مقدمه
حزب توده ایران یکی از احزاب سیاسی ایران است که از بدو انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ در ایران در تثبیت این حاکمیت ولایتی نقشی اساسی داشته است. این تشکیلات سیاسی و اگر بگوییم باسابقهترین تشکل سیاسی در ایران٬ سخنی بهگزاف نگفتهایم که در جریانات سیاسی معاصر نقش بنیادی داشته است. با این توجیه که حاکمیت ایران رژیمی ضد امپریالیست بوده و باید مورد حمایت همهجانبه قرار گیرد.
برای نیل به این اهداف از هیچ کوششی دریغ نکردند. حاکمیت را با جریانهای فکری گوناگون مورد تجزیه وتحلیل قرار میدادند که گویا جناحهای مختلفی در آن وجود دارد و جریان انقلابی در آن جبهه غالب به شمار میرود و اعدامهای بدو انقلاب را تأیید کرده و آن را در تثبیت حاکمیت انقلابی و ضد امپریالیستی حاکمیت جمهوری اسلامی ضروری میدانستند. یورش حاکمیت را به نیروهای مترقی و همچنین اعتراضات خلقی را ناشی از عوامل نفوذی ضد انقلاب را در درون نیروهای انقلابی حاکمیت تلقی می کردند و با این تحلیلهای کذایی حزب توده خود را تسلی می داند. این امر در جزوههای پرسش و پاسخ آقای کیانوری دبیر اول حزب توده ایران نوشتهشده و مورد توجیه قرارگرفته است. ارتباط و مشاورههای تثبیتی سران حزب به مسئولین طراز اول رژیم جمهوری اسلامی در سرنوشت این حاکمیت ضد مردمی و استبدادی جای خاصی داشته است. جالبترین نکته آن است که حتی عدهای از سران بازمانده آن اکنون هم باافتخار تمام از آن ارتباطها به نیکی یاد میکنند. آقای علی خدایی مدیر محترم سایت پیک نت یکی از همین کسانی است که خاطرههای جالبی را از آن دوران باافتخار تمام بازگو میکنند. دامنه این تفکر در جنبش چپ ایران تا آنجا پیش رفت که حزب توده بانفوذ خود در مرکزیت سازمان چریکهای فدایی خلق این تشکل خوشنام و برخوردار از قشر روشنفکری با دستآویز تشکیل اردوگاه واحد کمونیستی و جبهه واحد ضد امپریالیستی در ایران آن را نیز به ورطه نابودی کشانید و به آرمانهای حمید اشرفها و سعید سلطانپورها و بهروز دهقانیها و علیرضا نابدلها و حتی بیژن جزنیها خیانتپیشه کردند.
قصد ما بررسی ایدئولوژیک نیست و با توجه به دنیای لیبرالیسم و آزادی فکری هر انسانی برای خود حق انتخاب داشته و دارد بلکه موضوع ما بررسی رویدادهای نهچندان دور دهههای اخیر بوده که حزب توده ایران و همچنین شریک فکری و عملی آنها سازمان فداییان اکثریت میباشد که اخیراً با شدت تمام به تخریب حرکت ملی آذربایجان روی آورده و با طرح اتهامات بیاساس آن را مورد تاختوتاز قرار میدهند. متأسفانه این افراد با اسمهای مستعار در فضای مجازی بانام سوسیالیستهای آذربایجان خود را منتسب به حرکت ملی آذربایجان میکنند.
کارنامه مشخص این جریان فکری و لو اینکه با نقاب سوسیالیم وارد صحنه سیاسی شدهاند و حتی از بهکارگیری رکیکترین واژهها در نوشتههایشان به مخالفان خود واهمه ندارند و فعالین حرکت ملی را با بدترین برچسبها مورد خطاب قرار میدهند. با استفاده از تعدادی انگشتشمار فریبخورده و مغضوبین حرکت سعی در تخریب حرکت ملی آذربایجان و حتی رهبران فکری آن مانند محمدامین رسولزاده و ایلچی بی داشته و دارند. اطلاق برچسب فاشیسم به محمدامین رسولزاده و حتی ایلچی بی که دمکراتیکترین حکومت را در جهان شرق تشکیل داده اند نهتنها غرضورزی آشکار آنها بلکه دشمنی آنها را با مردم آذربایجان نیز بیان میکند.
