بخش سوم :
***
بعضی از دلایل عدم اعتماد و علل فاصله گرفتن فعالان ملی مدنی آذربایجان
از جریانها واپوزیسیونهای مرکز گرا
در دوران اقتدار 57 ساله رژیم خودکامه و نژاد پرست پهلوی از بسیاری از آثار و ابنیه های تاریخی ترکان یا سلب هویت شد ویا آنهارا تخریب کردند. و آریا پرستان از این تغییر و تخریب اظهار رضایت و خرسندی کردند.این رویه هنوز هم ادامه دارد.
در دوران اقتدار 57 ساله رژیم خودکامه و نژاد پرست پهلوی چاپ ونشر روزنامه، مجله و کتاب ترکی ممنوع شد. اگر کسی اقدام به نشر این گونه آثار میکرد تاحد مرگ در معرض خطر بود. در این دوران از سویی کتابهای خطی ترکی از مخازن کتابخانه حذف و نابود شد و از سوی دیگر عرضه کتاب تورکی در کتاب فروشیها ممنوع گشت. بعداز شکست حکومت ملی آذربایجان در سال 1325 تمامی کتابهای ترکی در سطح شهرها و روستاهای آزربایجان جمع آوری و میادین شهرها به آتش کشیده شد. اما هیچ روشنفکری و هیچ جریان سیاسی به این کتاب سوزیها اعتراضی نکرد و هنوز هم از آن رفتاری ضد فرهنگی خرسند هستند. چون در سال روز این عمل یعنی کتاب سوزی که 26 آذرماه 1325 میباشد با مردم آذربایجان هیچ گونه اظهار همدردی نمیکنند. فعالان ملی مدنی آزربایجان چگونه میتوانند به این گونه روشنفکران و جریانهای سیاسی نزدیک شوند ویا همکاری داشته باشند.
در دوران اقتدار 57 ساله رژیم خودکامه و نژاد پرست پهلوی نام ترکی بسیاری اماکن جغرافیایی، شهرها و روستا که در طول تاریخ ترکی بود یا با تغییر املا آنرا قلب کردند و یا آنرا به فارسی ترجمه کردند ویا اینکه اساسا نام تاریخی ترکی را حذف و نام فارس بر آنها نهادند و هیچ روشن فکر فارس آریاپرست به این رفتارها اعتراضی نکرد و نمیکند. . کماکان این رویه هنوز هم ادامه دارد.
در دوران اقتدار 57 ساله رژیم خودکامه و نژاد پرست پهلوی، آن قدر برعلیه ترکان تبلیغ منفی و تحقیر آمیز کردند که بسیاری از ترکان که در واقع در محاصره تبلیغی، فرهنگی و آموزشی قرارداشتند؛ از تورک بودن احساس شرم و حقارت میکردند.
من خود این احساسات را در دوران کودکی عمیقا تجربه و حس کرده ام:
من و خانواده ام در سالهای 1340 به بعد، به تهران مهاجرت کردیم. در همان سالها پدرم مرا در کلاس اول ابتدایی ثبت نام کرد و من مشغول تحصیل اجباری به زبان فارسی شدم. چون هنوز به قدر کافی به زبان فارسی تسلط نداشتم، فارسی را شکسته – بسته تلفظ و صحبت میکردم. برای همین هم هنگام روخوانی کتاب فارسی در کلاس اول به شدت تنبیه شدم. خون از بینی ام فوران میکرد، اما هیج معلمِ فارسی به این تنبیه خشونت آمیز اعتراض نکرد. این رویه امروز هم به نوعی در کودکستانها و آموزشگاهها پیش دبستانی ادامه دارد و هر از گاهی خبر این گونه تنبیه ها و تحقیرها در رسانه ها خصوصا درفضای مجازی منعکس میشود و کسی نیست به خشونتها پایان دهد.
در سال 1324- 1325 مردم آزربایجان در پاسخ به اقدامات خصمانه تهران حکومت ملی – دمکرانیک خود را تشکیل داد؛ ولی متأسفانه عوامل وابسته و ماسون با هدایت و حمایتهای روسیه شوروی، آمریکا، انگلیس و… به شدت سرکوب شدند،
بیش از 24 هزار نفر قتل عام شد؛
بیش از 300هزار نفر تبعید ویا مجبور به ترک وطن شدند. این جلای وطن تحمیلی و مرموز به اعتباری هنوز هم ادامه دارد.
همان طور که در فوق اشاره شد، تمام کتابهای ترکی به اجبار جمع آوری و درمیادین شهر به آتش کشیده شد. ولی هیچ جریان سیاسی ویا هیچ روشنفکر مرکزگرایی به حرکت ضد فرهنگی اعتراض نکردند و هنوزهم نمیکنند.
حکومت ملی آزربایجان درمدت یک سال اقتدار خود به اندازه بیش از بیست سال اقتدار رژیم خودکامه پهلوی(رضا شاه)، عمران وآبادی ایجاد کرد. اکثر این عمران وآبادیها بعداز شکست حکومت ملی، به دست عوامل رژیم پهلوی تخریب شد. در حالی که روشنفکران فارس از شکست حکومت ملی اذربایجان شاد و سرمست بودند.
و هیچ اعتراضی به این رفتارها نمیکردند و هنوز هم آنرا محکوم نمیکنند و نمیخواهند با مردم آزربایجان ابراز همدردی کنند.
در دوران اقتدار 57 ساله رژیم خودکامه و نژاد پرست پهلوی به دفعات اراضی تاریخی آذربایجان را از خاک اصلی جدا کرده و ضمیمه استانهای مجاور کردند و نام تاریخی آزربایجان را از روی این اراضی حذف کردند. این رویه هنوز هم ادامه دارد. یکی از آخرین موارد آن ایجاد استان اردبیل و بر داشتن نام آزربایجان از روی این بخش از خاک آزربایجان و نیز جدا کردن بخشی از خاک آن و منضم نمودنش به استان گیلان است.