مسیر «هویت ملی» از «زبان مادری» می‌گذرد / میثم قهوچیان

مسیر «هویت ملی» از «زبان مادری» می‌گذرد / میثم قهوچیان
در لایه زیرین تدریس صرف زبان فارسی، میل به حذف دیگران از هویت ملی است میثم قهوچیان
مسیر «هویت ملی» از «زبان مادری» می‌گذرد میثم قهوچیان

هویت ملی یکی از موضوعات جدید و مهم ایران پس از انقلاب مشروطه بوده است. تعریفی جدید از ملیت ایرانی به مثابه هویتی سیاسی با سلطنت پهلوی ارائه شد، زبان‌ و فرهنگ‌های غیرفارسی حذف شد و تنها یک هویت معیار ملیت قرار گرفت.

در مقابل هویت ملی رسمی در ایران معاصر همواره گفتمان‌های رقیبی بوده‌اند. تامل در نسبت میان هویت ملی و زبان مادری می‌تواند در این زمینه راهگشا باشد، چه بخش گسترده‌ای از ایرانیان «فارسی» صحبت نمی‌کنند و تنها در سیستم اجباری آموزش و پرورش آن را می‌آموزند و آنگاه همان سیستم به آنها می‌گوید که تنها زبان فارسی عنصر اصلی ملیت ایرانی است.

اگر ملت یک مفهوم حاصل قرارداد و قانون اساسی است، همه هویت‌ها باید خود را منعکس در هویت ملی ببینند.

 

میثم قهوچیان- روزنامه نگار

در آغازبحث به عنوان سوال اصلی میتوان پرسید نسبت «هویت ملی» و «زبان مادری» چیست؟

پس از آن چنین سوالاتی میتواند مطرح باشد، آیا همه هویتهای ملی تکزبانههستند؟ آیا اگر هویتملی در کشوری چند زبانه به صورت تکزبانه توسط دولت نهادینه شود، هویت ملی شکل گرفته است؟ نسبت سیاسی زبان مادری در هویت ملی چگونه است؟ در ایران امروز ناظر بر رابطه این دو، چه باید کرد؟

«هویت ملی»، «زبان مادری»

داشتن یک هویت ملی به چه معناست؟ در این جا داشتن به معنای احساس تعلق به یک هویت ملی است. هویت ملی مقولهای عینی نیست به این معنا که شما وقتی یک سیب دارید چیزی عینی دارید، اما وقتی دین دارید، چیزی عینی ندارید، بلکه از مقولهای انسانی بهرهمند هستید.

مختصات یک چیز عینی را به راحتی میتوان بیان کرد، اما مختصات امری انسانی را نمیتوان به راحتی سنجید. هویت ملی امری انسانی، تفسیر شدنی و مفهومی است.

هویت ملی ورای امری قانونی، امری وجودی نیز هست به این معنا که صرفا شناسنامه و یا کارت هویت فرد نیست که مشخص میکند او تبعه کدام کشور است و کدام کشور در هویت او متجلی است، بلکه نوعی تعلق به یک هویت، فرد را حائز هویت ملی میکند.

هویت ملی استقراری فرا انسانی ندارد به این معنا که برای مثال فارغ از ایرانیان، هویتی ایرانی متصور باشد، از اینرو هویت ملی در نسبت با اتباع ملت معنا مییابد و بدون تعلق به آن وجود نخواهد داشت.

مراد از هویت ملی تعلقی در میان انسانها به یک ملت است که در نوبه خود محصول قراردادهای تاریخی است. از این رو هویت ملی از طرفی مطلق و از طرفی نسبی است.

مطلق است به این معنا که احساس است و در همه کسانی که آن را دارند مشترک اما نسبی است به این معنا تعابیری متفاوتی میتواند از ملت به نسبت افراد وجود داشته باشد.

زبان مادری تعریف به ظاهر بسیطی دارد، زبانی که مادر( و یا خانواده) با فرزند سخن میگوید و فرزند بدان زبان میگشاید. هرچند فرزند میتواند در معرض زبانهای متفاوتی باشد، اما نقش پر رنگ و اصلی زبان مادری در فراگیری موثر است.

