هر جریان سیاسی و اجتماعی با در نظر گرفتن استراتژی و اهداف و آرمانهایی از پیش تعیین شده، تاکتیک های خود را مشخص میکند و قدم در مسیر ترقی وتوسعه میگذارد.
حرکت ملی آزربایجان و حرکت تحول خواهانه ی تورکهای ایران با وجود موانع بسیاری که از سوی پان فارس های درون حاکمیت و خارج از حاکمیت در چند دهه ی گذشته توانسته است بر بحرانها فائق آید و موجودیت خود را در میان جریانات سیاسی کشور تثبیت نماید.
هر چند این روند با سختیهایی همراه بوده است اما به جرات می توان گفت که این جریان امروزه جزو جریانات سیاسی موثر وتاثیر گذار در کشور هست.
چرا که براحتی میتواند نظرات و انتقادات و پیشنهادات خود را از زبان نمایندگان مجلس و امامان جمعه ی کشور ومدیران ارشد دولتی مطرح نماید. نقطه نظراتی که روزی فعالان مدنی بخاطر طرح آنها گاها مجبور به تحمل حبس های سنگینی بودند امروزه از تریبون مجلس شورای اسلامی گفته می شود.
مخالفان و منتقدان حرکت تحول خواهانه ی تورکها امروزه در کشور خواسته یا ناخواسته با یک واقعیت غیر قابل انکار مواجه هستند و آن چیزی نیست جز پذیرش یک جریان سیاسی و اجتماعی مستقل درکنار جریانات سیاسی «چپ و راست» کشور است.
«حرکت تحول خواهانه ی تورکها» برای پیشبرد اهداف و آرمانهای خود نیازمند تدوین برنامه های کاربردی و راهبردی هست، که بتواند به کمک آن خواسته ها و مطالبات بدنه ی اجتماعی خویش را پاسخ دهد و آرمانهای خویش را عملی سازد و این امر نیز مستلزم دستیابی به «اقتدار سیاسی » و نفوذ در «بدنه ی حاکمیت» میباشد.
حرکت امروزه از لاک دفاعی و مشی«واکنشی» خارج گردیده است و به عنوان یک «کنشگر و بازیگر» در میدان سیاست کشور عمل می کند.
امروزه به لطف روشنگریهای فعالان مدنی تورک و آزربایجان تقریبا تمامی بافته ها و کاشته ها و تئوری های جریان پان فارس در مناطق تورک تبار نتیجه نمیدهد و عملا به دربسته خورده است.
حال در گام دوم ضرورت دارد از آنجاییکه در طول چند دهه ی اخیر بخصوص از دوران حکومت پهلوی ها سیاست تخلیه ی آزربایجان و مناطق تورک نشین از سکنه و جمعیت و انتقال آنها به مناطق مرکزی کشور و اعمال سیاست های آسمیلاسیون در حق آنها انجام یافته است، حرکت ملی آزربایجان و حرکت تحول خواهانه ی تورکها با برنامه ریزی دقیق و هدفمند، لازم است که آگاهی سیاسی و اجتماعی و فرهنگی، تورکهای بومی مرکز نشین و آزربایجانی های مهاجر در مرکز را بالا ببرند و این مناطق نقطه ی هدف بعدی فعالان قرار گیرد.
چرا که تقریباً از چهل میلیون تورک ایران نهایت ۱۵ میلیون آن ساکن آزربایجان هستند و الباقی ساکن مرکز و دیگر مناطق کشور هستند و بی توجهی به این جمعیت «تورکهای مهاجر و بومی مرکز نشین»ما را در آینده با دوخطر عمده مواجه خواهد ساخت.
ابتدا:
اینکه این جمعیت در مرکز ثقل سیاست های آسیمیلاسیون قراردارند و چندی طول نخواهد کشید که با ریشه و اصالت و زبان خویش بیگانه گشته و عملا به یک عنصر فارس زبان تبدیل خواهند شد.
ثانیا:
این جمعیت از آنجاییکه با آزربایجان و«سرزمین مادریشان» در ارتباط هستند در عین حال که میتوانند از آزربایجان تاثیر مثبت جهت هویت یابی خویش بگیرند، بالعکس میتوانند تاثیر منفی نیز بر این منطقه بگذارند و بعید نیست در آینده انرژی ما صرف هم تباران و همزبانانی گردد که امروز پارس زبان گشته اند و ما نه درمقابل جریان «پان فارس» که با قربانیان سیاست های نژاد گرایانه ی جماعت «پان فارس»قرار خواهیم گرفت.
مناطق مرکزی و دیگر استانها در حال تاثیر پذیری از حرکت ملی آزربایجان هستند قشقایی ها و افشارها و خلج هاو دیگر تورکهای کشور عملا بدنبال احیا و دستیابی هویت خویش هستند و امروز نباید آنها را در این میدان تنها بگذاریم.
همفکری و انتقال تجارب سیاسی وفرهنگی_زبانی به فعالان مدنی این مناطق یک ضرورت است.
میدان مبارزه و تحولات اجتماعی باید از تبریز و اردبیل و ارومیه به میان تورکهای شیراز، اصفهان و خراسان و تهران و قم و کرج و…کشیده شود.
اگرجریان فاشیستی«پان فارس»نفوذی در بدنه ی حاکمیت به مرگ گرفته نشوند به تب راضی نخواهد شد…