- In تاریخ, خبرلر, گوندم
- آگوست 6, 2022
هیچ چیز به اندازه وسوسه قدرت و سلطه ، منهدم کننده ارزش ها نیست ، وقتی که حدود ان تحدید و کنترل نشود.
وسوسه قدرت امروز سلطنت طلبان را وادار نموده است برای تصرف دوباره آن، به همان شیوه ای تکرار فریب مردم روی آورند. بهنام کیانی اجیرلی
پهلویزه کردن مشروطه بهنام کیانی اجیرلی
موضوع بازگشت پهلوی ها در فردای جمهوری اسلامی، و بستر سازی و فراهم نمودن پیش زمینه های ذهنی ، برای پذیرش آن در رسانه های فارسی زبان شروع شده و توئیت های رضا پهلوی ،فرح دیبا ، در صدر اخبار و تحلیل ها قرار گرفته است . در این بین مصادره کردن تاریخ این کشور به نفع جریان سلطنت طلبی نیز تحت تعابیر دهن پر کن، نظریه فلان کارشناس ،سیاستمدار ،یا تاریخ نویس برجسته ، آن هم در رسانه های که داعیه دموکراسی ، دارند و تریبون آزادی خواهی را برای دستگاه خود تعریف می کنند ،روز به روز پر رنگ تر می شود.
بهنام کیانی اجیرلی
اگر اندک نگاه کنجکاوانه به این رسانه ها داشته باشیم ،مشخصا ، نوعی خلا اطلاع رسانی در حوزه تحلیل های انتقادی به این دوره پنجاه ساله وجود دارد و سعی می شود کرانه این دوسوی حاکمیت ، آکنده از تاریکی و جهالت،و ناامنی تعریف شود ، و نشان دهند بین سلسله قاجار و انقلاب ۵۷ ،روشنایی اهورایی بر این کشور حاکم بوده است.
عجالتا باید گفت رخداد های پس از انقلاب، هیچ ارتباط سیستماتیک با انگیزه های مطالبه گری قبل از انقلاب ندارد، گرچه امروز با ملاحظه و مطالعه می توان به فاصله های فکری انقلابیون در شیوه رسیدن به اهداف و نیز میزان تحمل پذیری عقاید همدیگر در کوران مبارزات آن دوره پی برد و پیشامدهای پس از انقلاب را پیش بيني کرد،
زمینه چینی برای تلقین حاکمیت دوباره پهلوی ها در ایران از این مقدمه قدرت می گيرد که بسیاری از انقلابیون، حوادث بعد از انقلاب را مغایر آن چیزی دیدند که برای آن مبارزه کرده بودند و همین یاس و پشیمانی، و عملکرد بد حاکمیت در حوزه اقتصاد، محیط زيست، حقوق ملیت ها، تضعیف جامعه مدنی ، سبب شده دوره پهلوی در رسانه های فارسی زبان تبدیل به نوستالوژی شادی ها و کامیابی های این مردم تبلیغ و ترویج شود و طبعا خاندان پهلوی افقی دست یافتنی برای آن ناکجاآباد شود.
چنین فکری همانگونه که گفته شد در این واقعیت نهفته است که مردم ایران به خاطر مشکلات عدیده ای که امروز گرفتار آن هستند ، بیشتر در معرض آسیب پذیری روحی هستند. و این مسئله همیشه نقطه قوت روشنفکران درباری ،سیاستمدارن ایرانی بوده است.
در تاریخ ایران، این مردم به ندرت، در معادله قدرت به حساب آمده اند. اما در عقیده پرپاکننده گان انقلاب، بزرگترین منبع توسل برای تغییر و هزینه کردن همین جماعت بوده اند. انقلاب مشروطه علی رغم گذشت بیش از صد سال از تاریخ آن، از لحظه های زود گذر تاریخی بود ، که لااقل در دوره ای کوتاه مدت صدای اراده مردم در مجلس آن دوره شنیده شد و همین مسئله دستاویزی اساسی برای خاندان پهلوی و سلطنت طلبان شده تا آن روزنه کوچک مطالبه گری را نیز ببندند و یا در خدمت منافع خود تفسیر کنند.
عموما استبداد طلبان چه در قدرت باشند و چه نباشند، بزرگترین خیانتی را که مرتکب می شوند ، خیانت به الفاظ و معانی، و اندیشه های سالم و صادقی است مردم بدان دل بسته اند و بسیاری خود را فدای آن کرده اند تا ماندگارش کنند. پر کردن این الفاظ و اندیشه ، با سیاست ها و معانی ماکیاولستی، نفرت انگیزترین و زشت ترین پدیده ای است که در این سیستم ها اتفاق می افتد.