حرکت ملی آذربایجان حرکتی دمکراتیک و مدنی بوده و میباشد. ما به این افتخار میکنیم که در تاریخ مبارزات سیاسی ما در یکصد سال اخیر نه تقی شهرامها را در کارنامه خود داشتهایم و نه سیروس نهاوندی و نه برادران یزدی را که به مبارزات مردم خود خیانت کرده اند . اگر تقی شهرامها با گلولههای آتشین به حذف مخالفان خود میپرداختند اکنون همان آقایان چپنمای وارث تقی شهرامها با شانتاژها و برچسبهای مختلف درصدد حذف و ترور فعالین حرکت ملی آذربایجان را داشته و دارند در حقیقت خواست ما این نبود که وارد جریانی شویم که پتانسیل خود را به اینگونه حرکتهای بیسرانجام هزینه کنیم تا دشمن اصلی ما در حاشیه قرار گیرد این کسانی که هرروز سر از داخل درمیآورند، نکند. سیاست سیروس نهاوندی هارا اتخاذ کرده و تورهایی برای ما پهن کرده و در پی صیدها برای اربابان خود بوده و یا درصدد تخلیه پتانسیلهای مبارزاتی ما با این مشغولیات میباشند درهرصورت بر فعالین حرکت ملی هست که هشیارتر از پیش باشند.
حرکت ملی آذربایجان از طیفهای مختلف تشکیل یافته و جریانی موازی هم تلقی میشوند و نباید این را مخالف همدیگر پنداشت با اتکا به این امر فعالین مبارز چپ هویت خواه نیز میتوانستند در این راستا با احترام به عقاید و افکار طیفهای مختلف در کنار این جریان قرار گیرند. همانطوریکه تعداد زیادی از آنها بدون هیچ هراسی حتی با ایجاد تشکلهای مختلفی و یا بهصورت فردی در کنار دیگر جریانهای سیاسی آذربایجانی به فعالیت میپردازند و کسی هم ایرادی بر آنها نمیتواند وارد کند. اما افرادی از جریان خاصی وارد صحنه شده و به تخریب فعالان سیاسی حرکت ملی آذربایجان و بانامهای جعلی روی آوردهاند .علیرغم میل باطنی بهنقد این جریانهای فکری میپردازیم که چقدر در تثبیت حاکمیت جمهوری اسلامی نقش داشتهاند. به نقشی که به بهای خون هزاران هزار انسانی تمامشده که در قتلگاهای حاکمیت ملاها مورد قتل و عام قرارگرفتهاند، حتی این تشکلهای سیاسی بیشرمانه در بعضی موارد مستقیماً وارد عمل شده و با افشای اسرار دگراندیشان و مخالفان حاکمیت خونآشام جمهوری اسلامی شرکت مستقیم در قلع وقمع آنها داشتهاند که درصدد بازگویی این حوادث بوده و میباشیم وعدهای از این افراد هنوز هم در سیاستهای خویش دفاع بازهم میکنند.
