سلام ای ناجی،
سلام ای آقای تاجی،
سلام ای والا-ولایی
سلام ای جلاد من،
من تو را چپ-چپ می ستایم
نه فقط چپ- چپ
بلکه راست-راست،
چپ و راست می پرستم
از زمان نطفه وجود
و این عاشقی نیست پنهان
مباد روزی کسی آرزوی مرگ تو کند
که همان مرگ شب است
مرگ من است
مباد آرزوی مرگت
بر سلاخی تو
ترکی بیندازد
که ترک وجود است
بر صفت زالویم
جاودانه زی ای جلاد
زیست خونریزت
ضامن بقای من شب است
در پیچ و خم های بازار
اؤزگور هارای
————————————————————————————-
آیا شعار “مرگ بر فارس”، یک فکر فاشیستی است؟ / انصافعلی هدایت
دوستی در فیس بوک نوشته بود:
هر جائی دیدید: وقتی که کسی می گوید تکبیر و هزاران نفر آنرا تکرار می کنند و هر جائی که دیدید که یکی می گوید جاوید شاه همه آنرا تکرار می کنند، باید بدانید که در آنچا دارد فاشیسم رشد می کند و مردم هنوز درکی از دمکراسی ندارند.
متاسفانه نا آگاهی مردم، عدم درک دقیق مردم از دمکراسی زمینه ساز رشد پوپولیسم و متعاقب آن رشد فاشبسم می شود.
و من: انصافعلی هدایت، آن را در فیس بوکم منتشر کردم. دوست دیگری به نقد خصمانه آن پرداخته است. … باید از بخش خصمانه آن عبور کرده و به خود نقد بپردازم:
همین دوست (فاتح صالحی) نوشته است:
جناب هدایت ایا فکر میکنید ان پا برهنه ایکه فریاد جاوید شاه سر داده فاشیسم هست؟ پس شما که دم از دموگراسی میزنید ایا من پا برهنه و مهاجر که سالها شکنجه و در بدر این کشور و ان کشور هستم در ابراز عقیده خودم که مخالف بینش سیاسیتان هست فاشیسمم؟ وای به بینش و عقاید شما که ادعای با سوادان سیاسی را دارید برایتان متاسفم.
در پاسخ به او باید بگویم که:
دوست من، به جمله بالا و دوباره، التفات بفرمایید.
در جمله می گوید: “باید بدانید که در آنچا دارد فاشیسم رشد می کند و مردم هنوز درکی از دمکراسی ندارند.”
حالا من چه می گویم؟
می گویم: فاشیست ها نمی دانند و نمی خواهند تا بدانند و اعتراف بکنند که فاشیست هستند. ۹۰ درصد افراد فاشیست، نمی دانند که فاشیست هستند ولی فاشیست هستند.
ایرانی ها در ویکی پدیا، چنین تعریفی از فاشیسم را نوشته اند:
فاشیسم (Fascism)، روشی است که برای تمرکز قدرت در حکومت استفاده میشود. یک نظامِ حکومتی خودکامهٔ ملیگرای افراطیست که بر سه پایه حزب سیاسی واحد، نژادپرستی افراطی و دولت مقتدر و متمرکز، استوار است.
تعریف من (انصافعلی هدایت) از فاشیسم و فاشیست چیست؟
هر ملتی حق دارد و این حق، حق طبیعی اوست که “ناسیونالیست” بوده و در پی تحقق حداکثرمنافع ملی ملت و مردمان خودش باشد. ولی مشروط به آن که، حق طبیعی ناسیونالیستی و ملی او، برای تامین حداکثر منافع ملی خودش، نباید، آن حق طبیعی او، در راستای نابودی و از بین بردن منافع ملی یا خود ملت یا ملل دیگر باشد.
– نباید ملتی، خودش را برتر از دیگر ملل ببیند و تعریف بکند.
– نباید در حذف و نابودی ملل دیگر یا ملل رقیب بکوشد.
– نباید همه چیز را به نفع ملت خود و به ضرر ملت یا ملل دیگر تحریف بکند.
– نباید بر تاریخی که برای خودش ساخته است، افتخار کرده و تاریخ و گذشته دیگران را تحقیر بکند و بر اساس دلخواه و آرزوی خود، تاریخ دیگر ملل را تحریف و واژگون یا انکار بکند.
– نباید هویت ملی، تاریخی، زبانی، فرهنگی، ادبی، جغرافیایی، دینی، نژادی، هنری، معماری و … دیگر ملل را به نام خود ضبط و ثبت بکند و هستی، هویت ملی، تاریخی، زبانی، فرهنگی، ادبی، جغرافیایی، دینی، نژادی، هنری و معماری و … دیگر ملل را انکار و تحریف یا هیچ و پوچ تصویر بکند.
اگر ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، لور و … در ایران کنونی، “اولترا ناسیونالیست” یا ناسیونالیست افراطی هم باشند، باز هم نمی توان آن ها را به فاشیسم و فاشیست بودن متهم کرد.
