در هفته های اخیر همزمان با آغاز عملیات ارتش تورکیه در شمال سوریه در جهت مقابله با تروریست های داعشی و کوردی (پ ک ک و پ ی د)، پیوند نامبارکی میان رژیم جمهوری اسلامی، احزاب و جریانات فارسی/ایرانی اعم از پوزیسیون، اپوزیسیون، اقشار مختلف ملت فارس و گروه های تروریستی کوردی داخل و خارج کشور ایجاد شد. این پیوند و همپیمانی حول محور یک موضوع است: تورک ستیزی.
همین اشتراک در تورک ستیزی باعث شد عناصر طرفدار پ ک ک آزادانه بتوانند در ایران تظاهرات به راه انداخته، شعارهای ضد تورکی سر داده و در روز روشن پرچم تورکیه را آتش بزنند. در مقابل، تورک های آزربایجان جنوبی با حضور در ورزشگاه “قوردلار دره سی” تبریز در بازی میان تیم تراکتور آزربایجان و استقلال تهران، ضمن حمایت از عملیات نظامی تورکیه بر ضد تروریست ها، از حق تعیین سرنوشت، حق انتخاب و جدایی و طلاق متمدنانه و مسالمت آمیز صحبت کردند که با واکنش جنون آمیز شوونیسم فارس روبرو شد.
برخی عناصر نژادپرست و برتری طلب فارس و یا خودفارس پندار – که همواره نسبت به آپارتاید زبانی و ملی حاکم بر ایران سکوت همراه با رضایت داشته اند- در واکنش به همدردی تورک های ایران با تورکیه، شروع به تهدید به نسل کشی ملت آزربایجان و راه اندازی حمام خون و تکرار جنایت ۲۵ آذر ۱۳۲۵ کردند.
این تهدیدات و واکنش ها بار دیگر این واقعیت را اثبات کرد که جریانات اپوزیسیون، در اغلب موارد خطرناک تر و واپسگراتر از دیکتاتوری ولایت فقیه هستند و همانطور که رژیم فاشیستی پهلوی در برقراری آپارتاید زبانی و ملی (تحمیل زبان فارسی و برتری دادن به ملت پارس و تحقیر ملت های غیرفارس در ایران) بیشترین شدت عمل را از خود نشان داد، در حال حاضر هم اپوزیسیون طرفدار حفظ آپارتاید می تواند به مراتب خطرناک تر از حاکمان کنونی باشند.
از این رو، به نظر می رسد اولویت نخست تورک های آزربایجان می باید مبارزه با شوونیسم فارس و سپس رژیم ارتجاعی و دیکتاتوری ولایت مطلقه فقیه باشد و نه برعکس.
راه چاره چیست؟
به نظر می رسد ملت آزربایجان جنوبی از همکاری بی قید و شرط با اپوزیسیون تمامیت خواه نتیجه ای نخواهد گرفت چرا که بسیاری از جریانات و گروه های اپوزیسیون که خود را جایگزین و بدیل دیکتاتوری ولایت فقیه می دانند رویکرد بسیار واپسگرایانه ای نسبت به موضوع ملت های غیرفارس و ضرورت مبارزه با آپارتاید یکصد ساله حاکم بر کشور دارند.
چاره در این است که جنبش مدنی و دموکراسی خواهی آزربایجان ضمن همکاری مقتدرانه و مشروط با جریانات مترقی اپوزیسیون، بتواند بطور همزمان از رویکرد صبر استراتژیک، رایزنی و تعامل با مراکز قدرت و آمادگی نظامی بهره برداری کرده و همانند برخی از تجربه های یکصدساله اخیر، آلت دست جریانات ضد تورک و تمامیت خواه اپوزیسیون نشود.
یک- صبر استراتژیک
از آنجایی که تلاش های صد سال اخیر برای همزیستی برابرانه و برادرانه شکست خورده است، لازم است آزربایجان مترصد فرصتی برای کسب استقلال با کمترین هزینه باشد و در عین حال با سرمایه گذاری فرهنگی و زبانی و مبارزه با آسیمیلاسیون با بهره برداری از امکانات فضای مجازی و اینترنت و شبکه های ماهواره ای در جهت بازگرداندن هویت تورکی به مناطق آسیمیله شده مانع از پیروزی شوونیسم فارس شود.
باید منتظر آینده ای بهتر بود چرا که تداوم دیکتاتوری ولایت فقیه بزرگ ترین فرصت برای نابودی آپارتاید پارسی است در حالیکه روی کار آمدن اپوزیسیون ورشکسته و دارای ذهنیت آپارتایدزده (از جمله دو گروه عمده مجاهدین خلق و سلطنت طلب) بزرگ ترین خطر برای آزربایجان جنوبی است.
اپوزیسیون فاشیست پهلوی پرست بی تردید زمینه ساز جنایت علیه بشریت و نسل کشی خواهد شد. اگر پهلوی ها در ۲۱ آذر ۱۳۲۵ حدود ۳۰ هزار آذربایجانی را قتل عام کردند این بار تنها راه بازگشت هر چند محال آنها به آزربایجان جنوبی، نسل کشی از یک جمعیت ۴۰ میلیون نفری خواهد بود.