حرکت ملی آذربایجان بدون در نظر گرفتن هرگونه عقیده و تفکر انسانها و گروههای مختلف با توجه به اندیشه آزادی که مورد هجوم وحشیانه اسلامگرایان باهمکاری این گروهها قرارگرفتهاند به مردم معرفی کرده و در جهت آگاهی ماهیت آنها با نوشتههای دامنهداری به آنها خواهیم پرداخت. جنبش حقطلب آذربایجانی با هرگونه اعدام و حذف مخالفین در هر نقطهای از دنیا و ایران مخالف بوده و میباشد. در این راستا به افشای عملکرد حزب توده ایران و سازمان فداییان اکثریت خواهیم پرداخت تا نشان داده باشیم این افرادی که اکنون مدعی دمکراسی خواهی هستند، چگونه در تثبیت حاکمیت قتل و عام تحت عنوان مبارزه با امپریالیسم نقش اساسی و مستقیم در سرکوب و اعدامها از بدو انقلاب با جمهوری اسلامی داشتهاند.
انشعاب در سازمان چریکهای فدایی خلق
مرحوم بیژن جزنی در کتاب تاریخ سیساله حزب توده ایران خط مشی حزب توده را در دوران نهضت ملی با قلمی شیوا بهنقد کشیده و مورد تجزیهوتحلیل قرار داده است. باشهامت تمام میتوان اذعان داشت با توجه به شرایط آن زمان اثری منحصربهفرد میباشد. سازمان چریکهای فدایی خلق نیز حزب توده را در جزوههای مختلفی قبل از انقلاب این جریان را آلت دست رویزیونیسم حکومت شوروی میدانستند اما بعد از انقلاب حزب توده بعد از حوادث ترکمنصحرا و کردستان بهیکباره اکثریت کادر مرکزی تحت تأثیر القاب حزب توده قرارگرفته و به تغییر مواضع فکری و ایدئولوژی خود میپردازند در این خصوص آقای فرخ نگهدار مدت درازی بوده که با سران حزب توده در خصوص شرایط و شکل فکری سازمان گفتگو داشته و در حقیقت حزب توده سازمان فدایی را به رهبری رفیق نگهدار با القایات خویش به تغییر مواضع وامیدارد در این مورد هیچگونه شک و شبههای وجود ندارد و جداشدگان از سازمان فداییان اکثریت بالاتفاق بر این امر اذعان دارند و مدتهای زیادی سازمان سعی بر آن داشته تا پدیده تغییر مواضع را در درون خویش حلوفصل نماید اما هیچگونه نتیجه حاصل نمیشود و نهایتا مرکزیت سازمان به دو گروه اقلیت و اکثریت تقسیم میشوند و آخرین شماره نشریه کار در دوران وحدت سازمان بهصورت مشترک نظریات اکثریت و اقلیت کادر مرکزی را منتشر میکند تا نظریات اکثریت و اقلیت کادر مرکزی را برای هواداران و ردههای پایین سازمانی مورد تجزیهوتحلیل قرار دهند و نظر اکثریت کادر مرکزی در حقیقت همان خطمشی حزب توده ایران بود که معتقد بودند حاکمیت ایران ضد امپریالیست هست و تقویت و تثبیت آن بهنوعی حمایت از اردوگاه سوسیالیسم است که جبهه ضد امپریالیستی را در جهان رهبری میکند و فرخ نگهدار همانطوریکه قبلاً نیز گفته شد رهبری این جریان فکری را بر عهده داشتند.
