بعضی از دلایل عدم اعتماد و علل فاصله گرفتن فعالان ملی مدنی آزربایجان
از جریانها واپوزیسیونهای مرکز گرا
ورود جامعه ایران به دوران مدرن، به عقیده من، به شروع جنگهای طولانی مدت بین ایران(آزربایجان) و روسیه ی متجاوز بر میگردد. یعنی به بیش از دویست سال پیش. سرآغاز این جنگهای طولانی، سال 1813 و یایان آن 1828 و ثمره اش دو قرارداد شرم آور « ترکمن چای» و« گلستان» بود که تهران نشینان، هم در طول این جنگهای طولانی و هم در اجرای دو قرارداد مذکور، آزربایجان را تنها گذشتند.
به سبب این جنگها هزینه های گزاف مالی و جانی بر مردم آزربایجان تحمیل شد و بخش بزرگی از اراضی اش برای همیشه از خاک اصلی جدا و ضمیمه امپراتوری متجاوز روسیه گردید. اراضی ای که درحال حاضر شامل بخشهایی از خاک کشور گرجستان، تمامی خاک جمهوری ارمنستان(جمهور ارمنستان تا زمان وقوع جنگهای طولانی مدت بین ایران(آزربایجان) و روسیه ی متجاوز وجود خارجی نداشت و حتی مدتها بعد از پایان این جنگها هم وجود نداشت. و از زمانی که به شکل مهاجر به منطقه اذربایجان آمدند؛ همیشه به صورت اقلیت پراکنده، در بخشهایی از سرزمین آزربایجان به سر میبردند. اما بعد از جنگ ایران(آزربایجان) و روسیه ی متجاوز، که به پیروزی روسها انجامید، با کمک روسها به تدریج اقدام به پاکسازی قومی کردند و بارها مردم تورک آزربایجان را در دوسوی رود ارس کردند. در جنگ اول جهانی بیش از دویست هزار آزربایجانی را در اورومیه،خوی، سلماس و… قتل عام کردند ولی هرگز نه از سوی روشنفکران فارس و نه از سوی دولت مرکزی به طور جدی پیگیری نشد. در حالی که یک جنوساید بی رحمانه بود و می خواستند در آن منطقه پاکسازیهای کامل به عمل آورند.
این جمهوری ارمنستان در حال حاضر هم بیش از 20 درصد اراضی کشور جمهور آذربایجان را با کمک روسیه، فرانسه و… اشغال کرده اند ومنابع آنرا غارت میکنند و نقش اسرائیل دوم را ایفا میکند و…. ) و جمهور آذربایجان میباشد. تهران به راحتی با این اشغالهای تجاوزکارانه و جدایی اراضی آذربایجان کنار آمد و اقدامی برای باز پس گیری آن انجام نداد. ترجیح داد این مسئله فراموش شود.
عباس میرزا سردار شجاع و مدبر آزربایجان، توأم با جنگ و درگیری با اردوی متجاوز و نسبتا مدرن روسیه، متوجه کاستیهای و قدیمی بودن و نا کار آمد بودن ابزار و ادوات و روشهای جنگی اردوی ایران شد. لذا تصمیم گرفت دانش جدید را از اروپا به کشور انتقال دهد. در مدیریت عباس میرزا مبنا براین بود که دانش و مدرنیسم اروپا با دانش، فرهنگ و مدنیت کشور تلفیق و بومی سازی شود. ولی تهران نشینان ( بعضی از تاجران، سیاستمداران، روحانیون و… ضعیف النفس که به استخدام سفارتخانه های اجنبی در آمده بودند؛ اغلب برای تداوم این روند مانع تراشی میکردند) و طرفدار تسلیم محض در برابر اروپا بودند و درنهایت باروی کار آمدن رژیم پهلوی به این هدف رذیلانه خود نایل شدند.
عباس میرزا، سردار مبارز، فداکار و هوشیار آزربایجان که درتمام دوران جنگ، با کارشکنیهای بعضی از وزرای خود فروخته به اجنبی مواجه بود؛ بعداز متارکه جنگهای طولانی مدت ایران(آزربایجان) و روسیه ی متجاوز؛ با توطئه همان وزرا و حمایت روسیه، انگلیس وفرانسه به عنوان والی خراسان تعیین شد که در واقع به نقطه ای دور افتاده تبعید و به طور مشکوکی مبتلا به بیمار مسری وبا شد که با همان بیماری نیز فوت کرد.
