پیشگفتار
در دوره ی استعمار قرن نوزدهم و قرن بیستم ، ما تورکهای آزربایحان بیش از هرملت دیگرمتحمل ضربه های مهلک استعماری درمنطقه گردیدیم. ملت وسرزمین ما به دو قسمت تقسیم شد.
درجنوب فاقد هرنوع حقوق ملی
ـ دموکراتیک شدیم. بارها برای آزادی بپا خاستیم و لاکن نتوانستیم از دست جاهلان فرهنگ ستیز ودیکتاتورهای رنگارنگی که برما مسلط نمودند رهائی یابیم. اقتصاد سرزمینمان به ورشکستگی کشانده شد. قتل عام های فرهنگی و تحقیرهای ملی جای همبستگی انسانی را گرفت. ودر نتیجه امروزه یعنی درقرن بیست ویکم، هنوز نتوانسته ایم برای فرزندان ملت ۳۰ میلونی مان در ایران مدرسه بزبان مادری که یکی از حقوق ابتــدائی جامعـــه ی بشری است داشته باشیم. واین فاجعه ی ملی ـ فرهنگی درحالی جریان دارد که جمعیت 90ـ 80 هزار نفری ارامنه درایران به گفته ی آقای سید علی شقائیان سفیر جمهوری اسلامی ایران درایروان “تنها درشهر تهران صاحب 24 مدرسه بزبان مادریشان می باشند. “
شورای امنیت سازمان ملل متحد با قطعنامه های ۸۲۲، ۸۵۳، ۸۷۴ و۸۸۴ خواهان ترک فوری نیروهای اشغالگر ارمنستان از اراضی اشغالی آزربایجان شده است
واما درشمال، استعمارگران روسیه تزاری با قطعه ـ قطعه کردن اراضی آزربایحان وبخشش چندین باره آنها از جمله به ارامنه ، بنای کشوری را گذاشتند بنام “جمهوری ارمنستان” و آنرا به عنوان آلتی دردست خویش نگه داشتند.
این همسایه ی پراشتهای ما، با اطمینان ازحمایت بیکران استعمارگران بفکر ایجاد “ارمنستان بزرگ” افتاد. ودراین راه بارها و بارها تراژدیهای فراموش نشدنی انسانی از قبیل فاجعه ی خوجالی بوجودآورد.
امروزه بیش از ۲۰% از اراضی جمهوری آزربایجان، همچنان دراشغال نیروهای ارمنستان بوده، وبیش از یک میلیون آزربایجانی آواره جنگی است. شورای امنیت سازمان ملل متحد با قطعنامه های ۸۲۲، ۸۵۳، ۸۷۴ و۸۸۴ خواهان ترک فوری نیروهای اشغالگر ارمنستان از اراضی اشغالی آزربایجان شده است. این خواست بارها و بارها ازطرف مجامع مختلف اروپائی ونیز درقطعنامه های سران کشورهای عضو ناتو تکرار گردیده است.
قابل ذکر است که رژیم جمهوری اسلامی ایران یکی از پشتیبانان صادق دولت اشغالگر جمهوری ارمنستان میباشد. و این در حالیست که اگر در نوٌٍار غزه و یا درلبنان خونی از دماغ یک فلسطینی یا حزب اللهی ریخته میشود، آنروز در سراسر ایران غوغای عزاداری و همبستگی برپا میگردد.
برنسل کنونی آزربایحان لازم است، سیاستهای اعمال شده ازجانب قدرتهای استعماری و راه های امروزی وموثر کسب حقوق پایمال شده را مطالعه نموده، ودر راه برقراری صلح وترقی نقش خویش را ایفا نماید.
بعد از دستیابی روسیه تزاری به نواحی آزربایحان شمالی، ارامنه که بصورت اقلیتهای کوچک وپراکنده درآسیای صغیر (آناطولی) و آزربایجان جنوبی زندگی میکردند، شروع به تحقق آرزوهای دیرینه خویش که همان مهاجرت به این سرزمیها بود کردند.” ما اعلان میکنیم : ترجیح میدهیم علف روس را بخوریم تا نان ایران را”
***
با بسته شدن قرارداد های گلستان (۱۸۱۳) و تورکمنچای (۱۸۲۸) بین ایران و روسیه و قرارداد آدرنا ( آدریان اپل) (۱۸۲۹) با دولت عثمانی سیاست استعماری امپراطوری روسیه وارد مرحله جدیدی گردید. در این مرحله مهاجرت گسترده ارامنه از ایران و امپراطوری عثمانی به نواحی قفقاز جتوبی شکل قانونی بخود گرفته و اسکان آنها در نقاط از پیش تعیین شده گسترش یاقت.