از نکات جالب این خط فکری شعارهای تیتری آخر صفحه نشریه کار بود که در آخر هر صفحه چاپ میشد: سپاه پاسداران را به سلاح سنگین مسلح کنید (هفتهنامه کار ارگان مرکزی سازمان فداییان اکثریت ) این شعار با آبوتاب تمام تبلیغ میشد. همان سپاهی که اعتراض مردم ترکمنصحرا به بیرحمترین وجه مورد قتلعام قرار داده و رهبران مردم ترکمنصحرا را ربوده و در زیر پلی آنها را مورد قتل و عام قراردادند؛ و ماهیگیران قایم شهر را که فقط یک اعتراض صنفی بود با شدت تمام سرکوب کرده و هرجریان اعتراضی را چه سیاسی و چه صنفی به بدترین وجه مورد یورش قرار داده و سرکوب میکردند… بلی رفقای فداییان اکثریت در آن هنگامه سرکوبٍ چنین شعاری را گامبهگام با حزب توده سر میدادند و توجیهشان این بود نیروهای سپاه از میان تودههای مستضعف جامعه بر خواسته و اینها به همان قشری تعلق دارند که انقلاب ضد امپریالیستی را به ثمر رسانیدهاند و حتی عدهای از سران حزب توده گام را به جلو نهاده و معتقد بودند ایران پروسه راه رشد غیر سرمایهداری را طی میکند و تشکیل تعاونیهای مصرف در دوران جنگ و انحصار صنایع بزرگ در دست دولت را که در قانون اساسی جمهوری اسلامی به آن تأکید دارد؛ سوق دادن ایران را به یک جامعه خرده بورژوازی میدانستند و رویکرد جامعه ایران به سوسیالیسم میپنداشتند غافل از این بودند که این نهادهای دولتی خونآشامتر از سرمایهداران امپریالیستی وارد جامعه ایران شده و به غارت اموال عمومی کشور خواهند پرداخت؛ بهطوری در که در تاریخ ایران بیسابقه خواهد بود. اکنون همان سپاه کلیه صنایع بنیادی و بازرگانی و گمرکات و بنادرو اسکلهها و حتی پروژهای عمرانی و همچنین زمینهای منابع طبیعی و معادن کشور را در دست گرفته و به یک غول اقتصادی تبدیلشده است و به هیچ ارگانی در کشور نیز پاسخگو نمیباشد.
تخریب چهرههای سیاسی کشور
یکی از سیاستهای حزب توده بعد از انقلاب تلاش فراوان آنان این بود تا خود را به هر نحو لازم به مراکز قدرت در جمهوری اسلامی نزدیک نمایند و در این راستا از هیچ کوششی دریغ نکرده و بدون چون و چرا از سیاستهای رژیم پیروی نموده و ولایتفقیه را مترقیترین اصول قانون اساسی معرفی کرده و آن را تبلیغ میکردند. درحالیکه حتی مراجع دینی و علمای صاحبنظر شیعه بهصورت مستقیم و یا تلویحی آن را موردانتقاد قرار میدادند مراجعی مانند آیتالله، مانند شریعتمداری و قمی و خویی که از علمای طراز اول جهان شیعه بودند با این اصل قانون اساسی جمهوری اسلامی بهصورت علنی مخالفت میکردند و نهضت آزادی ایران نیز از تشکلهای باسابقهای بود، که خط مشی سیاسی و مذهبی داشت با این قانون مخالفت خود را اعلام کرده بودند و این امر برای رژیم بهشدت هزینهبر بود، چون نهضت آزادی تشکلی بود که اولین هیئت دولت را تشکیل داده بود و درصحنه سیاسی ایران تشکلی مبارز و باسابقه به شمار میرفت و در میان جامعه روشنفکران دینی و جامعه بینالمللی از نفوذ قابلتوجهی برخوردار بودند در آن مرحله که رژیم جمهوری اسلامی در حال تثبیت خود بود ه ناچار بود که برای عدمتأیید این شخصیتها و همچنین تشکل نهضت آزادی هزینه گزافی پرداخت نماید در حالت کلی در این مرحله دو پایگاه دینی برای رژیم آنهم رژیمی که تازهپا به عرصه سیاسی گذاشته بود و با آن مخالفت میکردند قابلتحمل نبود. همانطوریکه ذکر شد اولی نهضت آزادی ایران و دیگری هم حضرت