رسول معینی راد:
امیدوارم که این نوشته ها مقدمه ای باشد برای طرح بحث های جدی و چالشی تر توسط زنان فعال در آزربایجان و حرکت ملی.
***
بخش اول: موقعیت زنان در عهد باستان
زنان در جامعه تورکان سومری میتوانستند به تجارت بپردازند دارایی و زمین داشته باشند و همچون مردان در دادگاه ها شهادت دهند. مردان فقط به شرطی حق طلاق داشتند که از همسر اولیه فرزندی نداشته باشند. خدایان مونث همچون “اینانا” نیز مورد پرستش قرار می گرفتند. شاعر اهل اکِد “انهدوانا” و دختر سارگن، اولین شاعر مونث شناخته شده در تاریخ میباشد.
در جامعه بابل زنان شرایط بدتری داشتند و در صورت درخواست طلاق، همچون ارتکاب زنا با آنان بدرفتاری میشد اما مردان حق داشتند زنان خود را به راحتی طلاق دهند.
در جامعه مصر باستان زنان تقریبا موقعیت برابر با مردان هم طبقه خود داشتند و حق مالکیت، اداره اموال شخصی، تجارت و حضور در دادگاه برایشان محفوظ بود و ارث مادری نیز فقط به دختران تعلق می گرفت. زنان میتوانستند همچون مردان وصیت نامه شخصی راجع به اموال خود تنظیم نمایند و فرزندانی را به فرزندخواندگی بپذیرند. پاپیروس های بدست آمده از مصر باستان نشان میدهد زنان دارای حق تحصیل بوند و در امور اجتماعی و سیاسی نیز حضور گسترده ای داشتند.
در یونان باستان با توسعه شهرها حقوق زنان محدود شد. آنان در آتن همواره بایست تحت سرپرستی یک خویشاوند مرد یا شوهر می بودند و بر اموال خود اختیاری نداشتند. آنان عملا هیچگونه شخصیت حقوقی نداشتند و تفکیک جنسیتی در جامعه نیز منجر به کاهش موقعیت و حقوق زنان شد. سرپرستان مذکر زنان حق داشتند حتی بر اموالی که به زنان از پدر و …به ارث میرسید، دخل و تصرف کنند. افلاطون باور داشت گسترش حقوق سیاسی_اجتماعی زنان ماهیت دولت و خانواده را تغییر میدهد. شاگرد او ارسطو نیز زن را قابل خریدن میدانست و تابعیت و شهروندی زنان را رد می کرد در آتن فقط مردان آزاد حق داشتند در سیاست و انتخاب رهبران شرکت کنند.
بردگان مذکر در یونان میتوانستند تحت شرایطی آزادی خود را به دست آورند و به شهروند آزاد و دارای حق رای تبدیل شوند اما چنین فرصتی برای زنان برده عملا وجود نداشت. اما فیلسوفان رواقی طرفدار برابری زن و مرد بودند و ازدواج را همنشینی اخلاقی زن و مرد میدانستند نه مالکیت مرد بر زن. آنان باور داشتند زن و مرد باید لباس یکسان بپوشند و مشابه هم آموزش ببیند.
جامعه روم ابتدا از قوانین آتن تبعیت می کرد اما بخشی از زنان تدریجا توانستند بعنوان شهروندان آزاد پذیرفته شوند و از طریق همسر یا فرزندانشان در امور سیاسی تاثیر گذارند و قدرت و جایگاه سیاسی کسب نمایند. اما در کل، جامعه روم نیز مردسالار بود و مرد، سرپرست و رئیس خانواده و نماینده کل خانواده در امور سیاسی اجتماعی محسوب میشد.
البته دختران حق داشتند بعد از مرگ پدر در صورت نبود وصیت نامه، سهمی برابر با برادران از اموال پدر داشته باشند. در این دوره زنان حق داشتند در صورت آزار فیزیکی، از شوهر طلاق گیرند و در دادگاه ها شرکت نمایند با این وجود همواره یک مرد بعنوان سرپرست آنان در نظر گرفته میشد. در این جامعه تجاوز به زن نه بعنوان جنایت علیه آن زن که بعنوان جنایت علیه ناموس و اعتبار پدر، شوهر یا برادر او مورد مجازات قرار می گرفت. تجاوز مردان به کنیزان و زنان متکدی متاسفانه امری مرسوم بود و زنا محسوب نمیشد. اما هرگونه رابطه جنسی خارج از ازدواج برای زنان زنا محسوب میشد و منجر به مجازات میشد.
