کتاب ارزشمند و جامع “پایه های لرزانِ حاکمیت فارس، دریاچه اورمیه و حرکتِ بیدارگرانهی تورکان آذربایجان” منتشر و در اختیار علاقمندان قرار گرفت.
این کتاب در ۴۴۵ صفحه تهیه گردیده و بسیاری از مباحث، موضوعات و مفاهیم را مورد بررسی دقیق و موشکافانه قرار داده است.
“پایه های لرزانِ حاکمیت فارس” در ۴ فصل کلی به تحریر در آمده و مولفان این اثر مرجع آن را به “انسانهاي بزرگمان عباس لساني، يوروش مهرعلي بگلي، رسول رضوي، حسين علي محمدي و مرتضي مراد پور، حسام الدين فرضي زاده و …و به انبوه زندانيايي كه بخاطر آزادي عقيده، دفاع از زبان مادري، بخاطر درياچه اورميه و بخاطر شكستن بايكوت اقتصادي سياسي توركان آذربايجان، ايجاد اشتغالزايي جوانان و تامين نان شب مردممان، بهترين دوران زندگي شان را و جواني شان را در زندانها گذراندند” و “به شهداي عاليقدر، آيت الله العظمي شريعتمداري، ميرجعفر پيشه وري، شيخ محمد خياباني و به شهداي بيشماري كه در راه آزادي آذربايجان و بخاطر دفاع از انسانيت شهيد شدند و حالا دست آنها از دنيا كوتاه است و فقط خاطره و نامشان باقي است” تقدیم کرده اند.
مقدمه ی این کتاب به شرح زیر است:
“در بیان علت نوشتن این کتاب می خواهم مطلب را با جمله ای از جویا بلوندل سعد که در مقدمه کتاب «عرب ستیزی در ادبیات معاصر ایران» نوشته شده شروع کنم، ایشان در صفحه 12 کتابش چنین می نویسد : «در کشورهای در حال توسعه، به دلیل ضعف سیاسی و اقتصادیِ اندیشمندان پیشرو، و درصد بالای بی سوادی (و بی خبری)، روشنفکری نقش مهم و خاصی در زندگی سیاسی این جوامع ایفا میکند… به دلیل تقسیم بندی نادرست کار در جوامع جهان سوم، وظایف چندگانهای بر عهده این روشنفکران است، برای مثال یک روشنفکر (نمایشنامه نویس و غیره) ممکن است در عین حال معلم یا پزشک هم باشد… پس هر چه موسسات اجتماعی به خصوص موسسات راهبر در مشارکت سیاسی، ضعیف تر باشند، نقش روشنفکران حیاتی تر می شود».
البته روشنفکری به معنی عام کلمه در شرایط کنونی آذربایجان، چیزی جز ملی گرایی نیست و بدین جهت می خواهم نوشته های بلوندل سعد را با سخن یکی از بزرگان ملیگرای تورک پیوند دهم.
ملیگرایی یا ناسیونالیسم، نوعی آگاهی جمعی با مفاهیم تعلق به ملت است که «آگاهی ملی» نامیده میشود. ملیگرایی، اغلب پدیدآورنده حس وفاداری، شور، و دلبستگی افراد به عناصر تشکیلدهنده ملت (نژاد، زبان، سنتها و عادتها، ارزشهای اجتماعی، اخلاقی، و به طور کلی فرهنگ) است.
ملیگرای بزرگ تورک ضیا گؤکالپ میگوید: «تاریخ به عنوان یک قانون عمومی نشان میدهد، در هر جایی که روح ملّیت و ملّیگرایی (البته که بر مبنای دفاع از ارزشهای ملی، و نه بر مبنای تحقیر و نابودی دیگران)، نفوذ کند در آن کشور پیشرفتهای بزرگی بوجودخواهدآمد، در هرجاییکه وجدان ملی ایجاد گردد عمر استعمار و اشغالگری برای همیشه به پایان می رسد، امروزه در اروپا ملّتی بدون وجدان ملی باقی نمانده و بدین سبب در هیچ کدام از این کشورها امکان ایجاد مستعمره وجود ندارد، در دنیای اسلام نیز برای خاتمه دادن به استعمار بجز بیدار نمودن وجدان ملی ملتها، راه دیگری وجود ندارد».
