این روزها، زیباترین روزهای تاریخ این جغرافیاست که در آن شهر و خیابان صرفا در انحصار و اختیار یک جنس نبود و زنان پرده انکار هزار ساله را دریده، خود را تا حدودی به این تاریخ مذکر تحمیل کردهاند. کتابهایی که از مهد کودک تا دانشگاه خواندهایم، شاهدی بر مذکر بودن این جامعه است و متوجه نبودیم که نصف جامعه در متن آن کتابها غایب بودند که دیگر نباید باشند و نگاهی به کتابهای جامعهشناسی دبیرستان که قاعدتا باید دانشآموزان را در شناخت جامعه یاری میداد، انکار و نادیده انگاشتن زنان این جامعه را برایمان گوشزد میکند.
در کتاب جامعهشناسی یک، سال دوم آموزش متوسطه، رشته ادبیات و علوم انسانی 23 تصویر به مردان و تنها یک تصویر به زنان اختصاص داده شده است. تصاویر مردان در درسهای نقش اجتماعی، تئاتر، انسجامبخشی به زندگی اجتماعی، تعارض نقش، ناسازگاری، مزایای اجتماعی، اعتراض، نابرابری، نخبگان علمی، هویت، خودباختگی و الگوهای مطلوب است و گویای آنکه از منظر نویسندگان این کتابها مواردی مثل الگوی مطلوب، نقش اجتماعی، هنر، زندگی اجتماعی، نخبه علمی بودن، هویت و از همه مهمتر اعتراض، امری مردانه است و آن یک مورد تصویر زن نیز برای درس «انتخاب همسر» نقش بسته که گویای تلقی آقایان از زنان؛ مبنی بر همسری و در اختیار مرد بودن است.
در درس الگوهای مطلوب از هفت تصویر مرد (مربوط به آقایان طباطبایی، حسابی، دهخدا، اسدآبادی، رجایی، تختی، آلاحمد) و یک تصویر زن (پروین اعتصامی) استفاده شده که باز انحصارگری مردان در الگوهای مطلوب دینی، علمی، تحقیقی، سیاسی، مدیریتی، ورزشی و روشنفکری را نشان میدهد و شاعری جوانمرگ الگوی مطلوب زنان معرفی شده است.
در کتاب جامعهشناسی دو (سال سوم آموزش متوسطه)، در درس “نقش اجتماعی در هویتیابی” از تصویر دو دختر تایپیست در کنار مجلس شورای اسلامی صدرصد مردانه استفاده شده و بیشرمانه جمله زیر در کنار آن درج شده است: «اگر فرد (مثلا یک کودک معلول) در موقعیتهایی قرار گیرد که امکان چندانی نداشته باشد، به تدریج خود را منفعل و مجبور تصور میکند. اما اگر در موقعیتهایی قرار گیرد که بتواند فعال باشد و برموقعیت اثر بگذارد، خود را فعال خواهد شناخت.»
این جمله و تصویر مرتبط میگوید که نظام آموزشی این کشور، زن بودن را نوعی معلولیت میداند و برای همین، ما روزهای آغشته به فریاد، روزهای عصیان زنان برعلیه اذهان معلول را زیباترین روزهای تاریخ این جغرافیا میدانیم.