش باوران فدرالیست ملل غیرفارس میخواهند به ظن خود سر “کلاه بردار” کلاه بگدارند! یا متوجه نیستند که مثلاً در کشور سویس زبانها بطور موازی و یکسان رشد کرده اند. در حالیکه زبان فارسی بزور و با هزینه غصب شده دیگر ملیتها چاق شده و زبانهای دیگر بلاجبار نحیف و لاغر شده اند و اگر این زبانها بتدریج جان بگیرند دیگر نیازی به زبان فربه شده و قلدر فارس نخواهند داشت زبان چاق در کوتاه مدت لاغرتر شده و همتراز زبانهای دیگر در خواهد آمد و با رشد زبانهای دیگر، زبان فارسی بعلت محدود شدن در جمعیت اقلیت فارس، بزبان کمتراز تبدیل و به حاشیه زده خواهد شد.
چه باید کرد؟
پیشروان حرکت ملی آزربایجان در مقابل انواع هجومهای فاشیستی رژیم نباید واکنشی عمل کنند. با خواهش و تمنا و همینطور با داد و بیداد نمیشود کاری را به پیش برد. باید با برنامه ریزی دقیق نسبت به نوع حمله دشمن بزبان مادری و نوع حمله دشمن بحرکت ملی مان، طرح دفاعی، خنثی سازی و حتی در صورت امکان باید طرح هجومی و آلترناتیو خود را ارائه بدهیم. تا بتوانیم هر اتفاق ناخوشایند و حرکت خصمانه دشمن را بر ضد خودش و بنوعی بنفع حرکت ملی تبدیل کنیم. همچنانکه در طی سه دهه گذشته هوشمندانه عمل کرده ایم و توانسته ایم در مقابل تهاجمات پانفارسیم و عوامل نفوذی رژیم فاشیستی که قصد انحراف و از بین بردن حرکت ملی آزربایجان را داشتند محکم ایستادکی کنیم.
راهکارهای مقابله با طرحهای قتل عام زبان مادری- نمونه آزربایجان جنوبی
اعتراضات سیاسی مداوم در مدارس، دانشگاهها، محل کار و غیره موثرترین سلاح برای مقابله با سیاستهای جنوساید زبانی رژیم اقلیت فارس میباشد چرا که بدون دستیابی بحقوق سیاسی، احیای حقوق زبانی و فرهنگی در سیستم فاشیستی فارس غیرممکن است. در کنار آن میتوان از راههای فرهنگی مختلف، به مقابله با طرحهای زبان کشی فاشیسم فارس اقدام کرد.
الف – مقابله عملی روزمره
۱- خوداری از هرانچه به تقویت زبان قاتل یعنی فارسی کمک میکند. از جمله تحریم خرید کالاهای فرهنگی که مبلغ زبان فارسی هستند از قبیل کتاب و مطبوعات فارسی، فیلم و موسیقی فارسی. عدم استفاده غیر ضروی از برنامه های رادیو و تلویزیونی فارسی زبان.
۲- اعتراض مداوم و سرپیچی از طرحهای فاشیستی مانند تست بسندگی زبان فارسی و خودداری معلمان بومی و دانش آموزان از اجرای بخشنامه ممنوعیت صحبت کردن به تورکی در کلاس.
۳- تشکیل کلاسهای موازی آموزش دروس بزبان تورکی در خانه و مکانهای خصوصی و تدارک ایجاد مدارس پارالل و موازی.
۴- تدوین،نشر و توزیع کتابهای تورکی بخصوص برای کودکان.
۵- تدوین برنامه آموزشی تورکی در سطح مدرسه با استفاده از تجربه یکساله حکومت ملی پیشه وری و آزربایجان شمالی جهت استفاده در مدارس خصوصی پارلل.
۶- انتشار روزنامه ها و مجلات بزبان تورکی، تبلیغ و خرید محصولات زبان تورکی از قبیل کتاب، مطبوعات و موسیقی، فیلم تورکی
۷- نوشتن تابلو های مغازه و اسامی کالاها و بنرهای تبلیغی بزبان تورکی.
۸- تشکیل و گسترش کلاسهای موسیقی و رقص و آواز بزبان تورکی.
۹- پافشاری در حفظ و احیای اسامی تورکی، پرهیز از بکارگیری غیر ضروری زبان فارسی در مکاتبات، چت کردن و مکالمات. عدم استفاده گفتاری فارسی در اعداد، مخصوصا در شماره تلفن و پرهیز از بکارگیری لغات و اصطلاحات فارسی در نوشتار و گفتار تورکی.
۱۰- خنثی کردن خط قرمز زبان فارسی با طرح و نشان دادن خط قرمز زبان تورکی «تورک دیلی بیزیم قیرمیزی خطیمیزدیر – تورک دیر دیلیم حیثیتیم».
۱۱- حمایت، تبلیغ و شناساندن رسانه های ملی موجود نظیر گونآز تی وی و تلویزیونهای اینترنتی تورکی زبان و استفاده از کانالهای تلویزیونی آزربایجان شمالی و تورکیه. استفاده از فرستنده های تورکی زبان رادیو مخصوصاّ در اتومیبل و محل کار.
۱۲- اسثفاده از زبان تورکی در رساندن پیام روزمره از طریق فیسبوک، توییتر، اینستاگرام، تلگرام و دیگر کانالها. تهیه فیلم و کلیپ بزبان تورکی، پخش آن در یوتوب و سایر سایت ها و رسانه های مل
ب – مقابله بمثل روانشناختی
انتشار طرحهای متقابل تستهای بسندگی اخلاقی برای بزرگسالان فارسها مانند:
۱- تست بسندگی آداب و معاشرت نرمال
۲- تست بسندگی فحش خواهر مادر ندادن جلوی بچه ها
۳- تست بسندگی توهین نژادی نکردن در استادیومها
۴- تست بسندگی توهین و تحقیر نکردن به ملیتها در فیلمها، رادیو و تلویزیون و مطبوعات و کتابهای درسی.
۵- تست بسندگی قابلیت زبان – با برداشتن حروف ، لغات و صرف و نحو زبان عربی از زبان فارسی.
۶- تست بسندگی کاربرد علمی و فلسفی و قضایی زبان فارسی.
۷- تست بسندگی ارزش و کاربرد جهانی زبان فارسی
۸- تست بسندگی ارزش واقعی کاربرد زبان فارسی در داخل کشور
۹- تست بسندگی از کیفیت آموزش و پرورش و نهضت زبان کش سواد آموزی فارسی.
۱۰- تست بسندگی شعور انسانی از وزرای آموزش و پرورش و نهضت سواد آموزی که در طول یکصد سال گذشته بدون استثنا همه از ملیت فارس بوده اند.