هدف از این مهاجرت تحکیم مرزهای جنوبی امپراطوری روسیه توسط ارامنه مسیحی درمقابل کشورهای همسایه مسلمان بود. تاریخ سیاست مسکون سازی ارامنه دراین منطقه درحقیقت به قرن ۱۷ با شروع سلطنت پطر اوّل (۱۶۸۹ ـ۱۷۲۵) در روسیه آغاز میگردد. پطر اوّل نقشه تصاحب سرزمینهای قفقاز جنوبی را با کمک ارامنه مسیحی درسر می پرواند وارامنه نیزبنوبه خویش با سقوط سلطنت صفویه وآغاز نا آرامیها درایران در وجود روسیه تزاری کشورحامی مسیحی خویش را مشاهده میکردند.
درزمان سلطنت کاترین دوّم (۱۷۶۲ ـ ۱۷۹۶) یعنی دراواخر قرن ۱۸میلادی بین روسیه وارامنه طرح معاهده ای نیر ریخته شد که طبق آن ارامنه میبایستی درخانات قاراباغ ، نخجوان وایروان که اکثریت اهالی آنها مسلمانان نشین بودند کشور خودمختارخویش را که درتحت حمایت روسیه تزاری میشد تشکیل میدادند.
درنظر بود بعداز الحاق نواحی تازه ای ازخاک آزربایجان به گرجستان دوکشور مسیحی این منطقه یعنی ارمنستان وگرجستان سدّی درمقابل کشورهای همسایه مسلمان یعنی عثمانی وایران بوجود بیاورند.
این معاهده هیچوقت جامه ی عمل بخود نپوشاند. زیرا روسیه تزاری بعدازفتح کامل خانات گنجه (۱۸۰۴) ، قاراباغ (۱۸۰۵)، شکی (1۱۸۰۵) باکو (۱۸۰۶)، قوبا (۱۸۰۶) وتالش (۱۸۱۳) دیگرضرورتی به تحقق این معاهده وتشکیل کشورمستقل ارمنستان را ندید .(1)
درسال ۱۸۲۶ دوباره بخاطر تصاحب مناطق الحاق شده بروسیه جنگ تازه ای بین ایران و روسیه آغاز گردید. فرماندهی عملیات جنگی واحدهای ارتش روسیه بعهده ژنرال ارمنی بنام ژنرال ماداتف بود.
پخش خبر پیروزیهای ارتش روسیه تزاری بفرماندهی یک ژنرال ارمنی درارامنه امید تشکیل دولت ارمنستان را شدّت بخشید. نرسس کشیش اسقف کلیساهای ارامنه دریک سخنرانی آتشین هموطنان خویش را به حمایت ازارتش روسیه دعوت کرد :
“ارامنه ، عملیات قهرمانه نسلهای گذشته خویش را بیاد بیاورید. شما فرزندان آنها هستید و در رگ شما خون آنها جریان دارد. شما نیر همانند آنها به خداوند و مسیحیت ایمان دارید. هرگز از خدمت به حکمران مقدس روسیه امتناع بعمل نیاورید. شما به نیٍّت امپراتوری روسیه آگاه هستید. این کشور بزرگ دست پر توان خویش رانه تنها بخاطر منافع خویش بلکه برای آزادی ما نیز دراز کرده است. .. والاترین افتخاری که نصیب شما خواهد گردید مرحمت خداوند و حسن نیّت امپراتور روسیه خواهد بود.” (2)
با شدّت یافتن مهاجرت مسیحی های ارمنی به خانات ایروان و نخجوان اسامی این خانات با صدور فرمان نیکولای اول در۲۱ مارس ۱۸۲۸ از خانات ایروان و نخجوان به گویش سیاسی تازه ای که تا آنوقت وجود خارجی نداشته “آرمیانسکایا ابلاست” یعنی “اراضی ارامنه” اعلان گردید
بالاخره با بسته شدن معاهده ترکمنچای درتاریخ ۲۲ فوریه ۱۸۲۸ وامضای آن ازطرف ژنرال پاسکویچ وشاهزاده عباس میرزا وضعیت جنگی بین ایران و روسیه بپایان رسید. طبق این معاهده دولت ایران موظف شد، تمامی بندهای معاهده گلستان را قبول نموده وعلاوه برآن خانات ایروان ونخجوان را نیر به روسیه برگزار کند.