باحمایت و برنامه ریزی روسیه، فرانسه و انگلیس به تدریج در حکومت تهران، عنصر فارس تقویت و حاکم گشت. در عین حال به تدریج عنصر ترک در حکومت تهران به حاشیه رانده شد. در واقع با برنامه ریزی و هدایت کشورهای اروپایی مذکور، دولت و حکومت ترک زبان قاجار به تدریج گرفتار استحاله فرهنگی و ملی شد.
البته باید توجه داشت پادشاهان قاجار تازمان صدور فرمان مشروطه و مدتی بعد از آن دارای استقلال رأی بودند و از هیچ کشور اروپایی تبعیت نمیکردند، ولی بعضی از وزرا، سیاستمداران، شاهزادگان، تجار، روحانیون و… به تدریج به استخدام دول بیگانه در میآمدند و… از این طریق تصمیم های پادشاه قاجار تأثیر می گذاشتند و به عبارت دیگر برای پاشاهان قاجار تصمیم سازی میکردند.
در واقعه واگذاری « امتیاز تنباکو» و « رژی » همین عوامل ایفای نقش کردند.
اولین و جدی ترین اعتراضات به این امتیاز دهی، از سوی اهالی آزربایجان بخصوص مردم تبریز صورت گرفت. ولی میوه چینی از این اعتراضات نصیب تهران نشینان شد.
در جریان درخواست « عدالتخانه » هم آزربایجانیها جدی ترین فعالیتها را داشتند ولی باز ثمره آن نصیب تهران نشینان شد.
هنگامی که اعتراضات مشروطه خواهی شروع شد. کشورهای فرانسه، روسیه و انگلیس و… با حمایت از عناصر ماسون سعی کردند جریان مشروطه را مهار و مدیریت کنند که درنتیجه اعتراض کنندگان در تهران به سفارتخانه های روسیه، فرانسه بخصوص انگلیس پناهنده شدند. در مقابل آزربایجانیها با مبارزات خستگی ناپذیر و از جان گذشتگی، اعتراضات مشروطه خواهانه را در مسیر مردمی خود قرار دادند. باتمام این تفاصیل در آخرین مرحله عوامل خود فروخته پیش دستی و میوه چینی کردند و سر آزربایجان بدون کلاه ماند.
سردار اسعد بختیاری از اصفهان و سپهسالار تنکابنی از رشت به سوی تهران حرکت و با حمایت فرانسه، روسیه و انگلیس آن را تصرف کردند. در واقع مجددا مشروطه را به نفع کشورهای اجنبی فوق از مسیر مردمی خود منحرف کردند. همان عوامل ماسون و وابسته ی ساکن در تهران و بعضی از شهرهای عراق، از ماندن مشروطه خواهان راستین از جمله ستارخان و باقرخان و یارانشان در تبریز، در وحشت بودند و در نهایت با هزار یک ترفند و میشود گفت به اجبار به تهران آورده شدند. در تهران هم به طرز رذیلانه وبا دسیسه اکثرشان را شهید کردند. بدین طریق ضمن میوه چینی، مشروطه خواهان واقعی را از سر راه برداشتند.
یکی از رفتارهای رذیلانه عوامل ماسون و وابسته در حکومت تهران، قدرت دادن به شخص بیگانه، وابسته و بیگانه پرستی چون« یپریم ارمنی» و تحریک او بر علیه ستارخان و مشروطه خواهان صدیق بود.
در دوران مشروطه، روسها تبریز و آزربایجان را اشغال کردند. ولی عوامل حاکم در تهران علاوه بر آنکه نسبت به تجاوز روسها بی تفاوت بودند، در بعضی موارد هم از حضور آنها در تبریز خرسند بودند.
بخش دوم :
بعضی از دلایل عدم اعتماد و علل فاصله گرفتن فعالان ملی مدنی آذربایجان
از جریانها واپوزیسیونهای مرکز گرا
**
میرزا حسن رشدیه بنیان گذار مدارس نوین در کل ایران، در دوران مشروطه برای اولین بار مدرسه ای به سبک نوین در تبریز تأسیس کرد که زبان ترکی(زبان اکثریت مردم ایران) در آن تدریس میشد. با دسیسه بعضی مرتجعین و حمایتهای عوامل وابسته و ماسون تهران، مدرسه اش تخریب شد و این عمل تخریب مدرسه هفت بار در تبریز تکرار شد. در یکی از این تخریبهای یکی از شاگردان مدرسه که به قصد تحصیل به زبان مادری در مدرسه ی میرزا حسن رشدیه ثبت نام کرده بود؛ در زیر آوار ماند و شهید شد. اگر تاریخ این تخریب و شهادت با دقت مشخص شود میتواند به عنوان روز دانش آموز آزربایجان (آذربایجان شاگیردلر ویا مکتب اؤیرنجیسی گونو ) تعیین گردد.