نگاهی به شعار واپسگرای رضاشاه … در تهران و مقایسه آن با تبریز…!
در روزهای اخیر، برخی شهرهای ایران تجمعاتی در حمایت از مطالبات مردم خوزستان در خصوص بحران آب برپا کردند، آنچه به نظر من، در این تجمعات قابل تعمق بوده شعارهای متفاوت و در واقع، متضادِ جوانانِ تبریز با جوانان تهران بوده که به نظر می رسد با گذشتِ زمان، این شکاف بیشتر و بیشتر هم میگردد…!
یکصد و بیست سال پیش که ایرانیان، آماده برای انقلابِ مشروطیت می شدند تا قدرت قاجاری را تهدید و تحدید کنند و از رعیت و صغارت مبدل به شهروند گردند، نه تنها چنین شکافی وجود نداشت بلکه حتی اوضاع تهران و تبریز برعکس بود یعنی تهران در پی اصلاحات نرم و حتی سازش با شاه قاجاری بود اما تبریز در پی انقلاب بر علیه شاه قاجاری..!
و هر موقع، پارلمان تازه بنیاد در تهران در پی سازش با محمدعلی شاه قاجار و در پی سستی و عقب نشینی از آرمانهای انقلاب مشروطیت برمی آمد با نهیب تندِ انجمن ایالتی تبریز و مشروطه خواهان تبریز مواجه می شد.
بطوریکه یکبار، وقتی تهران در پی نرمش با شاه قاجار و مشروعه خواهان برآمد، تبریز تهدید کرد که اگر چنین است بهتر است نمایندگان تبریز به تبریز باز گردند تا در خود تبریز، پارلمان ایده آل مشروطه را تشکیل دهیم… و پس از به توپ بست مجلس و سرکوب مشروطه خواهان در تهران و کل ایران نیز، این تبریز بود که مشعل انقلاب را بر علیه شاه قاجاری، مشتعل نگهداشت به مدت ۱۱ماه تا فتح تهران…!
***
اما اکنون، برعکس شده است و شعارِ «رضاشاه روحت شاد» از سوی برخی جوانان عاصیِ تهران، در تبریز برعکس می گردد و میشود: «نه شاه چی ام نه شیخ چی، ملت چی ام، ملت چی»(نه طرفدار شاهم نه شیخ، طرفدار ملت هستم).
مهم نیست که شعار دهندگان هم در تهران و هم در تبریز به نسبت جمعیت و از نقطه نظر کمی در اقلیت باشند، بلکه مهم اینست که آن اقلیت در خیابان هستند و آن اکثریت، ساکت و بی تفاوت در خانه هایشان…
عوامل متعددی در این شکاف و دوگانگی دخیل هستند اما از جنبه داخلی، به نظر من، سیاستهای دو پهلوی در طول ۵۷ ساله خود، بزرگترین فاکتور و علت بوده است.
در واقع، اگر در تهران، این جوانان عاصی، رضاشاه را در راه آهن، پل ورسک، دانشگاه تهران، محدود کننده نیروهای سنتی از عرصه عمومی و سپهرِ سیاست… می نگرند، اما جوانانِ تبریزی، جوری متفاوت می بینند در تبریز برای اینان، رضاشاه یادآور زخم تاریخی است و دوران ۲۰ ساله حکومتش ، یادآورِ دوران تخفیف، تحقیر، ممنوعیت زبان مادری و لگدمال کردن فرهنگ و هویت و غرورشان است.