چند روز پیش در برنامه « اتاق خبر » تلویزیون من و تو که با اجرای « پوریا زراعتی » برگزار و پیش می رود، موضوع فدارالیسم مورد بررسی قرار گرفت.مجری برنامه جوان با استعداد و سخن سنجی است که قادر است با پرسش های دقیق و بجا مهمانان را به چالش بطلبد و گفته های آنان را در زیر زره بین قرار دهد ولی به نظر می رسد که سیاست گردانندگان تلویزیون من و تو در دعوت و انتخاب مهمانان برنامه با این جوان تیزبین همسویی ندارد و از مهمانانی پذیرایی می کند که هیچگونه آگاهی و آشنایی با موضوع بحث ندارند و یا فرصت مطالعه در این زمینه را قبل از برنامه بدست نمی آورند.
مهمانان برنامه آقایان « دکتر ضیاء صدرالاشراف، دامون گلریز و ایرج مصداقی » بودند که آقایان صدر الاشراف و گلریز از دو بینش به شدت متفاوت به بررسی موضوع پرداختند که می توان با آن موافق و یا مخالف بود ولی گفتار هر دو هماهنگ در راستای باور و دیدگاه های سیاسی آنان بود که گاهی با پرسش های خوب و بجای برنامه گزار و مجری شکل و فرم خوبی بخود می گرفت و گاهی هم با مطرح و مخلوط کردن رخداد های تاریخی به خارج از موضوع انتقال می یافت.
ولی آنچه جلب توجه می کرد، آن بود که هیچکدام از مهمانان تعریف مشخصی از فدرالیسم که واژه نسبتا جدیدی در علم سیاست و روش نوین اداری است ارائه ندادند و به مطرح کردن شعارهایی پرداختند که جوابگوی نیاز های مبرم جامعه چند فرهنگی و چند ملیتی ایران امروز نبود، و بینندگان را راضی نمی کرد، زیرا جامعه ایران با چالش های بزرگ از جمله با گسل های ملی که به سرعت و شدت در حال افزایش است روبروست، و برنامه گذاران باید توجه بیشتری به آن بکنند و جامعه با اینگونه واژه ها بیشتر آشنا سازند، ولی آنچه بیشتر از همه جلب توجه می کرد پرت و پلاگویی های یکی از مهمانان در برنامه بود که هیچ ربطی به موضوع و بحث مورد نظر نداشت و یادآورآن بود که بعد از سه دهه زندگی در خارج از کشور ( سوئد ) نه چیزی آموخته و نه چیزی را فراموش کرده است.
ایرج مصداقی در نوجوانی گرفتار رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی شده و بهترین سال های خود را که باید در دانشگاه و مراکز علمی و آموزشی می گذراند در زندان های مخوف جمهوری اسلامی گذرانده است، هرچند این نوجوان ساده و پر شور خود مسلمان و باورمند مذهبی بود که رژیم هم خود را نماینده همان باور و همان مذهب می پنداشت و می داند، به هر رو سال های زندان آموخته ها و آموزه هایی داشت که خود را بعد از آزادی از زندان نشان داده و مصداقی را به یکی از نویسندگان مطرح در خاطره نویسی و افشاگری از زندان های ظلم و جنایت رژیم تبدیل کرد است ولی همراه آن یک خودنمایی و جاه طلبی را هم در وی پدید آورده، شب و روز تلاش کرده در تریبونال جنایات رژیم در سال ۱۳۶۷ شرکت کرده، مورد تشویق انسان های فراوانی قرار گرفته است، در این مدت از این شهر به آن شهر، از این کشور به آن کشور سفر نموده و سخن گفته و افشاگری کرده است که قابل قدردانی و تحسین است، ولی این هم باعث شده که بیشتر از خواندن به نوشتن و سخن گفتن مشغول شده و با گذشت زمان تجربه و تبحر در سخن گفتن و پشت دوربین های تلویزیونی نشستن آموخته و در مسیری قرار گرفته که خود را همه دان میخواند و در همه مسائل و حوزه های با ربط و بی ربط به سخن گفتن می پردازد، از این تلویزیون به آن تلویزیون و از این برنامه به آن برنامه که از ویژگی های بارز روشنفکر جوامع عقب مانده و گرفتار استبداد است که عقده گشایی کند و با هر ساز و ناسازی ترانه ای بخواند و در نهایت هم هیچ نگوید و یا راست و دروغ را درهم آمیزد.
