در کتب تاریخی ایران به گروههای غیرتورک و غیرعرب ایرانی میگویند و این ایرانی از یک فارس تا هندی را دربرمیگیرد و از آنجا که این جمعیت به اصطلاح ایرانی سهمی در حکومتهای ۱۴۰۰ ساله اخیر نداشته و از بنیامیه، بنیعباس، غزنوی، سلجوقی، صفوی و قاجار همه سازندگان و نسازندگان ایران، عرب و تورک بودند تاریخ نویسی ایرانی برای جبران این خلا داستانی به نام وزیران ایرانی ساخته تا بگوید در پس این عربها و تورکها همیشه پای یک ایرانی درمیان بوده و این وزیر ایرانی بود که میساخت و حاکم تورک و عرب بود که میپرداخت یا نمیپرداخت.
واقعیت این است که در سیستم غیردموکراتیک هیچ وزیری توان و اختیار ساختن ندارد و شاه قادر مطلق است. بررسی علی رضاقلی با موضوع کارنامه و شخصیت ۸۷ نخستوزیر دویست سال ایران اخیر نشان میدهد بجز دو خلج و یک قاجاری (قائم مقام و تقیخان فراهانی و مصدق) همگی بیشک و شبهه خائن بودهاند.
وزیران دوره قاجار با ابراهیم کلانتر آغاز و با میرزا شفیع که بخاطر تمایلش به انگلیس مانع اجرای قرارداد فتحعلیشاه و ناپلئون شده و عباس میرزا را در جنگ روس بیسلاح گذاشت، ادامه یافته به محمدحسین اصفهانی و آصفالدوله انگلیسی که هر دو از انگلیس حقوق میگرفتند میرسد.
انتخاب قائم مقام فراهانی به صدراعظمی اشتباهی در تاریخ ایران بوده که فرهنگ ایرانی زود به این اشتباه خود پی برده او را خفه کرد تا نوبت به میرزا آقاسی و میرزا تقیخان امیرنظام برسد که از نظر علی رضاقلی شخصی مدیر و آگاه به زمان بوده است.
میرزا آقاخان نوری؛ تحمیل کننده تسلیمنامه پاریس به ناصرالدین شاه و میرزا محمدخان سپهسالار؛ راضی کننده شاه به قرارداد رویتر، نفرات بعدی بودند. مستوفی الممالک که به همراه پسرش هشتاد سال صدرات و وزارت کردند و سایر وزیرانی که همگی باهم سنگی روی سنگی بند نکردهاند نفرات بعدی هستند که نیازی به ذکر اسامی آنها نیست. یعنی اگر شاهان قاجار صدراعظمی نداشتند کاری معطل نمیماند و کار وزیران فقط اخذ رشوه از ارباب رجوع جهت رساندن و قبولاندن خواسته آنها به شاه بوده است.
از کودتای سوم حوت تا انقلاب بهمن نیز در ۵۷ سال ۴۵ نخستوزیر داریم که از فرط لیاقت متوسط وزارت هر یک ۱۵ ماه بود و اگر دوره طولانی هویدا را از این مجموعه کسر کنیم شاهد ۴۴ وزیر در ۴۴ سال هستیم که مدت صدراتشان گویای لیاقتشان است.