پرده اول:

سر انجام عمرو عاص نماینده سپاه شام و معاویه و ابو موسی اشعری صحابی پیامبر در مجلسی سرّی تصمیم

گرفتند که علی و معاویه را از خلافت خلع نموده و سرنوشت خلافت را به شورای مسلمانان واگذار بکنند.

                                                                            ***

نمایندگان مهاجرین و نماینده معاویه زمان از مرکز و ابو موسی اشعریهای ساده لوح و نفوذی های معاویه زمان هر دو می خواهند همگام با نوه میر پنج، بیوه رجوی و  عاریایی های کراواتی انتخابات را تحریم نموده و حقوق بشر و دموکراسی به ایران عرضه نمایند.

پرده دوم:

ابوموسی در جمع مردم بر بالای منبر رفت و گفت:« من علی و معاویه را از خلافت عزل کردم.» و از منبر پایین

آمد.

                                                                           ***

فردا ابوموسی های ساده لوح و نفوذی ها همگام با سوته دلان سلطنت و اعوان و انصار ملکه! منافقین به پای صندوقهای رای نخواهند رفت و نمایندگی و خلافت را از تورک های آزربایجان در آزربایجان عزل خواهند کرد.

پرده سوم:

عمروعاص بالای منبر رفت و گفت:« ای مردم! سخنان ابوموسی را شنیدید. او امام خود را عزل کرد و من نیز در این مورد با او موافق هستم و او را از خلافت عزل می‌کنم. ولی بر خلاف او، معاویه را بر خلافت ابقا می‌نمایم. او خونخواه عثمان است و شایسته‌ترین فرد برای خلافت است.

                                                                            ***

فردا مهاجرین مثل مور و ملخ ار اینجا و آنجا در پای صندوق های رای خواهند بود و با عزل تورکها از

مسند خلافت آزربایجان، خود را خلیفه این سرزمین خواهند خواند.

پرده فردای انتحابات:

 ابو موسی با عصبانیت رو به عمروعاص کرد و گفت:« لعنت بر تو که حیله ورزیدی و گناه کردی.
عمرو عاص در پاسخ به او گفت:« وضع تو مانند خر است که تعدادی کتاب بارش کرده باشند.

پرده آخر:

فردای، فردای انتخابات ابو موسی های آواره از وطن در کوچه پس کوچه های اروپا  با صورت های تف آگین می لولند.

در کف دستشان پوزخند حقوق بشر اروپایی و با شکمی پر از دموکراسی عمرو عاصی.

پرده ما قبل اول:

ابوموسی های ساده لوح و خر کتاب بار نباشیم.