مردم الجزایر: ارحلو جمیعا / همگی گم شوید!
شبکهی الجزیره در آخرین ساعات دوم آوریل خبر مهمی را گزارش کرد، خبر استعفای عبدالعزیز بوتفلیقه رئیس جمهوری الجزایر که رؤیای ریاست مادام العمر را در سر داشت.
در واقع قیام میلیونی مردم الجزایر در ششمین هفتهی خود در ۲۹ مارس به کنارهگیری بوتفلیقه از قدرت انجامید. یک هفته پیش از آن، مردم الجزایر با تجمع دو میلیونیشان در الجزیره رژیم حاکم را به آستانهی سقوط بردند تا اینکه در شامگاه سه شنبه ۲۶ مارس ارتش اعلام کرد مردم در خواستههایشان برحقاند و باید حکومت درازآهنگ رئیس بیمار جمهوری پایان یابد.
بر اساس مادهی ۱۰۲ قانون اساسی باید رئیس پارلمان کفالت ریاست جمهوری را به دست گیرد.
بوتفلیقه به شیوهی اغلب دیکتاتورها و به رغم بیماری نفسگیرش حاضر به دست کشیدن از قدرت نبود. و در همین اواخر که با شورش مردم مواجه شد التماس میکرد که یک سال دیگر به وی فرصت دهند تا اصلاحات بزرگی به عمل آورد و بعد از آن از قدرت کناره گیری کند.
یعنی کاری را که در عرض بیست و اندی سال نکرده بود حالا میخواست در یک سال انجام دهد. وقتی پرده ازقدرت نمادین و پوشالی دیکتاتورها برمیافتد به چه موجودات رقتانگیزی تبدیل میشوند.
سیلهای ویرانگر این بار اگر مردم را به فلاکت افکنده برای رسانهی خودخواندهی ملی فرصت فراموشی انقلاب الجزایر را فراهم آورده است.
دکتر ایواز طاها
رسانههای حکومتی ایران، بیبیسی فارسی و بخش بزرگی از چپهای جهان در خصوص انقلاب جدید الجزایر روزهی سکوت گرفتهاند. رسانهی ملی سکوت کرده است، چرا که چنین عصیانهای مسالمتآمیزی خاطرهی جنبش سبز و اعتراضهای دیماه ۹۶ را به یاد میآورد. البته سیلهای ویرانگر این بار اگر مردم را به فلاکت افکنده برای رسانهی خودخواندهی ملی فرصت فراموشی انقلاب الجزایر را فراهم آورده است.
برخلاف بیبیسی عربی که در رقابت با رسانهی پرقدرتی چون الجزیره نمیتواند از کنار انقلاب جدید الجزایر بگذرد، بیبیسی فارسی در خلا چنین رسانههایی به تمامی میتواند خبر انقلاب الجزایر را بایکوت کند. چرا که محافل نئولیبرالیسم که این رسانه سخنگویشان است از بهار عرب، به ویژه پیروزی آن در مصر، کابوسی در حافظه دارند.
وقتی دیکتاتور شام با قبول دستنشاندهگی مطلق روسیه و ایران بهار عرب را به عصیانی پرهزینه تبدیل کرد، شادمانی بی بیسی پایانی نداشت. و در جریان شش هفتهای که نهال همین بهار در جایی دیگر از جهان عرب جوانه زد بیبیسی فارسی به معنای واقعی کلمه خاموشی گزید.
برای مثال در بخشهای خبری این بنگاه سخنپراکنی در هفتم فروردین هیچ اشارهای به مهمترین خبر روز دنیا یعنی موضعگیری ارتش الجزایر علیه رئیس جمهوری نشد. در عوض به مدد یک خبر آرشیوی در بارهی زندانیان داعش که این بنگاه خبری در طول ده روز بارها تکرارش میکرد، خبر پیروزی مردم الجزایر را در محاق برد. همان بیبیسی فارسی که از هیچ حرکت نمادین خوان گوایدو در ونزوئلا غفلت نمیکرد.
وقتی دیکتاتور شام با قبول دستنشاندهگی مطلق روسیه و ایران بهار عرب را به عصیانی پرهزینه تبدیل کرد، شادمانی بی بیسی پایانی نداشت.
دکتر ایواز طاها
سکوت چپ کلاسیک دلیل تأسفانگیزتری دارد. چپ کلاسیک با انجماد در دوران پیش از فروپاشی شوروی همچنان گمان میکند که ولادیمیر پوتین، بشار اسد و عبدالعزیز بوتفلیفه محورهای مقاومت علیه امپریالیسم جهانیاند. یک سرمایهداری افسارگسیختهی رانتی در روسیه نماد مقاومت در برابر چیست؟
جبههی آزادیبخش الجزایر گرچه یکی از مهمترین انقلابهای قرن بیستم را رهبری دارد ولی اکنون به حزبی ارتجاعی بدل گشته که دغدغهای جز احتکار قدرت و ثروت ندارد.
اکنون جبههی آزادیبخش الجزایر همچون آلت دست یک دیکتاتوری رانتی نه تنها هیچ نستبی با آزادی و سیاست رهایی بخش ندارد بلکه عامل اسارت مردم توسط یک فرد خودکامه است که از طریق انتخابات نمایشی حتا در آستانه ی گور نیز کرسی قدرت را رها نمیکرد.
بخشهای بزرگی از معترضان به استعفای بوتفلیقه رضایت نمیدهند. آنها خواهان کنارهگیری همهی اعضای منظومهی حاکم هستند. آنان حاکمان فعلی را دزدانی میدانند که کشور را ویران کردهاند.
محتجّون هتفوا ضد المنظومة الحاكمة برمتها، ورفعوا شعارات تصف حكام البلد بأنهم “لصوص” دمروا البلاد.