البته اضافه می گردد که ملّیگرایی برای تورکان آذربایجان به عنوان مشغولیت ادبی و روشنفکری نیست بلکه جهانبینی عمیقی است که با بود و نبود و بقای این ملت ارتباط دارد، ملّیگرایی تورکان آذربایجان، نجات ملت از دام حاکمیت فارس برای نابودی قلب آذربایجان یعنی دریاچه اورمیه است.
ملّیگرایی تورکان آذربایجان مبارزه ای است برای صاحب شدن به منابع طبیعی و معادن زیرزمینی طلا و مس و ثروت بیکران دریاچه اورمیه، یعنی تلاش برای صاحب شدن به میلیاردها دلار ثروت خدادادی که نه تنها غارت میشود بلکه بدلیل عدم رعایت مسائل زیست محیطی، منطقه را تخریب کرده و مردم را به انواع بیماریها دچار میکند. و ملّیگرایی برای تورکان آذربایجان حرکتی است برای احیا محیط زیست منطقه و رهایی از برنامه های مخرّب حاکمیت بی لیاقت فارس.
ملّیگرایی برای تورکان آذربایجان حرکتیاست برایصاحبشدنبه ثروتملی و ایجاد کار و اشتغالزایی برای جوانان بیکاری که با انواع حیل بکار برده شده توسط حاکمیت فارس به انحرافات مختلفی مثل موادمخدر و غیره آلوده شده و بصورت برده در خدمت حاکمان فارس قرار می گیرند و با فرستاده شدن به کشورهای دیگر موجب تخریب آن ممالک و کشته شدن مسلمانان می شوند.
ملّیگرایی مبارزه ای است برای رهایی از انحرافات فرهنگی حاکمیت فارس،مثل : مواد مخدر و فاجره پروری شرعی صیغه، افکار انحرافی شعوبیه نسبت به تحریف قران، افکار نژاد پرستانه و غیر انسانی فرهنگ سردمداران فارس.
با مد نظر قرار دادن موارد فوق، کتاب حاضر تلاشی است تا بر اساس منابع تاریخی، تجزیه و تحلیل حوادث مرتبط با وضعیت فعلی، و ریشه یابی حوادث کنونی، جواب قانع کننده ای برای سوالهای ساده و انبوهی که در ذهن هرکدام از ماها بوجود می آید پیدا کند، به عنوان مثال :
چرا فرهنگ عمومی در جامعه ما رو به انحطاط می رود؟
-آیا در بین دوستان و فک و فامیل حتی یک نفر را سراغ دارید که اگر شما در جایی با داشتن امکان رشوه خوری از رشوه گرفتن خودداری کنید آنوقت آنها شما را مذمت نکنند؟ و نگویند شما زرنگ نیستید. ویا حداقل نگویند که بابا شما از همه چی بی خبرید و نمی دانید همه دارند می خورند؟
-آیا در بین مدیران و حاکمان اعم از مذهبی و غیره، حتی یک نفر را می توان پیدا کرد که با اطمینان بگوییم او برای مردم کار میکند و فکر دزدی اموال مردم و کشور را ندارد؟
-علت اصلی نابودی اقلیم در ایران چیست، چرا دریاچه اورمیه خشک شد و چه عواقبی دارد؟
-چرا حکومت فارس امامیه در سال 1385 درعرض دو هفته 73 روستای لبنان را آباد میکند و زلزله زده های اهر و ورزقان و هئریس بعد از 3-4 سال هنوز نصفشان در کانکس زندگی می کنند.