مدتی کوتاه بعداز بسته شدن قرارداد ترکمنچای جنگ روسیه با امپراتوری عثمانی آغاز گردید. این جنگ پس از یکسال با پیروزی ارتش روسیه بپایان رسید. با بسته شدن معاهده آدریان اپل (آدرنا) بتاریخ ۱۴ سپتامبر ۱۸۲۹ دولت عثمانی مجبور به اعطا امتیازهای وسیع از جمله حق کشتی رانی آزاد در دریای سیاه و حق عبور از تنگه داردانل به روسیه گردید. علاوه بر این کشور روسیه موفق به تصاحب بعضی از اراضی متعلق به امپراطوری عثمانی در مناطق قفقاز جنوبی گردید.
بطوریکه در بالا اشاره شد از اوایل قرن ۱۹ سیاستمداران روسیه تزاری بعد از دست یابی به تمامی مناطق قفقازجنوبی برای تحکیم موقعیت جغرافیائی ـ استراتژی خویش بفکرمقیم ساختن ارامنه مسیحی از کشورهای ایران و تورکیه عثمانی در این منطقه گردیدند.
“افزایش خلقهای مسکون مسیحی در مرزهای روسیه میتواند بمثابه یک سد قابل اعتمادی بر علیه عملیات دشمنانه اهالی هم مرز بخصوص تورکها، ایرانیها و اهالی کوهستانی منطقه گردد. ..” (3)
مسکون شدن ارامنه در مناطق قفقاز میتوانست برای روسیه علاوه بر مزیتهای سیاسی مزیتهای اقتصادی نیز بهمراه داشته باشد. زیرا در بین ارامنه تجّار و صنعتگران فراوانی دیده میشد که میتوانست برای اقتصاد روسیه مفید واقع بشود.
بعد از دستیابی روسیه تزاری به نواحی آزربایحان شمالی، ارامنه که بصورت اقلیتهای کوچک وپراکنده درآسیای صغیر (آناطولی) و آزربایجان جنوبی زندگی میکردند، شروع به تحقق آرزوهای دیرینه خویش که همان مهاجرت به این سرزمیها بود کردند.
” ما اعلان میکنیم : ترجیح میدهیم علف روس را بخوریم تا نان ایران را” (4)
مهاجرت ارامنه ایران وارامنه امپراطوری عثمانی به قفقاز جنوبی
بعد از بسته شدن معاهده های ترکمنچای و آدریان پل کشور روسیه سعی فراوانی بخرج داد تا تعداد هر چه بیشتری ازخانواده های ارامنه ایران و تورکیه عثمانی به مناطق تازه فتح شده قفقاز مهاجرت کنند. کارل فریدریش نویمن شرقشناس آلمان درترجمه کتابی که در سال ۱۸۳۴ تحت عنوان “تاریخ مهاجرت ۴۰ هزار ارمنی ازاستان آزربایجان ایران به روسیه” در لایپزیک آلمان بچاپ رسیده ، هدفهای اصلی این مهاجرتها را با ارائه اسناد گوناگونی ذکر میکند. (5)
ازاوایل ماه مای ۱۸۲۸ رهبری مهاجرتهای ارامنه ایران بعهده سرهنگ برجسته ارتش روسیه لازاروف گذاشته شد. سرهنگ لازاروف از یک خانواده سرشناس ارمنی بود. خانواده او در سال ۱۷۴۷ از اصفهان به روسیه مهاجرت کرده بود.(6)
در ۲۶ ماه مای ۱۸۲۸ ژنرال پاسکوویچ تمامی دستورات لازمه را به سرهنگ لازاروف برای اجرای مهاجرت ارامنه باین منطقه ابلاغ کرده بود. امتناع از درشت رفتاری و دوری از بکارگیری هر گونه زور با مهاجرین قسمتی از این دستورات بود:
“میبایستی تنها از هنر اقناع استفاده کرد. باید به آنها مجسّم کرد که رعیت بودن با قدرت ترین امپراطور مسیحی در اروپا چه مزایائی را نصیب آنها میکند. صلح و زندگی خوشبخت تحت لوای قوانین روسیه سبب شادی آنها خواهد شد”. (7)
با شدّت یافتن مهاجرت مسیحی های ارمنی به خانات ایروان و نخجوان اسامی این خانات با صدور فرمان نیکولای اول در۲۱ مارس ۱۸۲۸ از خانات ایروان و نخجوان به گویش سیاسی تازه ای که تا آنوقت وجود خارجی نداشته “آرمیانسکایا ابلاست” یعنی “اراضی ارامنه” اعلان گردید