حدود ۲۵ سال پیش بود که به سرودن شعر پرداختم. البته بیشتر به زبان فارسی. چون هم آشنایی چندانی به زبان تورکی نداشتم و هم عاشق زبان فارسی بودم.
با این وجود، زبان مادریم را هم دوست داشتم و گهگاه به زبان مادریم هم شعر میسرودم. با گذشت زمان، زیباییهای زبان تورکی بیشتر از پیش بر من نمایان میشد ولی هرگز تورکینویسی را در تعارض با هویت ایرانی خود احساس نمیکردم.
ذهن نوجوان من بر این تصور بود که ایران، متعلق به تمامی انسانهایی است که علیرغم گوناگونیهای زبانی و مذهبی در این کشور زندگی میکنند…
اتفاقی که در دوران دانشجویی برایم افتاد تا مدتها مرا درگیر بحران_هویتی ساخت. دانشجوی جوانی با استناد به سخنان کسروی اظهار داشت که شما تورکها ایرانی نیستید و بازماندگان مغولها میباشید.
برای اولین بار تعارض بین هویت تورکی و هویت ایرانی در وجود من با نام کسروی رقم خورد. فردای آن روز، به جای حضور در کلاس درس، راهی کتابخانه مرکزی دانشگاه تبریز شدم و اولین کتابی که به امانت گرفتم کتاب احمد کسروی بود.
با اینکه رشته دانشگاهی من زبان و ادبیات انگلیسی بود و با اینکه عاشق ادبیات بودم، تلاش برای رهایی از بحران هویتیای که درگیرش شدهبودم مرا بر آن داشت که به مطالعات عمیق تاریخی روی آورم و ثمره این مطالعات، کتابی شد به نام نگاهی نوین به تاریخ دیرین ترکهای ایران که تاکنون بارها با تیراژ بالا تجدید چاپ شده است.
اینها را گفتم تا بگویم که من خود را مدیون احمد کسروی میدانم! کسی که مرا واداشت تا به جستجوی هویت خویش بپردازم. آری، شکوفایی هویت تورکی در ایران بیش از آنکه مرهون تلاشهای روشنفکران تورک باشد، مدیون هویت ستیزیهای امثال شماهاست.
بگذارید چند مثال بزنم. بیشک همه شما سید جعفر یشهوری را نماد تجزیه طلبی در ایران میدانید. ولی قطعاً میدانید که پیشهوری فعالیتهای سیاسی و روزنامهنگاری خود را با روزنامه آذربایجان جزء لاینفک ایران آغاز کرد.
در تمام نوشتههای وی، از روزنامه مزبور گرفته تا روزنامههایی همچون #حقیقت و #آژیر هیچ نشانی از ایرانستیزی و تجزیهطلبی به چشم نمیخورد. ولی، شماها با پیشهوری کاری کردید که وقتی گذارش به #آذربایجان افتاد، نوشتههایش رنگ دیگری به خود گرفت و #روزنامه_آذربایجان نماد هویت ترکی آذربایجانی شد. آری، این شما بودید که به پیشهوری آموختید که برای رسیدن به آذربایجان باید از ایران عبور کند و هویت متمایزی را دست و پا کند.
بگذارید مثال سادهتری بزنم. شماها حتی استاد شهریار را هم گرفتار همین بحران هویت ساختید. شهریاری که سالهای طولانی در بستر هویت ایرانی و حتی فارسی به خلق شاهکارهای بینظیری پرداختهبود ، با مشاهده هویتستیزیهای شما متوجه آذربایجان شد و این بار خود را تورک اوغلو نامید و در شاهکار بینظیر تورکی خویش سهندیم مانیفست هویت تورکی در آذربایجان را به تصویر کشید.
یکی از دوستانی که در اعتراضات ۱۳۸۵ بازداشت شده بود، وقتی در بازداشتگاه با مانا نیستانی، خالق آن کاریکاتور کذایی، مواجه میشود، او را در آغوش میکشد و میگوید: “پس تو تا حالا کجا بودی؟”
به نظرم، حالا دیگر متوجه شدهاید که نقش شما هویتستیزان در رشد و شکوفایی هویت تورکی از ما هویتگرایان بسی بیشتر بودهاست. بنابراین، خواهش من از شماها این است که بدون کوچکترین تردیدی با همین فرمان پیش بروید و بحران آفرینی کنید.
تجربه نشان داده که خروجی این منازعات هویتی همواره به نفع هویت تورکی بودهاست. باشد که در آینده نزدیک، ثمرات بحرانآفرینیهای خویش را شاهد باشید!