کتاب صمد بهرنگی با عنوان “کند و کاوی در مسائل تربیتی ایران” از آنرو که نشان میدهد سیستم آموزشی آریامهری پهلوی در زیر ظاهر آراسته کت و شلواری و کراواتی خویش چه رخت چرکینی بر تن داشته، حائز اهمیت میباشد. به عبارت دیگر، صمد بهرنگی در این کتاب که میتوان آن را یک تحقیق میدانی و تجربی واقعگرایانه و غیر تشریفاتی دانست، عیبهای مکتوم و مغفول سیستم مزبور را برملا میکند.
یکی از موضوعاتی که صمد بهرنگی در کتاب مزبور بدان پرداخته، مساله آموزش به زبان غیر مادری یعنی زبان فارسی میباشد. زبانی که از دوره پهلوی به صورت رسمی و انحصاری در سیستم آموزشی کشور به کار گرفته شد و آسیبهای بسیاری به امر تعلیم و تربیت وارد ساخت.
او در این کتاب ضمن اشاره به ناکامیهای عملی این سیستم تکزبانی در حوزه آموزش کودکان غیر فارس میگوید که چون دانشآموزانش فارسزبان نبودند، وی مجبور بود هنگام تدریس سایر دروس از جمله تاریخ هم، همچون کلاس زبان فارسی ابتدا لغات درس را در تختهسیاه بنویسد و پس از آنکه دانشآموزان آن لغات را یاد میگرفتند، شروع به تدریس درس تاریخ بنماید.
به عبارت دیگر، اگر یک دانشآموز فارسزبان برای یادگیری درس تاریخ مجبور بود محتوای آن را حفظ نماید، دانشآموز غیر فارس برای رسیدن به این مرحله باید یک مرحله دیگری را نیز سپری میکرد یعنی باید اول معنی لغات درس تاریخ را یاد میگرفت.
شاید صمد بهرنگی آن روزی که کتاب “کند و کاو” را مینوشت، نمیدانست که این بیماری خودشیفتگی پانفارسیستی که گام اول را با تحمیل انحصارگرایانه زبان فارسی بر کودکان غیر فارس برداشته بود، در گام بعدی راه به جنون خواهد برد و همچون هر جنون دیگری هیچ پایانی برای آن قابل تصور نخواهد بود.
آری، شاید صمد نمیدانست که روزی خواهد آمد که نه تنها دانشآموزان غیر فارس بلکه دانشآموزان فارسزبان هم مجبور خواهند شد برای یادگیری درسهای مدرسه مخصوصاً علوم (زیستشناسی، فیزیک، شیمی…) ابتدا لغات آن درس یعنی معادلهای عجیب و غریب و حتی بیمعنی جعل شده از سوی اذناب فرهنگستان زبان پارسی را یاد بگیرند.
لغاتی که نه تنها معلمان و دبیران دروس مربوطه قبولشان ندارند و ترجیح میدهند همان لغات جاافتاده قبلی را در تدریس خود به کار بگیرند، بلکه با ورود دانشآموزان به دانشگاه و تخصصیتر شدن درسها کاربرد خود را از دست خواهند داد و این بار همان دانشجویان مجبور خواهند شد همان لغاتی را که در دوران دانشآموزی خویش از ترس نمره و کنکور یاد گرفته بودند را تف کنند و دیگرباره معادلهای علمی و جهانی آنها را یاد بگیرند!
بنابراین تنها نتیجهای که از اختصاص و صرف بودجههای کلان برای جعل این واژگان حاصل میشود چیزی نیست جز اتلاف بیشتر منابع عمومی کشور، هدر دادن وقت و انرژی دانشآموزان، سردرگم ساختن معلمان و دانشآموزان و البته فراهم کردن زمینه لازم برای جولاندهی اذناب مجنون فرهنگستان زبان فارسی تا کودکان معصوم ما را بیشتر از پیش قربانی جنون پانفارسیستی خویش بنمایند.