تعلق به زبان مادری تعلق به جهان مادری نیز هست. هر انسانی با جهانی از مفاهیم، امیدها، بیمها، ارزشها ورشد مییابد و این گریزناپذیر است. فرد برای ارتباط با همزبانان خود مشکلی ندارد، اما برای ارتباط با کسانی که زبان مادری دیگری دارند از زبانهای مشترک استفاده میکند. این زبان مشترک میتواند رسمی و یا غیررسمی باشد.

نسبت هویت ملی و زبان مادری

هویت ملی با زبان (یک یا چند زبان) ایجاد میشود. هویت ملی به مثابه امری انسانی، امری زبانی است. میتوان آن را به زبان بیان کرد، در ادبیات نشانداد، به مثابه قرارداد ثبت کرد، با سرودها و شعرها گرامیشداشت، از آن پرسید و آن را تشریح و تفسیر کرد. به بیان دیگر هویت ملی شی نیست و وجودی انسانی دارد، وجودی که نه تنها به واسطه انسانها بیان میشود، به واسطهانسانها وجود دارد.

از آنجا که هویت ملی زبانی است، فرزندان از خلال زبان مادری، آن را صاحب میشوند. مادر و خانوادهای که نسبتی با ملتی ندارند، احساس تعلق به آن ملت را در فرزند ایجاد نمیکنند مگر اینکه در مواردی فرد خود چنین نسبتی برقرار کند. برای مثال کودکان ژاپنی خود را ژاپنی میدانند.

این را در هویات دیگر نیز میتوان دید. به بیان دیگر زبان مادری پل ارتباط فرد با یک جهان فرهنگی خاص است. تعبیر مسلمانزاده این را نشان میدهد، فرض آن است که مسلمانزاده مسلمان است.

از این رو هویت ملی بدون تعلق به جهان یک مادر، از هیچ طریق دیگری به درستی منتقل نخواهد شد و در واقع چیزی منضم به فرد خواهد بود، آنچه در جهان اصلی یا مادریش وجود ندارد. به بیان دیگر هویت ملی برای تقویت خود نیازمند است تا خود را در زبانو یا زبانهای مادری مورد استفاده در یک محدوده ملی منعکس کند.

هویتهای ملی؛ تکو یا چندزبانه

به نظر میرسد اگر فرض کنیم در یک حوزه ملی همه به یک زبان سخن بگویند، هویت ملیتکزبانه است. مراد از تکزبانه بودن هویت ملی آن است که به یک زبان بتوان هویت ملی را به فرد منتقل کرد. اما آیا میتوان تصور کرد که «در یک حوزه ملی همه به یک زبان سخن بگویند»؟

فرض کنید دو فرد به یک زبان در خصوص هویت ملی سخن میگویند اما نظر واحدی ندارند، در این صورت تعبیر واحدی در آن خصوص نخواهند داشت و حتی در صورت این فرض نیز هویت ملی نخواهد توانست به صورتی کامل تکزبانه باشد.

از اینرو میتوان گفت اگر فرض کنیم در یک حوزه ملی همه به یک زبان «و با یک تعبیر در خصوص هویت ملی» سخن بگویند، هویت ملی تکزبانه است. چنین فرضی بسیار دشوار است.

گذشته از تدقیق فوق، در کشورهای چند زبانه، تکزبانه دیدن هویت ملی، نابود کردن چنین احساسی و چنین چیزی در کسانی است که در خارج از حوزه آن یک زبان سخن میگویند. هویت ملی اگر فرا قومی است باید به زبان همه اقوام باشد، از این رو همه زبانهای مادری باید بتوانند هویت ملی را تقویت کنند و این بیمدد تقویت زبان از طریق تدریس آنها نیست.

اگر معتقد باشیم که هویت ملی چندزبانه است، در این صورت دولت موظف به تدریس زبانهای جاری در یک حوزه سیاسی در نظام آموزشی و یا برخورد یکسان با همه زبانهای جاری در حوزه سیاسی خود خواهد بود. در غیر این صورت دولت به تضعیف هویت ملی خواهد پرداخت و با تدریس یک زبان و یا رفتار غیرعادلانه در حوزه زبانی به تجزیه کشور اقدام خواهد کرد.

