جامعه شناس های ایران در خصوص مسائل ملیت ها جامعه ستیزند. قبلاً متنی در نقد میری و در باب مفهوم حوزه عمومی نوشته ام. اینبار او با متن ( بحثی درباره مسئله آذربایجان ) جوانان حرکت ما را به نافهمی متهم کرده و مدعی شده که حرکتی وجود ندارد.
میری از جایگاه ایرانشهری و ایرانیت سخن می راند. بعضی از دوستان اعتقاد دارند میری یک پروژه نفوذ حاکمیت دست راستی در حرکت ماست. بعضی ها او را به عنوان جامعه شناس قبول ندارند و فقط سخنگوی دین سیاسی می دانندش.
قضاوت من بیشتر بر متن های او متمرکز است. میری دارد بر عمومیت ریاکار و فریبکار تاکید می کند و علناً خواستار دخالت حوزه دولت ( حوزه سانسور و سرکوب ) بر حوزه عمومی است. به زعم میری، ما از دغدغه های ملی و مسائل ملی به دور افتاده ایم. البته ملی گری و ملی گرایی مدنظر میری همان ملی گرایی ایرانیت است. او گستاخانه نسل جوان حرکت ما را آنهم با قول شریعتی خطاب قرار می دهد و می گوید: بخوان، بخوان، بخوان.
و اتفاقاً پیشنهاد ما به او این است که سرش را از فهم کج و کوله ایرانیت بیرون آورد و بر منطق فهم دیگران هم سر بزند. میری به جوانان ما پیشنهاد می کند که در چهارچوب قانون اساسی به دولت (استعمارگر ) سر بزنند و اجازه کنفرانس و سخنرانی بگیرند.
میری جامعه شناس باید یک دور کامل کتاب های فانون را از نو بخواند و سیری در کنش و واکنش های استعمارگری و استعمارستیزی داشته باشد. میری تحت تاثیر حاکمیت استعمار داخلی است و خشم بخش عمومی اجتماع آزربایجان از قلدرمآبی سرکوبگران را به بیسوادی و جهل تعبیر می کند.
میری صرفاً با پرداختن به بحث حوزه نرم زبان، پدیده های سیاسی و تاریخی را به امور فرهنگی تقلیل می دهد.
اینکه قدرت و رسانه و حاکمیت از آنها در ساحت چاپ کتاب و سخنرانی و غیره حمایت می کند، و در عوض مانع چاپ کتابها و نظریات ما می شود دلیل بر برتریت نظری نیست.
میری مثل دیگر جامعه شناسان ایرانی به شدت تابع جامعه شناسی مصلحتی است و از گرایش ملت های محروسه و به خصوص از گرایش جوانان آزربایجان به استقلال سیاسی و فرهنگی وحشت دارد.
او در جایگاه فرهنگ اشغالگر نشسته و دارد انسان اشغال شده را به سمت از خودبیگانگی می کشاند. درست همان نقطه ای که خودش ایستاده است. میری با انکار آزربایجانچیلیق و تورکچولوک در جغرافیای اشغال شده ی ما و با انکار صور فرهنگی و متون تاریخی و خواسته های عمیق سیاسی و فرهنگی ما سعی دارد مثل خودش ما را در فرهنگ تحمیلی و اشغالگر ذوب سازد.
به میری باید بگویم آنکه دغدغه ی فهم ندارد خود تویی نه جوانان ما. هنوز جسارت به راه انداختن بحث استعمارزدایی را نیافته اید. اتفاقاً جوان آزربایجانی استعمارزدایی را با توسل به خشونت فانون و یا با توسل به خشونت ایدئولوژی خود میری ها دنبال نمی کند. ( در ایدئولوژی دینی میری خشونت و سرکوب و اشغال با توسل به مفهوم جهاد و شهادت ، آنهم از نوع مفهوم شیعه شعوبی اش به راحتی قابل توجیه است.)
میری هنوز نمی داند که جوان آزربایجانی برای بازیابی فرهنگ ملی و رهایی از اسارت فرهنگی و برای به دست آوردن مرزهای سیاسی و فرهنگی و هویتی مبارزه می کند. هنوز باور ندارد که آزربایجان دارد در حوزه فهم ضد استعمارگری و ضد اشغالگری شنا می کند.
آزربایجانچیلیق و تورکچولوک توزیع فهم جغرافیایی از مبانی تاریخی و فلسفی و ادبی ماست.
میری باید سر از اندرونی لاطائلات علی شریعتی که سعی دارد خشونت و سرکوبگری پنهان در شیعه شعوبی را به حوزه نرم و نازک دین فریبا و متغایر با اسلام سنی تبدیل کند دست بردارد. اینکه میری هنوز در مطهری و شریعتی پرسه می زند نشان از نوعی میل ایستایی است.
صحبت سر بافت ها و ساختارهای استعماری و سر کنش ها و واکنش هایی است که به قول هومی بابا از ناخودآگاه استعمارگر و استعمارزده سر می زند.
میری ادعا دارد که جوانان ما بحث های زننده و سطحی راه انداخته اند و فهمشان عمیق نیست. به او باید بگویم آن بخشی که ادعا می کنی، اتفاقاً در بین پانفارسیسم بیداد می کند و لازم نیست که انبوهی از فیلم ها و کتابهای تحقیر کننده و زننده آنها را در خصوص ما لیست کنم. ضمن اینکه میری باید بداند هیجان و احساس بخشی از مبارزه است. و مگر نه اینکه شما خمینی را در ماه دیدید و خامنه ای را به هنگام تولد یا علی گویان دیدید. و یا همین خود امثال شما به طور زننده دارید با توسل به دین سیاسی به طور زننده به ظاهر انسان ها گیر می دهید و حتی فراتر از آن بر چهره ی انسان اسید می پاشید.
میری باید از این توهم فرهنگ غالب ایرانی و از فرودست انگاری ما دست بردارد و هر وقت آمادگی و جسارتش را پیدا کرد، و هر وقت توانست خارج از حوزه استبداد و استعمار و قدرت تمرکزگرا به بررسی مفاهیم بپردازد به فهمی از آزربایجان خواهد رسید.