قدرتیابی فسیل مغزان مجاهد خلق هم می تواند بزرگترین قهقرای تاریخ معاصر را در ایران رقم بزند. البته جای خوشبختی دارد که این دو گروه ورشکسته هیچ شانسی برای به قدرت رسیدن ندارند و با رفتار، گفتار و اقدامات خود صرفا تداوم دیکتاتوری ولایت فقیه را ممکن و میسر کرده اند. بر سر کار ماندن دیکتاتوری ولایت فقیه تا حدود یک الی دو دهه دیگر می تواند زمینه تضعیف ایران و استقلال آزربایجان جنوبی بدون جنگ و خونریزی را فراهم کند.
یک ایران ضعیف شده بر اثر حاکمیت ملایان می تواند منشا آثار مثبت و سرآغاز تغییرات بنیادین شود. همانطور که در عصر مشروطه که پادشاه بیمار و ضعیفی چون مظفرالدین شاه تن به محدود شدن قدرتش و امضای مشروطه شد، ایران ضعیف شده می تواند موقعیت آپارتاید فارسی را تضعیف کرده و منجر به برابری و بهبود موقعیت ملت های تحت ستم آپارتاید پارسی- شیعی شود.
دو- رایزنی، لابیگری و ارتباطات گسترده
بر خلاف ناسیونالیسم توسعه طلب و متخاصم پارسی، ملت تورک آزربایجان جنوبی با هیچ کشوری دشمن نیست و نسبت به هیچ سرزمینی ادعای ارضی و چشم طمع ندارد. حتی یک دشمن هم زیاد است و آزربایجان جنوبی در سطوح منطقه ای و جهانی به دوست، متحد و حامی نیاز دارد.
احزاب و جریانات آزربایجان جنوبی نیاز به لابی گری با مراکز قدرت و گسترش ارتباطات و تعاملات در سطوح مختلف دارند. در صورت رعایت شدن سیاست حسن همجواری، آزربایجان جنوبی حتی پس از استقلال نیز می تواند در قالب پیمان های همگرایی منطقه ای، بهترین رابطه را با سرمین پارس/فارسستان/ایران داشته باشد.
از آنجایی که آزربایجان خواهان صلح و دوستی و برادری در سطح منطقه و جهان است رایزنی، لابیگری و ارتباطات گسترده احزاب و جریانات آزربایجان جنوبی با کشورها، دولت مردان و رهبران در سطح منطقه ای و جهانی امری بسیار ضروری می باشد و می تواند هزینه اصطکاک و استقلال را به حداقل برساند.
سه- آمادگی نظامی
بر خلاف جریانات چپ و گروه های تروریستی کوردی که دستشان آلوده به خون است، جنبش دموکراسی خواهی آزربایجان جنوبی هرگز دست به سلاح نبرده است. با این وجود، آپارتاید پارسی در سال های اخیر شدت و حدت بیشتری پیدا کرده و هر چه بیشتر عرصه را برای فعالیت های مدنی و مسالمت آمیز تنگ تر کرده است. به علاوه، آزربایجان برای روز سرنوشت ساز استقلال و آینده غیرقابل پیش بینی، به تسلیحات سبک و سنگین با اهداف بازدارنده نیاز دارد.
آزربایجان جنوبی می تواند از ایالات متحده الگو بگیرد. دموکراسی آمریکایی با همه نقص هایی که ممکن است داشته باشد یکی از برترین دموکراسی های تجربه شده بشری از دوره یونان باستان تا به امروز است. این کشور پس از اعلام استقلال و متعاقبا جنگ داخلی ویرانگر، هرگز دچار انقلاب، سرکوب گسترده و استبداد داخلی نشده است.
بسیاری این ویژگی دموکراسی آمریکایی را به دوراندیشی پدران بنیانگذار در تضمین آزادی ها و از جمله آزادی بیان و آزادی مالکیت اسلحه مرتبط می دانند که به ترتیب در متمم های شماره یک و دو قانون اساسی آمریکا گنجانده شده اند. توماس جفرسون می گوید: “آزادمرد نباید از استفاده از سلاح بازداشته شود.” او باز در جای دیگری می گوید: “من آزادی خطرناک را به بردگی صلح آمیز ترجیح می دهم.”
ملت آزربایجان جنوبی هم با توجه به خطر گروه های تروریستی کوردی و تروریسم پارسی از نوع سپاه قدس باید بتواند برای مقاصد بازدارنده مسلح شود. بزرگ ترین عاملی که در دوره جنگ سرد مانع از جنگ گرم میان شوروی سابق و ایالات متحده شد عامل بازدارنده سلاح های کشتار جمعی بویژه بمب اتمی بود که استفاده از آن می توانست هر دو کشور را نابود کند. آزربایجان جنوبی هم برای دفع خطر نسل کشی و جنگ داخلی می باید “جفرسون وار” از ایده صلح مسلحانه، بازدارنده و مقتدرانه برای تضمین آزادی های شخصی و اجتماعی و امنیت خود در برابر خطر تروریسم کوردی، شوونیسم پارسی و استبداد داخلی استقبال کند.