شاید هیچ ملتی را مثل تورکها نمیتوان یافت که تا این حد اسیر تمایزات شده اند. مذهب همانقدر که انگیزه جهاد به تورکها بخشید همانقدرهم تورکها را ازهم جدا ساخت و نهایتا منجر به تراژدی چالدران شد.
اما نسل جدید تورک با این سوال مواجه شده است که مذهب یا ملیت؟ کدام ارحجتر است؟
شاید واضحترین جواب به این دغدغه سیل اخیر آق قالا بود! جائی که تورکهای آزربایجان و قشقائی و سایر نواحی با کنار گذاشتن مرزهای مذهبی و جغرافیای جلوتر از دیگران به یاری تورکمنها رفتند.
این واقعیت را نمیتوان نادیده گرفت که ما ملتی هستیم که در دهها ی گذشته خیلی بیشتر از اصطلاح” بیزه نه!” استفاده میکردیم. درد اورمیه درد تبریز نبود! درد قره باغ دغدغه تبریز نبود.
اما امروز ملت آزربایجان به یک بیداری ناب دست یافته است کامیون کامیون کمک امدادی مرزهای استانها را طی میکند تا بدست تورکمنی برسد که در جامعه ایران شهرومند درجه سه (تورک سنی) است.
این بیداری ناشی از تجربه ای است که از عصر مشروطه نصیب تورکها شد. تورکها همواره ملیت را قربانی مذهب کردند و نتیجه اش نه تنها از دست رفتن حاکمیت تورک شد که استیلای قومی را به ارمغان آورد که اصولا برای تورک حقی قائل نیست.
برای دستیابی به ملت واحد تورک نیاز به اقداماتی از این قبیل است. از تورک خراسان یا تورک بوشهری یا تورکمن سنی گرفته تا کورا سنی ارومیه باید پشت گرمیشان به تبریز باشد.
در واقع آزربایجان باید بتواند نقش حافظ منافع تورکهای جغرافیای ایران را بازی کند. از این رهگذر تسری مولفه های ملی آزربایجان مثل مسئله ارمنی-تیم ورزشی واحد و موضع گیری در قبال مسائل بین المللی به مناطق تورک نشین ضروری است.