-چرا ایران در تمامی ترورها و کشت کشتارهای مناطق مختلف دنیا دست دارد علت اصلی چیست؟
-گروههای داعش و حزبالله و قدسو…چگونه بوجود آمده اند و چه کسانی از آنها حمایت می کند؟
-چرا باید این حکومت با گسترش فقر تنگدستی در بین خانواده ها، جوانها را به خاطر لقمه ای نان به عنوان بسیجی و مزدور استخدام کرده و برای پیشبرد اهداف غیر انسانی برای کشتن مردم عادی سوریه و عراق و یمن و دیگر کشورها بفرستند؟
-آیا ایران یک کشور ام القرای اسلامی است ؟ آیا مردم دنیا کشوری شیعی مذهبِ فقیر، گرسنه، تحت تحریم، دارای مفاسد اقتصادی و اجتماعی، و دارای انواع بیماریها را برای خودشان الگو قرار می دهند؟
-آیا این اسلامیت و انسانیت است که حکومتی بگوید برای اینکه جنگ به کشور ما یعنی ایران کشیده نشود به این سبب لازم است ما جنگ را به کشورهایی مثل سوریه و عراق و یمن و لبنان بکشانیم؟
چرا بجای صلح و دوستی فقط برای جنگ فکر میکنیم؟ مشکل ذهنی حاکمیت فارس در کجاست؟
آیا مردم این کشورها چه گناهی کرده اند آیا گناه آنها اینست که گروهی در این کشورها شیعه هستند و به حکومت امامیه اعتماد کرده اند و حالا دچار چنین توطئه عظیم و ویرانی شدهاند؟
آیا فکر نمیکنید آه و ناله این مظلومان چه عواقبی دارد؟، آیا این همه فساد اخلاقی، فاجرهگی دختران حتی کم سن و سال، اینهمه مواد مخدر، فقر و فلاکت، نابودی اقلیم و خشک شدن دریاچهها چیزی جز حاصل عملکرد این حکومت و حاصل نفرین مردمان مظلوم همین کشورها است؟
آیا تمامی شیعهها اینچنین ملعبه دست امامیون فارس هستند، آیا همین مردم عادی شیعه فارس چیزی جز عروسکهای معتاد و بدبخت، در دست حاکمیت فارس هستند؟ و آیا توده های مردم فارس برای حاکمیت فارس پشیزی ارزش دارند؟
-آیا امامیون فارس، نمایندگان واقعی اسلام هستند؟ چرا همه کشورهای اسلام مخالف اینها هستند؟
-راه علاج چیست؟ چرا ملیگرایی و بیداری وجدان ملی با پایه های انسانی تنها راه حل می باشد؟
-ریشه های انحرفات فرهنگی حاکمیت فارس، مثل تورک ستیزی، عرب ستیزی، اسلام ستیزی، زن ستیزی ویا لمپنیسم و تروریسم در کجاست؟
با توجه به مطالب فوق هدف از نوشتن کتاب، جمع آوری و جمع بندی اطلاعات آشکار و پنهان حوادث مختلف، افشا مخفیکاریهای توطئهآمیز، و نشان دادن راهکارهای ممکن، به مردممان میباشد. تا هم وسیله ای باشد برای نجات از انبوه انحرافات و دامهایی که توسط همین حاکمیت در جامعه پهن شده و هم ایجاد اهرم فشاری به حاکمیت فارس برای مراعات حقوق مردم در بدست آوردن حداقل احتیاجات خود و بدست آوردن نان شب، و پیدا کردن شغلی آبرومندانه برای فرزندان خود باشد.
در این کتاب با تاکید بر اصطلاح حاکمیت فارس، از کاربرد حاکمیت ایران خودداری شده است، زیرا در این کشور ظالمین فارس حاکمند، از طرف دیگر با این اصطلاح بر تفاوت بین آنها و توده های فارس نیز تاکید می گردد، هر چند اولین سهم توزیع ثروت در هرم قدرت حاکمیت فارس به اقوام فارس می رسد ولی هستند بخشهایی از این قوم، در حال جان دادن هستند و باید متوجه شد که در مقایسه با آنها، اقوام غیرفارس که تحت مظالم مضاعف نژادپرستانه هستند با چه مشکلاتی مواجه هستند.
نام کتاب با مشورت دوستان «پایه های لرزان حاکمیت فارس» انتخاب شد. بانوشتن فصل چهارم، عبارت «دریاچه اورمیه و حرکت بیدارگرانه تورکان آذربایجان» نیز اضافه شد. فصل اول به ریشه های انحرافات در فرهنگ فارسهای باستان، می پردازد، در فصل دوم نطفه های تاریخی تروریسم و خشونت طلبی سردمدران فارس و در فصل سوم تورک ستیزی و عرب ستیزی حاکمیت فارس و در فصل چهارم نیز دریاچه اورمیه و حرکتِ بیدارگرانهی تورکان آذربایجان مورد بحث قرار می گیرد. “
فایل پی دی اف
کتاب ارزشمند و مرجع پایه های لرزانِ حاکمیت فارس+ پی دی اف : هارای
تورکون شیعه سی ایله فارسین شیعه سی-هارای