کتاب «روجا» حاوی اشعار طبری نیما یوشیج میباشد که با ترجمه و توضیحات محمد عظیمی در سال ۱۳۸۱ از طرف نشر خاور زمین چاپ گردیدهاست. اشعار این مجموعه شامل ۴۵۶ دوبیتی است که در ۶ دوبیتی آن از لفظ «کُرد» استفاده شدهاست.
در قسمت ترجمه و توضیحات این کتاب در باب این کلمه آمدهاست:
«کرد» به معنی «چوپان/ مطلق به معنی شبان و گوسفندچران می آید. مولوی میگوید:
چه داند روستایی مخزن شه / کماج و دوغ داند جان کُردک»
(صص ۱۹، ۲۱، ۴۹، ۷۱، ۱۶۳ و ۱۸۱)
لازم به ذکر است که هم اکنون نیز مردم مازندران به چوپانِ گوسفندچران، «کرد» و به چوپانِ گاوچران، «گالش» میگویند. در «واژهنامه طبری» اثر دکتر صادق کیا نیز کُرد به معنای چوپان آمدهاست.
آن چه سبب این نوشتار شد پاسخگویی و رفع شبهه از استعمال و بهکارگیری واژه «کرد» به نفع قومی خاص است که غالبا زاگرسنشیناند و صرفا به خاطر یک تشابه اسمی و خطای محرز تاریخی بر اثر نامگذاری غیرمعمول و غیرواقعی، سعی دارند تمام اتفاقات تاریخی در خصوص اکراد را به نفع خود مصادره نمایند.
کلمه «کرد» در منابع عربی و فارسی دوره اسلامی و قبل از آن در متون پهلوی به معنای چوپان، گلهچران، چادرنشین و کوچری (کوچ رو) آمده؛ حتی به مقتضای زندگی بدوی این طبقه از جامعه ایرانی، «کرد» مترادف با قطاعالطریق، راهزن، زمخت و نادان به وفور در متون تاریخی و ادبی به کار رفتهاست.
آن چه از نوشتههای تاریخی استنباط میشود این است که جامعه عشایری ایرانیزبان، اعم از لر، بلوچ، طبری، گیلک، سورانی، کرمانج، ارمنی و حتی فارسیزبان را صرفا به خاطر اشتغال به کار شبانی و گلهچرانی، «کرد» میخواندند و این برخلاف تصور اقوام سورانی و کرمانجزبان هیچ مفهوم نژادی و قومی را تداعی نمیسازد.
در منابع تاریخی از اکراد فارس، اکراد اصفهان، اکراد طبرستان و دیلم و اکراد سورستان و کُرد بلوچ، کُرد اندخوی، کُرد بغداد، کُرد عرب و کُرد لر مطالبی آمده است. «غالبا نیز سرزمینی مثل گرگان را که کردنشین نبوده جزء آنان به حساب میآوردند…
بدون تردید بسیاری از قبایل متعدد کردی که از آنها در غرب ایران نام برده میشود نباید جزء کردان به حساب آیند… اسامی این ایلات چادرنشینی که به ما رسیدهاست هیچ گونه نمونه ای از زبان آنان در دست نیست، به طوری که عملا تحقیق در این باره که آیا واقعا تا چه اندازه هر یک از این ایلات صبغه کُردی داشتهاست، برای ما غیرممکن میباشد» (اشپولر: ۱۳۷۳، ۴۳۶-۴۳۹) و همین طور است حضور اکراد در بعضی مناطق آزربایجان و قفقاز که اجتماعات عشایری ایرانیزبانی بودهاند که صرفا به خاطر اشتغال به کار شبانی و گلهداری، کُرد خوانده شده اند.
جالبتر اینکه نخستین محیط جغرافیایی که از حضور اکراد در آنجا یاد شدهاست مناطق فارس، اصفهان، کرمان، طبرستان، قهستان و شهرهایی از خوزستان است و مناطق غربی ایران خیلی بعدها حضور اقوام متعدد کُرد را به خود دیدهاست و «از قرن دهم و یازدهم قبایل کُرد به تدریج در ولایات شرقی ترکیه کنونی نفوذ کرده اقامت گزیدند» (ارانسکی: ۱۳۷۹، ۳۰۷)
با این تفاسیر، حال که محققین متعصب معاصر کُرد حکومتهای محلی امرای طبرستان را به صرف کُرد خواندهشدن مردم این مناطق در منابع تاریخی، جزء حکومتهای کردی محسوب کردهاند، با استناد به دوبیتیهای نیما یوشیج میتوان پیشنهاد کرد که نسبت به چنین ادعاهایی تجدید نظر نموده و مانع به انحراف کشیده شدن واقعیات تاریخی گردند.
به تصریح حمزه اصفهانی (قرن ۴ ه.ق) «ایرانیان مردم دیلم را اکراد طبرستان مینامیدند، چنانکه عربان مردم عراق را اکراد سورستان میخواندند، از این رو در کتابهای فتوح و رسالههایی که درباره اخبار دولت عباسی تصنیف شده، از مردم طبرستان به نام اکراد یاد گردیدهاست»(ص ۲۱۴).
با این حساب و به مصداق ضربالمثل معروف «هر گردی، گردو نیست» میتوان نتیجه گرفت که: هر کُردی، قوم کُرد نیست.
منابع:
ارانسکی، یوسیف میخائیلوویچ (۱۳۷۹) فقه اللغه ایرانی، ترجمه کریم کشاورز، تهران: نشر پیام، دوم.
اشپولر، برتولد (۱۳۷۳) تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ترجمه مریم میراحمدی و جواد فلاطوری، تهران: شرکت انتشارات علمی فرهنگی.
اصفهانی، حمزه (۱۳۴۶) تاریخ پیامبران و شاهان (سنی ملوک الارض و الانبیا)، ترجمه دکتر جعفر شعار، تهران: بنیاد فرهنگ ایران.