در فرهنگ فارسی معین، فرهنگ به معنای ادب، دانش، تربیت و آداب و رسوم آمده است.
ادوارد بارنت تایلور، انسان شناس اهل بریتانیا، فرهنگ را مجموعه ای از اعتقادات، هنرها، اخلاق یا هرگونه قوانینی تعریف می کند که انسان به عنوان عضو جامعه آن را کسب می کند.
از منظر سیاسی نیز فرهنگ را با ایدئولوژی نیز میتوان در یکراستا فرض کرد، زیرا در تعریف ایدئولوژی میخوانیم: مجموعهی بایدها و نبایدهای مورد قبول یک فرد یا جامعه را ایدئولوژی آن شخص و جامعه مینامند.
فقر هم یعنی فقدان، تهیدستی و محرومیت از ایدئولوژی عامهپسند.
پس از آشنایی با معنی دو کلمه «فقر» و «فرهنگ»، تعریفِ «فقر فرهنگی» به شکل زیر استنتاج میشود:
«فقر فرهنگی یعنی نداشتن فرهیختگی و علم و دانش».
***
ما امروز در حرکت ملی فقر تفکر داریم، اندیشیدن را بلد نیستیم یا فقر اندیشه داریم؛ ما امروزه بی اخلاقی و بی ادبی را حاکم بر رفتارهای بعضی از فعالین حرکت ملی مشاهده می کنیم. باید بدانیم، فقر فرهنگی خودکامگی می آورد که متأسفانه امروز حاکم بر حرکت ملی است.
همچنین، فقر فرهنگی خودشیفتگی می آورد که امروزه بلای جان حرکت ملی شده است.
فقر فرهنگی، مسبب تشکیل فرقههای جدید و گوناگون است که امروز ما شاهد و مواجه با صدها دسته کشی و گروه بندی در حرکت ملی هستیم. فقر فرهنگی بر گریز از کارهای گروهی و جمعی منتج میشود که بارها نتایج زیانبار آن بوضوح مشاهده و لمس شده است.
اگر هرگروه یا جامعه ای یا هر حرکتی، تحت هر شرایطی، دچار فقر فرهنگی شود، توسعه و پیشرفت نخواهد داشت. کما اینکه در مطالب قبلی هم گفته ام: حرکت ملی به دوری از تسلسل باطل افتاده است که این دور تسلسل توسط یک عده خودشیفته و بیاخلاق که عموماً فاقد تفکر و اندیشه هستند بر حرکت ملی تحمیل شده است.
این گروه، راز بقا و ماندگاری خود را در حمله به دیگران و ایضاً مخالفان میدانند. این گروه موجودیت خود را در آن میدانند که حرکت ملی را در قلعه اهریمنی خویش محبوس و زندانی کنند تا صدا ی حرکت در اتمسفر همان قلعه طنینانداز باشد که همه اینها نشان از خودشیفتگی عالیجنابان است.
همین عده هستند که حرکت را در فقر فرهنگی گرفتار کرده اند. تحت همین صداها و نواهاست که فرزندان مظلوم حرکت متهم به تجزیه طلبی و صدها مورد دیگر میشوند. همین صداهاست که باعث میشوند فعالین صادق ما، کمر همت بر مهاجرت ببندند تا هسته حرکت را در فقر تکثر اندیشه نگه دارند.
حرکت ملی برای برون رفت از فقر فرهنگی که خود را در آن گرفتار ساخته است، نیاز به مشارکت و تعامل با حفظ منافع خود با همهی طیفها دارد. چه نیازی هست که چندین به ظاهر حزب استقلالطلب و یا فدارالچی داشتهباشیم؟ چرا همفکران دارای خطمشی سیاسی واحد، از اعتلاف عاجزند؟ مشارکت در فضای سیاسی و اجتماعی ایران به حرکت ملی پرو بال خواهد داد و باعث خواهد شد تا به خواسته های ملی-مدنی خود و البته بیشتر از آن هم دست پیدا کند.
برای درک بهتر مسئله مثال می آورم:
در اکثر دوره از انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران، ما کاندیدای تورک زبان داشته ایم که در آخرین دوره آن دو کاندید تورک زبان به نامهای عبدالناصر همتی و محسن مهرعلیزاده بودند. هر دو کاندید مذکور در مناظره هایی که از تلویزیون پخش می شد و میلیونها بیننده تلویزیونی آن را دنبال میکرد، به زبان تورکی به ملت خود پیغام دادند و دست یاری بر ملت خود دراز کردند تا خواستههای یک قرن اخیرمان را از موضع قدرت و به عنوان رئیس قوهی مجریه و از مجرای قانونی و حکم حکومتی جامهی عمل بپوشانند، بدون آنکه قطرهخونی از دماغ ملیگرایان بیاید و یا بر حبسهای بیمورد و ظالمانه محکوم شوند.
حال عکس العمل حرکت ملی آزربایجان در مقابل این پیامها چه بود؟ آیا به ندای فرزندان خود لبیک گفتند؟ آیا نبض این پیام سیاسی را حرکت ملی به شایستگی دریافت؟
شاید اینها پالسهایی باشند که از درون نظام برای مشارکت سیاسی و اجتماعی حرکت ملی فرستاده میشوند…؟؟؟!!!
چرا حرکت ملی این پالس های مثبت را نمیگیرد؟
حاکمیت بهتر از ما قدرت حرکت ملی را می داند و می شناسند.
اما؛ حرکت ملی در سایه یک عده خودشیفته، نه تنها برای قبضهی قدرت توسط فرزندان خویش خیز برنداشت، بلکه به پیامهای آنها که نمایندهی ملت در داخل حاکمیت بودند پالس منفی ارسال نمود!!!
اگر نامزدان مذکور مسند ریاستجمهوری، از مشارکت و پشتیبانی طیف وسیع حرکت ملی مطمئن بودند، آیا به نفع نامزدان دشمنان حرکت ملی آزربایجان انصراف میدادند؟ و بهاصطلاح مجبور به مصالحه با مراکز قدرت نفوذی ایرانشهریها در انتخابات میشدند؟ که نتیجه اش احمدی نژاده ستایندهی کوروش و حسن روحانی دروغگو و فریبکار است!
اینجاست که فقر تفکر، فقر فرهنگی در وجود حرکت ملی با شدت بسیار آشکار میشود.