امروز سعید مدنی جامعهشناس در برنامه صفحه دو آخر هفته سر مجازات اعدام و فقه شیعه میگفت عمادالدین باقی اسلامشناس است و کتابی نوشته در رد اعدام و حرمت حیات از منظر اسلام.
چند روز پیشتر احمد بخارایی جامعهشناس در برنامه به عبارت دیگر از تغییر
ارزشها میگفت و پیشنهاد میکرد ما از اصل «امر به معروف» استفاده کنیم و معروف را طبق ارزشهای جدید و جهانشمول بازتعریف کنیم.
احمد بخارایی جامعهشناس و استاد توانایی است. متد مشخص و تعریفشده دارد و آداب پژوهش و نظریهپردازی را میشناسد. گفتگویش را ببینید تصدیق میکنید که با انسان شایسته و احترامبرانگیزی روبرو هستید.
او گزاف نمیگوید. اما پدیده تغییر ارزشها در جامعه ایران (یا دقیقتر بگوییم در جوامع ایران — حتا در مناطقی که ارزشها و سنتهای بومی و پایدارتری دارند) همهی آدمهای آگاه را نگران میکند. همه میدانند انقلابی بزرگ و در همه ابعاد در پیش است. و همه میدانند که هیچکس آماده نیست.
تا پیش از این مسئله تغییر ارزشها یک بغرنج اجتماعی نامیده میشد. گاه به «شکاف نسلی» تقلیل داده میشد. ابراز نگرانی میشد؛ ولی با ترس و وحشت توام نبود.
اما امروز باید به تغییر ارزشها به عنوان یک مسئلهی امنیتی نگاه کرد. مادامی که خلاء «زور» حکومت در برقراری نظم موجود، بروز کند، کدام ارزشها مردم را گرد هم خواهد آورد؟ این سوال مهمی است که از امروز باید به آن فکر کنیم.
برای یک گذار مسالمتآمیز و موفقیتآمیز به ارزشها و ساختار جدید، روی کدام قشر از جامعه سرمایهگذاری کنیم؟
راهحلهایی که به ذهن افرادی چون احمد بخارایی میرسد ــ یعنی استفاده از ظرفهای مذهبی/سنتی آشنا برای مردم و ریختن محتوایی جدید در آن ــ علیرغم این که قرارست منطقی و شدنی به نظر بیایند، فانتزی و نشدنی هستند.
در پس این راهحلها، مشخص است که یک نگرانی دانشورانه و شدید از فروپاشی اجتماعی نهفته است، اما واکنش صحیح به آن راضی نگهداشتن بخش سنتی و مذهبی جامعه نیست. دانشوران ما اگر صلاح همان بخش سنتی را میخواهند، نباید مرعوب آنان بشوند و زبان آنان را پیشه کنند.
شاید بهترین و صلحآمیزترین راه، راه مستقیم، یعنی به آغوش گشودن رسمی ارزشهای مدرن باشد.
این بخش به باورم نیازمند شناخت سیاسی است که لازم است به منظر جامعهشناسی افزوده شود. سوال سیاسی ما این است: برای یک گذار مسالمتآمیز و موفقیتآمیز به ارزشها و ساختار جدید، روی کدام قشر از جامعه سرمایهگذاری کنیم؟
شاید تاکید بر بخش سنتی جامعه، زیادی دستبالا گرفتن آنان است و ما را به نتایج ناخواسته و گاه معکوس بکشاند. شاید مقاومت آنان را زیاد محاسبه کردهایم. شاید نیروهایی که خواهان تغییر در ارزشهای اجتماعی هستند، صاحب انگیزه و ارادهی بیشتری از اقشار مذهبی باشند و در مقابل چنین رویکردی که بازگشت به عقب میدانند، بیشتر مقاومت کنند. شاید بهترین و صلحآمیزترین راه، راه مستقیم، یعنی به آغوش گشودن رسمی ارزشهای مدرن باشد.
اگر میپرسید این ارزشهای جدید کدامند و چگونه آنان را بشناسیم، پاسخ در خود سوال نهفته است: بیایید از خودمان شروع کنیم و ارزشهای اخلاقی خود را بازشناسی و بازتعریف کنیم.
من سهم خود را با سری برنامههای «چگونه ببینیم، چگونه بخوانیم و چگونه بیندیشیم؟» و قسمتی از آن که به مبحث سکس و سیاست میپردازد، شروع کردهام. احتمالا این مبحث هم مثل بحث تمرکززدایی از ساختار سیاسی که در ابتدا با مقاومت و ملامتهای زیادی روبرو شد و امروز گفتمانی همهگیر شده است، بسیاری را به سوی خود خواهد کشید.
با این تفاوت که مخاطب «فدرالیزم» بیشتر ذهنهای کهنه بود، اما مخاطب «آزادی تن و آزادی ابراز تن» بیشتر ذهنهای تازه هستند و مقاومت در برابر آن (خصوصا در نسل جوان فعال) کم است و گفتمان آن سریعتر فراگیر میشود. افزون بر این، مبحثی است که زهره میخواهد و اپوزیسیون سنتی فاقد این زهره برای ورود و مزاحمت و مانعتراشی است.