- In خبرلر, دونیا, گوندم
- می 21, 2019
بحث فدرالیزم نه با هیاهوی یک اصلاحطلب آغاز شده و نه با تشر یک اصلاحطلب دیگر پایان مییابد. مهدی جلال تهرانی
هیاهوی خاتمی و جواد طباطبایی بر سر فدرالیزم و پنج اشاره مهدی جلال تهرانی
اشاره اول:
این هیاهو از هر دو طرف البته عملی عوامفریبانه است، اما نشان میدهد بحث فدرالیزم به گفتمان غالب در مسایل سیاست اجتماعی ما درآمده و ضرورت حاکمیت نامتمرکز به سطح افکارعمومی رسیده است. افزون بر این، نشان میدهد فدرالیزم دارای چنان محبوبیتی است که محمد خاتمی خود را هوادار آن نشان میدهد تا احتمالا بتواند با بهرهوری ریاکارانه و پوپولیستی از آن برای رایستاندن از مردم و تکرار جمله تکرار میکنم استفاده کند.
اشاره دوم:
جواد طباطبایی قدارهبندی که خود را صاحب سرقفلی این بحث میداند، نمیتواند ساکت بنشیند. ریاکار دیگری در مقابل دکان او دکان زده، و او باید آن گستاخ را سر جایش بنشاند. نهیب میزند که حرفت را پس بگیر! او این جسارت شگفتانگیز اما عادیشده در زبان سیاسی ما که به کسی بگویی خفه شو، و فرای آن، از او بخواهی در واقع توبه کند، را از فرهنگ خفقانپذیر خود اصلاحطلبان به عاریت گرفته است. از همان حیله مکرر آنان نیز استفاده میکند: «حالا وقتش نیست». فقط نمیفهمد که دیر رسیده و خود اصلاحطلبان کمتر از این حیله منسوخ استفاده میکنند تا کمتر مضحکه بشوند. بقول مارتین لوترکینگ، همین الان وقتش است اگرچه خیلی دیر شده.
اشاره سوم:
جواد طباطبایی چیزی است شبیه مرتضی مطهری. مجموعهای کتاب هم ارز با کتابهای او به نیت پیوند زدن تعصبات و ایدئولوژی شخصی و برچسب ساختن برای تاریخ و هویت ایرانی. رفتار و طرز فکر مریدان آنها هم بسیار شبیه هم است. منتها اگر مسیر مطهری به حکومت اسلامی منجر شد، مسیر جواد طباطبایی به حکومت فاشیستی منجر میشود؛ … که نخواهد شد. جامعه ایران در مجموع از این دیدگاههای واپسگرا عبور کرده و اعتنایی به آنان نخواهد کرد.
اشاره چهارم:
بحث فدرالیزم نه با هیاهوی یک اصلاحطلب آغاز شده و نه با تشر یک اصلاحطلب دیگر پایان مییابد. ضرورت داشتن ساختاری با حاکمیت نامتمرکز برای فردای ایران بزرگترین نیروی اجتماعی-سیاسی در کشور است که خود را، چه این افراد بخواهند و چه نخواهند، تحمیل خواهد کرد. تنها مانعی که میتوان در مقابل آن تصور کرد، بدست گرفتن انحصار نیروی نظامی برای سرکوب توسط یکی از گروههای فعال مرکزگرا در میانه آشوب و هرجومرج ناشی از فروپاشی نظامی سیاسی است. محال است کسی بجز با نیروی قهریه بتواند در مقابل این خواسته سراسری از اقصا نقاط ایران بایستد. نیروی قهریه نیز در ایران در اختیار یک گروه مرکزگرا قرار نخواهد گرفت. بنابراین دموکراسی آینده ایران جز از راه توافق بدست نخواهد آمد.
اشاره پنجم:
بسیار میشنویم که میگویند فدرالیزم از بهم پیوستن واحدهای کوچکتر به وجود میآید و نه بالعکس. این سخن بیاعتبار و نشانه نادانی گوینده است. هم کسی که چنین دروغ بزرگی میگوید مروج جهالت است و هم کسی که آن را به پرسش نمیگیرد. نشان میدهد آنان پیش از اظهار نظر حداقل یک نگاه گذرا به لیست کشورهای فدرال جهان نکردهاند تا با هر دو نوع فدرالیزم آشنا شود. با این حال صرفنظر از انواع فدرالیزم و استفاده از تجربه دیگر ملتها که بحثهای ضروری و مهمی هستند، در ابتدا باید بپذیریم که مسئله الزامی بودن حاکمیت نامتمرکز به همان اندازه یک اصل الزامی در ساختار حاکمیت است که دموکراسی سکولار یک اصل الزامی است.