در برنامه اتاق خبر، ایرج مصداقی فدرالیسم را با تجزیه مترادف و همسو خواند و با خنده ای که نشانه های خود شیفتگی در آن موج می زد به اظهار فضل پرداخت که نشانه جهل و نادانی بود زیرا ایشان وقت آن را پیدا نکرده بود که نگاه اندکی به معنی و مفهوم فدرالیسم بیاندازد و مفهوم واژه را بفهمد تا سخنان پر از تضاد را به زبان نیآورد. مصداقی هنگامی که سخن از « آموزش به زبان مادری » و یا « آموزش زبان مادری » مطرح شد برآشفت و فریاد زد که در سوئد آموزش زبان مادری از سوی دولت حمایت می شود و می شود آن را در ایران هم پیاده کرد! به نظر می رسد آقای مصداقی بعد از سال ها زندگی در سوئد نه جامعه سوئد و نه زبان آن را یاد گرفته است که اینگونه حکم صادر می کند.
سوئد کشور پناهنده پذیری است که هزاران انسان از کشور های مختلف به آن مهاجرت و یا پناهنده می شوند و در اندک مدتی کودکان بویژه خردسالان با زبان سوئدی آشنا می شوند تا جائیکه در خانه بین خود با زبان سوئدی و با پدر و مادر با زبان مادری سخن می گویند زیرا اغلب پدر مادرها در آموختن زبان سوئدی در سال های نخست دچار مشکل می شوند، (ولی افرادی هم هستند که به سرعت زبان را آموخته جذب جامعه سوئد می شوند ). جالب اینجاست که دانشمند خود خوانده ما جامعه سوئد را با جامعه ایران یکی می پندارد و بر این باور است که ترکان آذربایجان، کرد ها، بلوچ ها، عرب ها و… به ایران مهاجرت و یا پناهنده شدند، عجیب تر اینکه خود را جامعه شناس، روان شناس کودک و یا کارشناس آموزش و پرورش می پندارد. غافل از اینکه ترکان آذربایجان، کردهای کردستان، بلوچ های بلوچستان، اعراب خوزستان صاحب آن ملک و سرزمینند، کودکان این مناطق در خانه و محل خود به زبان مادری حرف می زنند و نیاز های خود را با آن زبان مطرح می کنند، لمس و درک اشیاء و هویت آنها با زبان مادری بیان می شود.
آقای مصداقی شما که شب و روز از این برنامه به آن برنامه رادیویی و تلویزیونی می روید و در رابطه با ایران سخن می گوئید و نسخه می پیچید و از سال های زندان بصورت ابزاری استفاده می کنید تا مطرح شوید شاید نمی دانید که بیشترین زندانیان سیاسی از همین واحد های ملی در طول تاریخ سیاسی کشور بوده اند، شاید ندانید که کودک خرد سال ترک آذربایجانی و… تا ۷ سالگی ترکی یاد می گیرد و آموخته های خود را به ترکی بیان می کند و هنگامیکه پای در دبستان می گذارد آشنایی با زبان تحمیلی فارسی ندارد، در نتیجه مجبور می شود که هم زبان فارسی و هم درس یاد بگیرد که بسیار برای کودک مشکل، سخت و جانفرسا است، شما می دانید چند درصد از کودکان در این مناطق از مدرسه خسته، مدرسه گریز و ترک تحصیل می کنند؟ شما در این چند سال در سوئد یاد نگرفتید که در مسائل و حوزه هائیکه تخصص ندارید ورود نکنید و اگر هم ورود کردید حکم صادر نکنید؟