اگر «هویت» را یک نگرش بنامیم، صرف نظر از تعریف آن، بیشک واژه «هویت گرایی» باید اشارهای مستقیم داشته باشد به جریان یا مکتبی که شالوده آن را، طرفداران آن یا به قسمی «هویتگرایان» یا «هویتخواهان» تشکیل میدهند.
مسلماً در یک تقابل نابرابر و از منظر مکاتب سیاسی، به واژههایی مانند اسلامگرایی، چپگرایی، اقتدارگرایی، جهانیگرایی و… دست مییابیم. به این دلیل گفته شد تقابل نابرابر، چون بیشک میتوان برای هریک از مکتبهای دیگر نقطه عطفی متصور بود. مثلاً اسلامگرایی به خودی خود، تا قبل از بوجود آمدن اسلام، بار معنایی خود را از دست میدهد. چون اساساً مدیون هستی خویش است؛ و آن ذات خود را که همان اسلام است را به دست نیاورده است. لذا این مکتبها، ذات و هستی خود را وامدار از اتفاقی هستند که سبب پیدایش آنها شده است.
یک تورکتبار در برابر آن هجمه از تبلیغات آریایی گرایی و در مقابل، تحقیر کردن تورکان، بیشک دو راه بیشتر نداشت. یا اینکه هویت قبلی خود را فراموش کند و همه جا اعلام دارد که او نیز آریایی است ومتصل به بدنهی جامعهی فارس و یا تورک بماند و تحقیر سیستم و جامعهی راسیستی آن زمان شود
در ابتدا برای کنکاش پدیده هویتطلبی بهتر است سوالی را از خود بپرسیم که هر تورکتباری در ایران در ناخودآگاه خود از خود میپرسد، چه همین سؤال شالودهی «هویتگرایی تورکان ایران» را بنا مینهد: «من کیستم؟» .
نخست بارقهی این سؤال بیشک هم زمان با آغاز تبلیغات گسترده و هدفدار پدر و پسر پهلوی و استعمار، برای تزریق «هویت گرایی آریایی» به اذهان جوانان بود. «آیا من یک تُورک هستم؟ آیا من تاریخ ندارم؟ آیا من وحشی هستم؟ آیا زبان من عاجز است؟».
یک تورکتبار در برابر آن هجمه از تبلیغات آریایی گرایی و در مقابل، تحقیر کردن تورکان، بیشک دو راه بیشتر نداشت. یا اینکه هویت قبلی خود را فراموش کند و همه جا اعلام دارد که او نیز آریایی است ومتصل به بدنهی جامعهی فارس و یا تورک بماند و تحقیر سیستم و جامعهی راسیستی آن زمان شود. اما گزینهی اول در تضاد با ذات «هویت خواه» جوانان بود و همانگونه که تاریخ نیز به ما گفت، با هر حربهای که پهلویها به کار بستند نتوانستند این ذات را از تورکان دور کنند. مانند استخدام کسرویها و افشاریزدیها و…
لذا اکنون «هویت گرایی» تورکان ایران که میشود نقطه عطف آن را از زمان ترویج ملی گرایی ایرانی-آریاییِ پهلوی و در تقابل آن دانست. در مقابل آن هجمه از تبلیغات جوانان تورک ایران نیز مقابله به مثل کردند و تاریخ و زبانشان را که میرفت به دست همین تبلیغات از بین برود را زنده نگه داشتند و پروژه ی عظیم هویت زدایی پهلوی با انقلاب اسلامی، به کلی رو به نابودی رفت.