این پدیده زشت در اصل به یغما بردن اصالت انسان است یعنی آن چیزی است که فلسفه وجودی انسان برای آن مبانی شکل گرفته است و دستگاه استبداد و دیکتاتوری ، به شکل ذاتی با این اصل مشکل دارد و برای شکست ، فروکاست و تبدیل آن به حد یک سوژه بی شعور، از هر وسیله ممکن استفاده می کند.
لذت بخش ترین موقعیت برای مستبدان وقتی است که غرور انسانیت یک انسان در برابرش شکسته شود و به حد حیوان ملتمس سقوط کند ، چنین اتفاقی یک شبه در جامعه رخ نمی دهد ، معانی و الفاظ مقدسی چون آزادی ،عدالت از درون تهی می گردد، و ارزش های آن ، با معانی سرسپردگی در برابر دیکتاتوری تفسیر می شود.
در چنین حالتی هیچ فضای برای جولان و ظهور آزادی و عدالت وجود نخواهد داشت و انسان ها، مجبور به پذیرش روشنایی دیکته شده توسط تاریک اندیشان می شوند و تکرارا گرفتار در پلشتی غوطه ور و امید به تجربه انسانی اصیل را از دست می دهند. هیچ چیز به اندازه وسوسه قدرت و سلطه ، منهدم کننده ارزش ها نیست ، وقتی که حدود ان تحدید و کنترل نشود.
وسوسه قدرت امروز سلطنت طلبان را وادار نموده است برای تصرف دوباره آن، به همان شیوه ای تکرار فریب مردم روی آورند. وقتی مقدمه با اصل تصرف قدرت ، شروع شود، پایان آن معلوم است، تقدس مردی که مسبب ،محو مشروطه و بنیانگذار دیکتاتوری مدرن در این کشور بوده ، چیزی جز وعده تکرار تاریخ نیست، پروژه کشف جسد وی در اطراف شاه عبدالعظیم ، حمایت و دفاع صریح برخی از روشنفکران داخلی از اقدامات رضاخان و شعار رضا شاه روحت شاد و در نهایت سرباز و ناجی مشروطه خواندن وی نشانه های شوم برای باز گرداندن مردم به تبعیت اندام می کنند و گرایش به نظام استبدادی را می خواهند در فضای رسانه ای باز تولید کنند ، بسیار خوب می فهمند که این مردم ،حاضر به مردن در خانه هستند اما علاقه و انگیزه ای برای دگرگونی از ناحیه خود نمی بینند. در وضع فعلی ،رسانه های های فارسی زبان آریایی منتظر عکسالعمل مردمند و مردم نیز منتظر خبری از این رسانه ها.
وقتی اطمینان بخشی ،برای دموکراسی خواهی ایرانیان ،مردم را بر نمی انگیزد در چنین وضعی دروغ تنها سلاحی است که شاید کارگر بیفتد و معمولا نیز بدیهی ترین واقعیت ها با تقلب و دروغ آغشته می شوند، وقتی در چنین رسانه ای تاریخ معاصر این کشور این چنین تحریف می شود، معنایش این است که حقیقت ،همیشه به شکل عریان سر بریده نمی شود. بلکه پیچیدگی های خاصی وجود دارد که می تواند به شکل جعبه جادویی سرگرم کننده باشد، یعنی حقایق به شکل دموکراسی وارد شود اما از ته اش استبداد بیرون بیاید.
این معادله ساده و پیش پا افتاده در اصل بزرگترین و عمده ترین مشکل جامعه ایران در حوزه سیاست است. پاتریمونتالیسم چیزی غیر از این در حوزه قدرت نبوده و امروز نیز وقتی رسانه ها شعار ” رضا شاه روحت شاد “را تبدیل به گفتمان انقلابی ،برای دست یافتن به آزادی می کنند ،در اصل وعده بیشتر از زمان حال را نمی دهند،چون غیر از این راهبرد دیگری ندارند.
بله شما می توانید حجاب را کنار بگذارید، به لطف ارتباط با قدرت های بزرگ در حوزه اقتصاد ، نانی به کف آورید و به شادی بخورید ،اما غفلت بزرگ در راه است، شما دقیقا آن موقع، به این نکته می رسید چه دلیلی، انقلاب ۵۷ را ناگزیر ساخت .و آن موقع، می بينيد، همان رسانه ها ،جایگاه کسانی می شود ، که امروز به عنوان اپوزوسیون ،و آن روز در لباس استبداد حکم می کنند. بنابراین هیچ تغییری اتفاق نیفتاده روشنفکران و مخالفان در زندان ، پهلوی طلبان نیز در نقش مامور زندان و پاسبان خیابان .
اگر امروز در فضای رسانه ای ،تاریخ نویس ،سیاستمدار برجسته ،در روز روشن مشروطه را تحریف و مصادره به مطلوب می کند، معلوم می شود دموکراسی خواهی شما از همین حالا بر باد رفته است.
…