چرا که اگر آن ملل شعارهایی (که من، آن شعارها را تایید نمی کنم ولی هر از گاهی شنیده می شود) “مرگ بر فارس” می گویند را هم سر بدهند، باز هم آن ملل و آن افراد، خصوصیات فاشیستی و فاشیست و فاشیسم را ندارند.
چرا که فاشیسم و سیستم فاشیستی، یک دولت با سازمان ها و ارکان ها و سیستم سازمان یافته-مستقر- اداری-سیاسی-حقوقی-تبلیغاتی- مسلح دارای منابع مالی است.
یعنی، ملت یا مللی که نه دارای یک دولت و سیستم هستند،
نه دارای سیستم سازمان یافته و مستقر هستند،
نه دارای سیستم اداری هستند،
نه دارای سیستم سیاسی هستند،
نه دارای دولت مستقل هستند،
نه درای سیستم حقوقی و نوعی از پارلمان هستند،
نه دارای دادگستری و قوه قضائیه هستند،
نه دارای رسانه ها، هزاران مطبوعات، رادیو ها، تلویزیون ها، وبسایت ها، و … هستند،
نه دارای ماشین پروپاگاندا هستند،
نه سازمان ها و نهادهای اجرایی قدرتمند هستند،
نه پول و بودجه لازم برای اداره سازمان ها و نهادهایشان را دارند،
نه توان اخذ مالیات از مردم، شهروندان، تولید گنندگان، توزیع گنندگان و رارئه دهندگان خدمات و … را دارند،
نه توان اعمال قدرت از طریق اعمال قانون، قوه قضائیه، نیروهای امنیتی و نطامی و انتظامی و .. را دارند،
نه حق تبلیغ آزادانه اندیشه های سیاسی خودشان را دارند،
نه حق داشتن مدرسه از مهد کودک تا سطوح عالی را دارند،
نه حق تدریس زبان خودشان را دارند،
نه حق نوشتن و خواندن زبانشان را دارند،
نه حق رسمی و اداری-آموزشی و استخدامی شدن زبانشان را دارند،
نه حق نقد دیدگاه رسمی حکومتی از دینشان را دارند،
نه حق اعلام هویت ملی-تاریخی خودشان را دارند،
نه حق دارند که بر خلاف هویتی که فاشیسم برایشان ساخته و پروپاگاندا راه انداخته سخن بگویند و بنویسند،
نه حق دارند که در باره نژادپرستان، نژاد خودشان و نژاد حاکمان فاشیست، سخنی گفته یا بنویسند،
نه حق ندارند در باره تاریخ رسمی و آموزشی انکار گرانه حاکم بر خود و دیگر ملل، تحقیقات و افکارشان را بگویند،
نه حق ندارند تا تحریفات فاشیستی تاریخ سیستم فاشیستی حاکم و تحریفاتی که سیستم فاشیستی در باره تاریخ این ملت یا ملل ایجاد کرده را برملا و افشاء بکنند،
نه حق ندارند تا کتاب های داستانی، علمی، تاریخی، تحقیقی در مسیری غیر از خواسته فاشیسم را منتشر بکنند،
نه حق دارند نشر کتاب و نوشته به زبان مادریشان را تهیه و منتشر بکنند تا موجب دستگیری و زندان و توقیف محل نشر و مطبعه آنان نشود،
نه حق دارند که در مقابل هزاران دستگاه تبیلغاتی و پروپاگاندایی (تبلیغات کاذب) وسیله اطلاع رسانی ندارند،
نه حق دارند یک حزب رسمی داشته باشند،
حق ندارند یک موسسه مالی، پولی و بانکی داشته باشند،
حق ندارند شیوه و نوع زیست و کار و تولید و توزیع خودشان را طراحی و اجرا بکنند.
اما ودر مقابل، فاشیست باسواد و بیسواد پانفارس پان ایرانیست، بیش از بیست (۲۰) وزارتخانه امنیتی، پلیسی، بگیر و ببند، قتل و سلاخی، سانسور و حذف افراد و افکار و ملل، ارتش و نیروهای مسلح، آموزش و پرورش، وزارت سانسور و تحریف: ارشاد، زندان و تعزیرات، بسیج و ملت خودجوش حزب اللهی و حزب الشاهی، آموزش عالی، آموزشی و تربیتی، ورزشی، تفریحی، و … دارند.
ملل و افرادی که ممکن است شعار “مرگ بر فارس” بدهند، جز جانشان، چه چیزی در دست و توانشان دارند که بتوان از آن ها به فاشیسم تعبیر کرد.