آیتالله شریعتمداری بودند که در داخل ایران و در میان اغلب شیعیان جهان بهعنوان مرجع تقلید از شهرت و پایگاه بزرگی برخوردار بودند و در برابر اهداف قبضه قدرت توسط روحانیون موانعی عظیم به شمار میرفتند. البته آیتالله خویی و قمی و حتی گلپایگانی نیز با آقای شریعتمداری در این خصوص همفکر بودند اما آقایان قمی و گلپایگانی مانند آقای شریعتمداری دارای نفوذ نبودند و مانند ایشان مواضع سرسخت و آشتیناپذیری نداشتند و آقای خویی نیز در خارج از ایران یعنی در نجف مستقر بودند با توجه به اینکه از دایره سیاسی داخل کشور دور بودند بهعنوان جریانی تأثیرگذار به شمار نمیرفتند. بنابراین رژیم نسبت به آنها حساسیت بیشتری نداشت گرچه آقای قمی در آن زمان در حصر خانگی قرار گرفتند اما جریان نهضت آزادی و آقای مرحوم آیتالله شریعتمداری خطر اصلی به شمار میرفتند و به همین خاطر مورد تهاجم همهجانبه قرار گرفتند در این تهاجم حزب توده و سازمان چریکهای فدایی خلق که گام در بیعت با حزب طراز نوین طبقه کارگر ایران گذاشته بودند نقش اصلی را برعهدهگرفته و نخستین آتش تهاجم را در جامعه ایران برانداختند تا خوشخدمتی خود را به رژیم نشان دهند.
در اجرای این سیاست که سازمان چریکهای فدایی خلق به رهبری آقای فرخ نگهداری همانطوریکه قبلاً نوشته شد در آستانه تغییر خطمشی تشکیلاتی قرارگرفته بودند و تا آن زمان تشکلی مقبول در میان روشنفکر چپ ایرانی به شمار میرفت و پایگاه نسبتاً خوبی نیز داشتند اولین اقدام تبلیغی را بهطور رسمی از طریق هفتهنامه کار انجام دادند و حزب توده نیز در پی این حملات بهسرعت از طریق نشریات مختلف حزبی که آنوقت معلوم نبود، از کدام منابع تغذیه میشوند آنهم درزمانی که اغلب نشریات با کمبود شدید کاغذ مواجه بودند و برای نشریات مختلف بارمالی بزرگی را در پی داشت حزب توده در آن مرحله دهها نشریه بانامهای مختلف منتشر میکرد. همه آنها را علیه اعضای مؤثر نهضت آزادی و حضرت آیت شریعتمداری و طرفدارانش به کار گرفت بهطوریکه آیتالله هادی خسروشاهی که خود از رابطین بین حزب توده و رژیم بوده در مصاحبه با نشریه چشمانداز و همچنین اندیشه این امر را چنین بازگو میکنند:
مدتی پس از استعفای دولت موقت شعار «مرگ بر بازرگان»، پس از مرگ بر آمریکا و اسرائیل، در بعضی اجتماعات و حتی نماز جمعهها مطرح میشد، بعضی از دوستان فکر میکردند این شعار از جانب حزبالله است؛ درحالیکه واقعیت این نبود. من شخصاً کشف کردم که حزب توده در ترویج این شعار نقش دارد. دقیقاً یادم است که در اوایل انقلاب در خیابان مقدس اردبیلی (تابناک سابق) در قسمتهای فوقانی ساختمانهای بلندمرتبه – که اغلب خالی بود – پوسترهای طویل چندمتری حزب توده با چاپ و رنگ ویژه دربارۀ کاندیداتوری آقای کیانوری و بعضی دیگر از اعضای حزب توده برای انتخابات مجلس نصب میشد. این زمان گذشت تا شعار مرگ بر بازرگان طرح شد. دقیقاً به خاطر دارم که درست در همان محلهای یادشده این بار شعار «مرگ بر بازرگان، مرگ بر سازشکار» باهمان نوع کاغذ و خط و چاپ نصبشده بود. ازاینجا بود که مطمئن شدم حزب توده در این جریان نقش دارد. چون هدف اینها درواقع حذف تمامی سازمانها و گروههایی بود که با آنها مخالف بودند و فکر میکردند که چهبهتر که این گروهها و سازمانها توسط نیروهای انقلابی مسلمان حذف شوند و نتیجۀ نهایی آنها را ببرند.
