هرچند اندیشمندانی مانند ابوریحان بیرونی و محمود کاشغری از وجود تقویمهای گوناگونی در میان ملل مسلمان خبر دادهاند اما نزدیک به پنج قرن تنها تقویم محافل علمی و سیاسی جهان اسلام تقویم هجری قمری بود که مبدا آن به شصت و هشت روز قبل از هجرت پیامبر اسلام به مدینه بازمیگشت. ماههای آن عبارت از محرم و صفر بودند و محاسبهاش بر اساس گردش ماه به دور زمین. آغاز سال نو در این تقویم اول محرم بود.
سال ۴۷۱ هجری قمری سلطان جلالالدین سلجوقی دستور تدوین تقویمی را صادر کرد که تا امروز به نام تقویم جلالی مشهور است. این تقویم نزدیک نه هزار سال ر کنار تقویم هجری قمری به عنوان یک تقویم رسمی در گسترهی وسیعی از جهان اسلام کاربرد داشت.
هر چند تقویم جلالی آمیزهای از رسوم چندین قوم بود که در ادامه به آن خواهیم پرداخت؛ اما در میان بسیاری از نویسندگان به تقویم ترکی نیز شهره بود.
مجلس شورای ملی ایران در سال 1304 تقویم امروزی را به تصویب رساند و سعی نمود تا تقویم تورکی را از اذهان ساکنان ایران پاک سازد. اما هنوز هم هنگام تحویل سال نو مردم نام حیوانی را که سال جدید قرار است سال آن حیوان نامیده شود پرس و جو کرده و ثابت میکنند که آن تقویم بیدی نیست با این بادها بلرزد.
محمد تقی بهار هنگام تصویب تقویم امروزی و حذف شدن تقویمهای ترکی و قمری از اسناد رسمی کشور گفت:
چون ز مشروطه چند سال گذشت
ترک شد سال ترکی و تازی
سال شمسی دوباره قانون شد
فال ایرانیان همایون شد.
مشخصات تقویم جلالی
مبدا تاریخ تقویم جلالی همان تاریخ هجرت پیامبر از مکه به مدینه است که از تقویم هجری قمری اخذ شده بود. اسامی ماهها منطبق بر اسامی بروج فلکی و نامگذاری سالها بر اساس تقویم 12 گانهی تورکی میباشد. آغاز سال جدید نیز در اول بهار (21 مارس) یا همان اعتدال ربیعی است که نوروز نامیده شده است.
این تقویم در کنار تقویم هجری قمری به مدت هزار سال در مناظق گستردهای از جهان اسلام کاربرد داشت. سیاح فرانسوی ژان شاردن که سالها در دربار صفوی به سر برده است مینویسد: ایرانیها در تواریخ محاسبات مالی خود، تقویمهای ادوار اثنی عشری تورکی را بکار میبرند. (سیاحتنامه، جلد 5 ، صفحه 196)
انتخاب اول بهار به عنوان آغاز سال و نیز استفاده از اسامی 12 حیوان برای نامگذاری سالها که در کنار مبدا تقویم و نیز ماههای بروج فلکی از ویژگیهای درخور توجه تقویم جلالی است که در گسترهی وسیعی از جهان رسمیت و کاربرد داشته است. برای همین نگاهی گذرا به منشا و تاریخ این دو رکن تقویم جلالی خواهیم داشت.
نوروز [عید اوغوز یا ارگنه گون بایرامی]
هاشم رضی، ایرانشناس و مولف بیش از بیست جلد کتاب ، بر این باور است که در میان مراسمها و رسوم دینی و ملی دورهی ساسانی نوروز ناشناخته بوده است و سال ایرانیهای باستان چنانچه از کتیبههای بیستون برمیآید در پاییز آغاز میشد و جشن مهرگان جشن اول سال بود. از نوروز در اوستا و ادبیات اوستایی هیچ نامی برده نشده است. (گاهشماری و جشنهای ایرانیان، ص ۱۹۲)
کتاب گاهشماری در تاریخ که به عنوان منبع اصلی درس گاهشماری و تقویم رشته تاریخ دانشگاههای ایران است، آغاز سال نو در تقویم پارسیان را پانزدهم بهمن ذکر کرده و تاکید میکند که ترتیب دهندگان تقویم جلالی آن را به اول بهار انتقال دادهاند. (ابوالفضل نبئی، ص۱۲۸)
برای همین سید حسن تقیزاده نیز اول بهار را نوروز سلطانی یا نوروز جلالی مینامد و از تفاوت آن با نوروز یزدگردی و نوروز معتضدی مینویسد. زرتشتیهای یزد تا همین امروز هم پانزدهم بهمن را به عنوان آغاز سال نو جشن میگیرند و از آن به عنوان اول بهار یاد میکند که با توجه به جغرافیا و اقلیم آنها انتخاب طبیعیتری میباشد.