اگر فاشیسم و سیستم فاشیستی یک هزار (۱۰۰۰ دم و دستگاه سازمان یافته و با بودجه و توان و امکان حبس و اعدام) دارد، این شعار دهندگان و ملت یا ملل معترض به حاکمیت سیستم فاسیستی، چند دم و دستگاه با توان مالی و نظامی اعمال عقایدشان را دارا هستند؟
این مللی که جان به لب رسیده اند و در ۱۰۰ سال گذشته، فاشیسم صدای دادخواهی و خواست های حقوقی آن ها را نشینیده است، چه کار می توانند بکنند و چه کار باید بکنند تا به حقوق انسانی و ملی خودشان دست بیابند؟
فاشیسم حاکم بر ایران، برای ملل غیر فارس زبان و تحت سلطه مطلق فاشیسم، کدام گزینه های و امکانات انتخابی را روی میز گذاشته است؟ طبیعی است که ملل تحت سلطه فاشیستی در ایران، باید حق داشته باشند تا خواهان نابودی فاشیسم و فاشیست ها باشند. حتی اگر آن فاشیست، بیسواد و ناآگاه باشد.
در حقوق و قوانین همه ملل آمده است که “ناآگاهی و بیسوادی نمی تواند مسئولیت را از عهده شما بردارد و شما در مقابل کار و اعمال خودتان مسئول هستید و باید جوابگو باشید!”
آیا نباید فاشیست ها پاسخگوی رفتار و افکار خودشان باشند؟
شاید مایل باشید که ملل معترض به سلطه فاشیسم در ایران، مسئولیت اعمال و افکار فاشیستی باسوادها و بیسوادها را بپردازند؟
در توضیح این واضحات باید بگویم که:
این خواسته (مرگ بر فارس) ملل تحت استیلای فاشیسم، احساسی و عکس العملی یا رفلکستیو است. یعنی اگر “مرگ بر فارس” می گویند، به خاطر عکس العملی است که در یکصد سال گذشته، خواست ها و صدایشان در سیستم فاشیستی شنیده نشده است. سیستم فاشیستی اجاره نداده است تا آن ها همانی باشند که خودشان از خودشان تعریفی خاص ارائه می کنند. فاشیسم در خذف و نابودی فردی و جمعی و فرهنگی و تاریخی و زبانی و تمدنی و … آن ها کوشیده است.
وقتی ایرانی ها در چهل سال گذشته (با آن که دارای همه نهادها، سیستم ها و سازمان ها و منابع مالی و نظامی لازم هم بوده اند) “مرگ بر آمریکا”، “مرگ بر اسرائیل”، ” مرگ بر شوروی”، “مرگ بر روسیه”، “مرگ بر عرب ها”، “مرک بر تورک ها”، “مرگ بر انگلیس”، “مرگ بر فرانسه”، “مرگ بر آلمان”، مرگ بر این و مرگ بر آن و مرگ بر همه …. گفته اند، چه می خواسته اند؟ چقدر فاشیست بوده اند و چقدر فاشیستی نبوده اند؟
چقدر استعلایی و استیلایی فکر و عمل می کرده اند؟
هلال شیعی در راستا افکار فاشیستی نبوده است؟
ترویج تروریسم و تاسیس سازمان های تروریستی، فکر و عملی فاشیستی نبوده است؟
تلاش برای دستیابی به بمب اتم، فکر و عملی فاشیستی برای تسلیم کردن ملل ضعیف، در مقابل توان فارشیسم ایرانی نبوده است؟
آیا اگرفاشیست های ایرانی، قدرت لازم برای به زبان آوردن این شعارها و تجمیع مردمان را نداشتند، می توانستند این شعارها را سر بدهند؟ می توانستند آن سازمان های تروریستی را تاسیس و اداره بکنند؟
فاشیسم حاکم بر ایران، برای ملل غیر فارس زبان و تحت سلطه مطلق فاشیسم، کدام گزینه های و امکانات انتخابی را روی میز گذاشته است؟ طبیعی است که ملل تحت سلطه فاشیستی در ایران، باید حق داشته باشند تا خواهان نابودی فاشیسم و فاشیست ها باشند. حتی اگر آن فاشیست، بیسواد و ناآگاه باشد.
آیا اگر ایران یکصد موشک اتمی داشت، همه شعارهای “مرگ بر …” فلان و فهان را عملی نمی کرد؟
آیا اگر فارشیسم ایرانی قدرت بیشتر و توان اتمی برتری در منطقه و جهان هم می داشت، سرزمین های ملل مستقل مورد ادعای ایران که گویاف زمانی و در تاریخ، در حوزه امپراتوری زبانی-ادبی و تاریخی-سیاسی ایران بوده اند را اشغال نمی کرد؟
در چنین شرایط تاریخی، اجتماعی، سیاسی، حقوقی، تبلیغاتی، آموزشی، عقب ماندگی تحمیلی، اعتراض های ناشنیده، و … آیا تورک ها، تورکمن ها، قشقایی ها، عرب ها، بلوچ ها، لورها، و … اگر شعار “مرگ بر فارس” هم سر بدهند، فاشیست می شوند؟