آقای رفسنجانی در خاطرات خود از اوایل انقلاب بر این اذعان دارند که با آقای کیانوری و دیگر اعضای حزب توده مانند آقای عمویی و دیگران دیدارهای هفتگی داشتهاند اگر چنین امری که آقای خسروشاهی میفرمایند قطعاً آقای رفسنجانی از آن مطلع بوده است چون با گفتگو با سران حزب توده مانع آن شعارها میشد.
دومین موردی که درباره بیانات آقای هادی خسروشاهی قابلذکر است و منابع مختلف ازجمله خاطرات آقای رفسنجانی هم تأییدی بر آن است که این تبلیغات حزب توده و سازمان چریکهای فدایی خلق باهم آهنگی آقای رفسنجانی و آقایان کیانوری و فرخ نگهدار انجام میگرفته است. اسنادی که از طرف نشریه کار علیه آقایان مهندس مهدی بازرگان و حضرت آیتالله شریعتمداری نشر یافته از طریق آقای هاشمی در اختیار آقای کیانوری گذاشته میشده و آقای فرخ نگهدار شخصاً آن را برای نشر در اختیار هیئت تحریریه نشریه کار میگذاشتند.
این اسناد حاکی از این بود که شاه باید سلطنت کند نه حکومت. این موضوعی بود که حتی خود خمینی نیز بر آن اذعان داشت اگر خمینی با شاه مخالف بود کاملاً از موضع ارتجاعی بود. موضوع ضدیت خمینی با شاه بر سر آن بود که چرا اصلاحات ارضی در کشور انجام میگیرد و حقوق فئودالها در خصوص ملکیت املاک مورداحترام واقع نمیگیرد و حجاب و شرکت زنان در انتخابات پذیرفته میشود اینها را از ضروریات اسلام میدانست و بر سر این موارد که گویا اسلام درخطر است علیه شاه در حوزه علمیه سخنرانی میکرد. در این ایام نهتنها این اسناد که علیه آقایان بازرگان و مرحوم شریعتمداری به کار گرفته شد اسناد قابلتوجهی به شمار نمیروند و شاید هم امروزه خیلی عادی تلقی شمرده شوند اما در آن مرحله از انقلاب که جوی التهابی بود نشر آن ضربه بسیار بزرگی بر افرادی چون آیتالله شریعتمداری و مهندس بازرگان بود، با این عنوان که آنها افرادی طرفدار رژیم شاه و آمریکا هستند . این موضوع با توجه به جو حاکم در آن روزها اتهام سنگینی به شمار میرفت درحالیکه مرور زمان این را ثابت کرد مواضع حضرت آیتالله شریعتمداری و آقای بازرگان مواضع درستی بوده است و حتی آقای شریعتمداری موضع شفاف و روشنتری نسبت به دین داشتهاند. آیتالله شریعتمداری تقدس دین را در آن میدانستند که دین وارد سیاست نشود. متأسفانه آقای مهندس مهدی بازرگان سیاست را چون خمینی جدا از دین نمیدانستند. این سرآغاز انحرافی بود که در جمهوری اسلامی به وجود آمد، تا به نام دین تمام ارکان مملکت را حاکمیت چه اقتصادی و چه سیاسی دولت به دست گیرد و آن امر موجب شد که اکنون همان دولتمردان اسلامی سو استفادههای نجومی و فساد اداری و رشوهخواری انجام داده و دین را مورد سؤال قرار دهند.
متأسفانه حزب توده و سازمان فداییان اکثریت با چنین تصویری از ماهیت رژیم علما و عامدا به دفاع از خمینی با چنین سوابق روشنی پرداختند و این لکه ننگ را تا ابد بر پیشانی خود زدند.
ادامه دارد
قایناق:گوناز تی وی