در ایران امروز چه باید کرد؟

تنها با تحقق هویت ملی در زبانهای مختلف میتوان به هویت ملیی فراگیر دست یافت. مخالفان تدریس زبانهای غیرفارسی در ایران امروز معتقدند تدریس زبان فارسی به عنوان زبان مشترک ضروری است اما دیگر زبانها یا مضر و یا غیرضروری و هزینهبر.

استدلالآنها بر آنکه زبان فارسی زبان رسمی مشترک است یا رفراندوم سال ۵۷ است و یا جاری بودن زبان فارسی در ادبیات و شعر در فلات ایران است؛ اما در لایه زیرین تدریس صرف زبان فارسی، میل به حذف دیگران از هویت ملی است، در این صورت مخالفان تدریس زبانهای غیرفارسی به دنبال سهولت ارتباط همگانی نیستند، بلکه آنها «خود» را در مرکز هویتملی قرار میدهند.

آنها هویت ملی را به «فارسی» کاهش میدهند و از این طریق در حوزه سیاسی بسیاری را به واسطه «لهجه»، «درست خوانی و درست نویسی» وحذف میکنند. آنها هستند که هویت ملی را متجلی میکنند.

منظور از آنها این نحوه فهم است. طنز قضیه آن است بسیار از قومستیزان از خود آنند و برای مثال ترکهراسان در ایران خود ترک بودهاند.

مخالفان تدریس زبانهای غیرفارسی، فعالان قومی را متهم به آن میکنند که قومگرا هستند و به دوران پیش از مدرن تعلق دارند و مفهوم شهروند را درک نکردهاند که شهروندی ورای قومیت است، اما در واقع همین به ظاهر انسانگراها با حذف قومیتهای دیگر از طریق یکسانسازی، رویکرد هیتلر در اعتقاد به نژادبرتر را بازتولید میکنند.

اگر قومیت مزیتی برای شهروندی ایجاد نمیکند، لطف کنید امکانات فرهنگی و آموزشی را به صورت منصفانه بین اقوام تقسیم کنید. امروز شهروند فارسزبان شهروندتر است.

ایران امروز شاهد تمام عیاری بر حذف زبانهای مادری از عرصه رسمی است. زبانهای مادری به سادگی شفاهی هستند و گویشوران به غیر از زبان فارسی یا به کوشش خصوصی خود، یا به واسطه میراث گذشته دوره زبانی خود و یا طرق دیگر به حیات خود ادامه میدهند.

گویشوران به زبانهای مادری غیرفارسی با عدم حمایت از زبان خود نمیتوانند هویت ملی را در جهام مادریشان دریابند و از اینرو هویت ملی در ایران از بدو تولد ناقص خود در دوران رضا شاه در حال کمرنگتر شدن است.

قرائت غالب ایرانی شادمان فردوسی را نماد ایران میداند، فارسی را مولفه ایرانیت میخواند و مخالف تدریس به زبانهای غیر از زبان خود است و همه اینها را اصولی غیرقابل تغییر میداند؛ اما در واقع قرائت غالب ایرانی پیش از اتحاد، ایران را از خویش جدا کرده است.

تدریس زبانهای غیرفارسی و تدریس دروسی مانند ادبیات، تاریخ و علوم اجتماعی به زبانهای غیرفارسی میتواند زبانهای دیگر در ایران را تقویت ساخته و از این طریق هویت ملی در ایران را تقویت کند.

تنها با رسمیت شناخته شدن زبانهای غیرفارسی است که میتوان از هویت ملی دم زد، از این رو بازسازی هویت ملی ایران از مسیر تبدیل زبانهای مادری به زبان رسمی در ایران میگذرد.

قایناق: یول پرس

haray
ADMINISTRATOR
PROFILE

یازیلار

سون یازیلار

باش یازارلار

چوخ سئویلن لر

ویدیولار

  • https://carina.streamerr.co/stream/ozharay
  • Haray Radio