در چنین باستان زنان بسیار پست شمرده میشدند و قانون سه اطاعت حاکم بود که می گفت زن باید از پدر و بعد ازدواج از شوهر و بعد مرگ شوهر از پسر خود اطاعت نماید مردان هم اگر پسر نداشتند، حتما باید پسری را به سرپرستی می گرفتند تا بعد از مرگ آنان سرپرست خانواده، همسر و … شوند. در این جامعه مردان حق داشتند زنان را به دلایل ساده ای چون پسر نزائیدن ، حسادت یا پرحرفی نیز طلاق دهند. در چین پای اکثر دختران را از کودکی با پارچه می بستند و استخوان های پا را خرد می کردند تا اندازه پای دختران از ده سانت تجاوز نکند و ظریف دیده شوند و زنان نتواند تند راه روند. اکثر این رسوم و قوانین تا انقلاب کمونیستی در نیمه قرن بیستم تداوم داشت.
وضعیت زنان در جوامع تورک بهتر بود و آنان در جنگ و صلح در جامعه حضور گسترده داشتند و حق مالکیت زمین و اموال برایشان محترم شمرده میشد. آنان حق داشتند همسر خود را شخصا انتخاب کنند و تا بالاترین مقامات حتی پادشاهی پیش روند. ملکه تومیروس مشهورترین پادشاهان مونث تاریخ تورک نمونه بارز این شخصیت هاست.
بطور کلی در جوامع باستان جایگاه حقوقی و اجتماعی زنان تابع میزان حضور سیاسی و اقتصادی زنان بود.
در مسیحیت قرون وسطایی زن موجودی ضعیف النفس، غیرمنطقی و دائما نیازمند کنترل فرض میشد و عامل شیطان در وسوسه آدم و سقوط از بهشت بود.
در آن جامعه زن ایده آل که باید سرمشق همه زنان میشد، مریم باکره بود. به زنان توصیه میشد همواره در خدمت خانواده، همسر و فرزندان باشند. زن شخصیت مستقلی نداشت و همواره بعنوان دختر، همسر یا مادر فلانی شناخته میشد. در این دوره سعی میشد زنان هیچ حضوری در تجارت و امور سیاسی اجتماعی نداشته باشند البته بودند زنانی که از این محدودیت ها عبور کردند و به مقام و موقعیت های بالایی دست یافتند.
***
بخش دوم: تحولات تدریجی در وضعیت زنان از رنسانس تا دوره مدرن
تحصیل دختران در همان سطح پسران تاکید نمود و “آناتراپنل” از برابری جنسیتی زن و مرد نوشت و “جین آنجر” نیز به دفاع از حقوق زنان پرداخت. زمزمه های تغییر بگوش می رسید اما
تغییرات اصلی در سایه عصر روشنگری رخ داد.
#عصر_روشنگری که خود ریشه در #رنسانس داشت، نظام فکری غرب را بشدت متحول نمود. فیلسوف انگلیسی و پدر #لیبرالیسم، #جان_لاک به مخالفت با نابرابری زناشوئی و بدرفتاری با زنان پرداخت و #توماس_پین از ستم علیه زنان و قوانین ظالمانه ای سخن گفت که آزادی اراده #زنان را سلب نموده است.
از اواخر قرن هجدهم “حقوق” بعنوان یک مفهوم بنیادین اهمیت سیاسی اجتماعی و فلسفی فزاینده ای در غرب پیدا کرد و جنبش هایی پدید آمدند که بشکل جدی خواستار #آزادی سیاسی، الغای برده داری، برابری حقوق زن و مرد و حق رای همگانی بودند. تدریجا حقوق زنان به بحث اصلی سیاسی در #فرانسه و #بریتانیا تبدیل شد
در همین دوره بود که خانم “اولاپ دِگوژ” با الگو برداری از اعلامیه “حقوق مرد و شهروند” انقلابیون فرانسوی، اعلامیه “حقوق زن و شهروند زن” را منتشر کرد و اعلام داشت که #انقلاب فرانسه تنها زمانی به نتیجه میرسد که همه زنان از وضعیت اسفناک خود و حقوقی که در جامعه از دست داده اند، آگاه شوند. او در بیانیه خود از حقوق برابر و آزادی زنان سخن گفت و خواستار موقعیت یکسان برای زنان در مناصب و مشاغل عمومی بر حسب شایستگی، ظرفیت و استعداد، و نه تمایز جنسی شد.
در همین دوره نویسنده دیگری چون “مری ولستون کرافت” نیز با نشر کتاب “تایید حقوق زنان” با بهره برداری از زبان حقوقی به #ستم_جنسی علیه زنان حمله کرد و خواهان فرصت های آموزشی برابر برای زنان شد.
#جان_استوارت میل فیلسوف و نظریه پرداز انگلیسی نیز با نشر مقاله “موضوع زنان” قوانین منبعث از مسیحیت و دوره قرون وسطی را زیر سوال برد و روابط زناشویی #مردسالار را ظالمانه و نوعی کنیزی زن برای مرد دانست و خواهان حق رای برابر برای زنان شد.