به گمانم بسیاری ماجرای گربه گرفتار در حصار را که قلدری با چماق به جانش افتاده و تا حد مرگ کتکش می زند را شنیده اید یا شاید برخی ها خود آن قلدر بوده و آن را تجربه کرده باشند.
گربه ای که از شدت ضرب و شتم و درد تا حد مرگ به یکباره به سوی ضارب برگشته و با شدت تمام بر صورتش چنگ زده و جیغ می کشد تا بلکه رهایی یابد که آن گونه نیز می شود و اینبار فرد متخاصم دیوانه وار وحشت کرده و فریاد می زند!
حکایت این سالها و ماهها و روزهای راسیسم فارسی نیز که بعد جنگ ایران و عراق از لانه هایی که به آن خزیده بودند بیرون جسته و نفرت پراکنی می کنند نیز این گونه است.
بعد پیروزی انقلاب پنجاه و هفت و برجسته شدن لغاتی چون «امت» و «برادری» خود آریا پنداران بیمار نادانی مجال یافته و دیگر نیازی به واژه های همچون برادری و برابری که در مواجه با دشمن خارجی به آن نیاز مبری داشتند دیگر احتیاجی نبود چرا که حس آشکار خود برتر بینی و تمامیت خواهی اجازه این امر را نمی دهد.
این خود برتر بینی که بنای آن را فراماسونرهای یهودی و غربی برای کم رنگ کردن دو شاخصه اسلام و ممالک محروسه با عنصر مهم تورک بنا نهاده بودند در واقع ثمر بخش بوده و حتی بعد حکومت پهلوی نیز در ابتدا بصورت پنهان و بعدها بصورت آشکار جلوه نموده و می نماید چنانکه در دکترین سیاسی ایران نیز اثربخش بوده و متاسفانه همسایگان مسلمان بویژه عرب را بر علیه ما برانگیخت.
من باب مثال در پی «سیاست شرح واضحات گویانه» ما بود که اعرابی که سالیان سال خلیج فارس را تنها با عنوان «خلیج» که واژه ای عربی و به معنی پیشرفتگی آب در خشکی بود قید می کردند به یکباره تغیر سیاست داده و بر عربی بودن آن تاکید و هزینه کردند.
در طی همه آن سالها که همسو با «خلیج» خالی گفتن اعراب، ارزانسراهای وطنی ما نیز از نام «خلیج» استفاده می کردند، شوونیست های وطنی رگ گردنشان باد کرده «خلیج فارس» «خلیج همیشه فارس» «خلیج تا ابد فارس» «پیشرفتگی آب در خشکی فارس» و «شاخاب همیشه تا ابد فارس» گفتند و مدیحه سرایی کردند.
و صد البته در مقابل این تاکید بی جای محافل ایرانی طرف مقابل نیز تحریک شده و بیشتر به این شرح واضحات دامن زد! امارات متحده عربی لیگ فوتبالش را جام خلیج عربی نام نهاد و بعد آن ایران بازیکنانش را از حضور در این لیگ منع و لیگ برتر فوتبالش را خلیج فارس نامگزاری کرد. و در آخرین مورد از این نوع بده بستانها در بیانیه پایانی نشست اخیر سران عرب حاشیه خلیج فارس، عربستان و امارات عادی سازی روابط خود با ایران را منوط به پذیرفتن چندین شرط از جمله فارس خطاب نکردن خلیج از سوی ایران شده اند که خود افتادن در دور باطل است.
در عرصه سیاست داخلی نیز متاسفانه در طی این سالها تضاد بین ملل و فرهنگهای ایرانی رو به افزایش. تمامیت خواهی فارسی که با عنوان وطن پروری معرفی میشود به معنای واقعی کلمه نفرت پراکن است. هیچ ملتی زبان و هویت خود را فدای هویت فارسی که با عنوان ملی ترویج می شود نخواهد کرد. احترام متقابل و به رسمیت شناختن حقوق ملل ایرانی کلید واژه هویت ایرانی است که عناصر آلوده همچون ایرانشهری ها آن را برنمی تابند!
بیماران نادانی که نهادهای مهمی همچون فرهنگستانها و نهادهای آموزشی را تحت سیطره خود دارند به این دور باطل دامن زاده و در مقابل خواسته های قانونی ملل ایرانی همچون حق تحصیل به زبان مادری نه تنها سعی در برآورده کردن آن ندارند بلکه در مواجه با این خواسته عنادورزی کرده و آنها را ساختار شکن و ضد ارزش تلقی می کنند.و این گونه است که وزیری که خواستار تدریس زبان روسی در مدارس ایران است جدای از تهدید قلمداد کردن زبان تورکی، اصل و ماهیت آن در ایران را نیز قبول ندارند.
حال چنین نهادهای اظهر من الشمسی که حتی نام خشک و خالی فرهنگستان زبان و ادب تورکی را برنتابیدند چگونه می توانند برای مردم آزربایجان زبان معیار تورکی تدوین نمایند!؟
به راستی که در بروز و ظهور درجات نژادپرستی عریان حاکم بر ایران هر دم از این باغ بری می رسد تازه تر از تازه تری می رسد، در تازه ترین مورد از این غرض ورزی ها نازنین ادیبی خوش سخن که از بد روزگار معاون آموزش ابتدایی آموزش و پرورش را عهده دار است در راستای عدالت آموزشی! از لزوم اجرای طرح بسندگی زبان فارسی سخن گفته یعنی غنچه های نو شکفته ملل ایرانی حتی قبل از ورود به پیش دبستانی و در بطن مادر بایستی زبان شیرین فارسی را یاد گرفته و پاس بدارند. تف بر چنین افکار پلیدی که زیباترین عواطف و ارتباطات انسانی را نیز به سخره می گیرد!
ای کاش می فهمیدند چنین زبان تحمیلی برای کودکان نه تنها شیرین نیست بلکه تلخ و نفرت انگیز است! و این بذر نفرتی که ما می کاریم در آینده نهادینه می شود. ای کاش در خلوت خود و در خفا آماری از سازمان ثبت احوال می گرفتند تا به عینه ببینند
درمناطق غیر فارس نشین ایران نامهای فارسی دیگر خریداری ندارد و هزاران مورد دیگر که خود کرده ها بایستی آن را تدبیر کنند!
در پایان یادداشتهایم هر بار جمله یکی از بزرگان را ضمیمه کرده و دوباره تکرار می کنم که «وطن خواهی عشق به خودی ها است نه نفرت از دیگران»!
محمدعلی ارجمندی
۹۸/۰۳/۱۱