ابراهیم پورداود؛ استاد فرهنگ ایران باستان و زبان اوستایی دردانشگاه تهران نیز بر این باور است که در ایران باستان، آغاز سال با فصل پاییز و برداشت محصول کشاورزان شروع میشود. (خرده اوستا، ص ۲۰۵)
آرتور کریستین سن؛ نویسنده کتاب ایران در زمان ساسانیان که با زبانهای فارسی، ترکی، سانسکریت و عربی آشنایی کامل داشت، اثبات مینماید که مردم بابل از دوران بسیار قدیم روز اول سال را عموما در اعتدال بهاری (۲۱ مارس) جشن میگرفتند. از لوحههای بینالنهرین چنین برمیآید که این جشن تقریبا از سال ۲۳۴۰ پیش از میلاد شناخته شده است. (نخستین انسان نخستین شهریار، ص ۴۷۱)
در میان نویسندگان مسلمان نیز ابوریحان بیرونی در کتاب آثارالباقیه با ذکر داستانی عامیانه به ریشه نوروز اشاره میکند. بیرونی مینویسد که جمشید شاه هنگام سیاحت به آذربایجان این جشن را آنجا دیده و بسیار لذت برده است و آن را در ملک خود نیز عید نامیده است. (فخرالدین موسوی اردبیلی، جلد ۲۳، ص۲۲۷)
دکتر مهرداد بهار مولف دهها جلد کتاب درزمینه فرهنگ و تاریخ ایران در مصاحبهای که با مجله آدینه در بهار ۷۲ داشته است و نیز در کتاب تخت جمشید مینویسد: جشن نوروز یک جشن آریایی نیست بلکه نخست در بین سومریان مرسوم بوده است. این آیین از بینالنهرین به دیگر نقاط جهان رفته است. در کتاب دینی اوستا نیز نشانهای از نوروز وجود ندارد. ایشان در ادامهی بحث حتی آمدن نوروز از آسیای میانه به بینالنهرین را نیز محتمل میداند.
تقویم دوازدهگانهی ترکی
این تقویم یکی از جهانشمولترین و کهنترین تقویمهای بشری است. در کتاب گاهشماری در تاریخ آمده است که حتی بومیان آمریکا نیز از این تقویم استفاده کردهاند.(ابوالفضل نبئی، ص ۶۸)
مجله مطالعات آسیایی هاروارد در سال ۱۹۳۸ مقالهای از پرفسور بودبرگ با عنوان استفاده از تقویم حیوانی میان اقوام ترک و مغول منتشر کرده است. در این مقاله بودبرگ تقویم دوازده گانهی حیوانی را اختراع تورکها میداند که در چین، هند و تبت نیز مورد استفاده بوده است.
قدیمیترین نمونه استفاده از این تقویم در قرن شش میلادی در نامهی مادر نایب السلطنه چوی شمالی و نیز در کتیبههای اورخون پیدا شده است. ابوریحان بیرونی و محمود کاشغری نیز به این تقویم اشاره کردهاند. این تقویم بر پایه یک دوره دوازده ساله تنظیم یافته و هر سال به نام یک حیوان نامیده میشود.
ژان شاردن با توجه به گستردگی این تقویم در میان بودائیان چین، ژاپن، هند و سایر نقاط آسیای جنوب شرقی اظهار میدارد که این تقویم بایستی در دوران بسیار باستان ترکهای شرقی پدید آمده باشد که این چنین در میان خلقهای کثیری گسترش یافته است.
پائولا دلسول مینویسد که چینیها و همهی ملتهای زردپوست چه در کار، چه در عشق و ازدواج اهمیت فراوانی به این تقویم حیوانی قائل هستند. فیالمثل در سال ۱۳۴۵ که مقارن با سال اسب بود بسیاری از زنان ویتنامی و ژاپنی از اینکه فرزند جدیدی بیاورند امتناع میکردند. زیرا در اعتقادات این ملتها سال اسب برای فرزند تازه به دنیا آمده نحس خواهد بود. (طالع بین چینی، ص۷)
مارکو پولو نیز مینویسد که در شهر خان بالیق(پکن) تاتارها، سالهای خود را به دورهی دوازده ساله تقسیم میکنند و برروی هر سال نام یک حیوان را میگذارند و با پایان یافتن دوره دوازده ساله در دورهی بعد نیز به همین منوال تکرار میشود. (سفرنامه، ص ۱۵۸)
مارکو پولو حین عبور از آنادولو به مراسم از روی آتش پریدن ترکها نیز اشاره میکند.