نگاه غاسپیرالی به جامعهی شرق نگاهیست تجددخواهانه؛ زیرا وی جامعهی شرق زمان خود را تودهای ناآگاه و دارای نخبگانی بیخبر از پیشرفتهای دنیا میداند.
غاسپیرالی مهمترین عامل پیشرفت دنیای غرب را ناسیونالیسم مدرن، و عنصر اصلی عقبماندگی جامعهی تورک را عدم وجود اتحاد ملی میداند. از اینرو، پیشرفت تورکها را در گرو ظهور ناسیونالیسم مدرن میبیند.
غاسپیرالی طرفدار نوعی تغییرات اجتماعیست که سبب ایجاد اتحاد میان مردمان تورک گردد و مسیر این تغییرات را در اتحادی مدرن در قالب یادگیری زبان مشترک تورکی میداند.
***
اندیشهی غاسپیرالی معمولاً در جملهی «اتحاد در زبان، فکر و عمل» خلاصه میشود.
۱- به نظر غاسپیرالی، زبان نه فقط یک وسیلهی ایجاد ارتباط بین آدمیان بلکه پایه و شالودهی جامعهای مطلوب است. از اینرو، وی نخستین شرط همگنی ملی را همگنی زبانی میداند.
این تفکر غاسپیرالی سدّی بزرگ در مقابل آسیمیلاسیون تورکهای روسیه ایجاد کرد. روسها که به انحاء مختلف سعی در نابودی زبان تورکی در روسیه داشتند،
اجازهی هیچگونه ارتباطی بین لهجههای مختلف زبان تورکی نداده و تلاش میکردند تورکهای مناطق مختلف رفتهرفته در فهم لهجهی یکدیگر دچار مشکل شوند. اما با این ایدهی غاسپیرالی و تأثیر آن در میان روشنفکران تورک با شکست مواجه شدند.
به نظر غاسپیرالی، مهمترین عامل در ملت شدن یک جامعهی بشری زبان مشترک است. یعنی پایه و اساس تعریف ملت زبان ملی است. وی راه نجات مردم تورک را نه جنگ با خانها و رؤسای موجود بلکه تلاش در ایجاد تحول زبانی و ایجاد زبان معیار و مشترک تورکی میداند. غاسپیرالی در این تفکر خود متأثر از تاریخ سیر اندیشه در کشورهای آلمان، ایتالیا و ژاپن بود.
غاسپیرالی به تأسی از امیر علیشیر نوایی، حراست از هویت تورکی را در گرو رسمیت یافتن زبان تورکی و پدیدار شدن زبان ادبی تورکی میداند.
غاسپیرالی یکی از ویژگیهای جامعهی پیشرفتهی تورک و مهمترین گام در رشد ملیگرایی تورک را شکلگیری زبان معیار تورکی میداند.
غاسپیرالی از میان لهجههای گوناگون زبان تورکی، لهجهی عثمانی را مستعدد تبدیل شدن به زبان تورکی مشترک میداند. این تفکر وی بعدها توسط اندیشمندان بزرگ دیگری نظیر علی بگ حسینزاده نیز تأیید و تأکید شد.
۲- یکی دیگر از پارامترهای فکری غاسپیرالی ” اتحاد تورکها در تفکر ” است.
غاسپیرالی اهمیت زیادی به روانشناسی اجتماعی تورکها و ذهنیت آنها نسبت به جهان پیرامون میدهد. به نظر وی، زبان عینیت وجودی یک ملت، و فرهنگ ذهنیت آن را تشکیل میدهد. فرهنگ یک جامعه یعنی ذهنیت مردمان یک جامعه به جهان هستی که سامان دهندهی بقای آن جامعه است.
به نظر غاسپیرالی فرهنگ و ذهنیت یک گروه انسانی، پیوند و ارتباط میان آنها را تسهیل میکند و سبب میشود در ایجاد جامعهی ایدهآل قدم بگذارند. به نظر وی، اتحاد فرهنگی پیششرط شکلگیری هرگونه کنش جمعی در یک جامعه است.
به عقیدهی غاسپیرالی، مردمان تورک باید از جهت ذهنی نیز به یکدیگر نزدیک گردند. یعنی برای اتحاد مردمان تورک تنها وجود زبان ملی مشترک کافی نیست بلکه باید تلاش نمود گسستهای فرهنگی موجود میان تورکهای مناطق مختلف به تقارب فرهنگی و اتحاد سوق یابد.
غاسپیرالی اتحاد فرهنگی را مقدمهی توسعهی اجتماعی و اقتصادی دانسته، و میگوید: برای ترقی و تعالی یک ملت، پیش از هر چیز دگرگونی در فکر آن ملت نیاز است. بدون بیداری در زمینههای فکری، توسعهی اجتماعی امکانپذیر نیست.
غاسپیرالی راهکار تسهیل دگرگونی در ذهنیت جامعه را فعالیت تشکیلاتی میداند. به نظر وی، تنها از طریق سازمانهای گوناگون اجتماعی میتوان ذهنیت جامعه را به سوی دگرگونی و نهادینه کردن اساسهای مدرنیسم رهنمون ساخت.
۳- سومین پارادایم مهم در تفکر غاسپیرالی مفهوم اتحاد در عمل است. به نظر وی، پس اتحاد در زبان و اتحاد در فکر، تورکها باید به سمت اتحاد در عمل پیش بروند اما باید در نظر داشت که لازمهی ورود بدین مرحله، گذر از مراحل قبلی است و بدون مهیا گشتن شرایط نمیتوان گام در این مرحله گذارد.
غاسپیرالی معتقد است ما باید اتحاد زبانی و اتحاد معنوی را عینیت بخشیم، و عینیت اتحاد سیاسی را به آیندگان و نسلهای بعدی واگذار نماییم.