سوسيال دمکراتها (اجتماعیون عامیون)، به زبان امروزی کمونیستها، که در ترکیب مرکز غیبی تبریز و به بهانه مشروطهخواهی، جنگی خونین علیه حکومت تورک قاجار راه انداخته بودند، به دروغ به مشروطهچی و آزادیخواه مشهور و نامبردار شدهاند. آنان ضد مشروطه و ضد آزادی بودند. برای اثبات این ادعا چه استدلالی میتوان اقامه کرد؟ گذشته از فاکتهای عملی فراوان موجود به لحاظ نظری و تئوریک، دلایل محکمی نیز وجود دارد که مشروطهچی و آزادیخواه بودن کمونیستها را سخت به زیر سوال میبرند.
اولاً بر اساس انگارههای ماتریالیسم تاریخی جوامع بشری از فرماسیون بیطبقه و فاقد مالکیت خصوصی ابزار تولید کمون اولیه شروع به حرکت کرده و بعد از طی فرماسیونهای طبقاتی بردهداری، فئودالیسم، کاپیتالیسم عاقبت به فرماسیون بیطبقۀ کمونیستی که مرحلۀ اول آن سوسيالیسم میباشد منتهی خواهند شد. این حرکت تاریخ جبری، تکاملی و مترقی میباشد. نیروهای همراه و همسو با حرکت تاریخ (بخوانید کمونیستها) مترقی هستند و نیروهایی که مخالف و مقابل حرکت جبری تاریخ هستند، ارتجاعی و واپسگرا میباشند و باید نابود و حذف شوند.
راز کشتارهای بیمحابانۀ کمونیستها، از آن جمله در شوروی، چین، کره شمالی، چریکهای فدایی خلق و ماهی سیاه کوچولو صمد در این نکته نهفته است. این نکته تدارک تمهیدی تئوریک است برای کشتار مخالفان. در عرصۀ سیاسی هر نیرو و فردی که در پی کشتار مخالف خویش باشد، وی را نمیتوان و نباید آزادیخواه نامید.
گذشته از آن، گفتیم که کمونیستها در پی دستیابی به اقتدار عالی سیاسی بودند تا بتوانند با الغای مالکیت خصوصی ابزار تولید، جامعهای بدون طبقه و استثمار انسان از انسان، یعنی کمونیستی، تأسیس و مستقر سازند. بعد از بدست آوردن اقتدار عالی سیاسی حکومت مطلوب و مورد نظر آنان برای جلوگیری از قدرتیابی دوبارۀ طبقات استثمارگر تأسیس دیکتاتوری پرولتاریا میباشد. یعنی کمونیستها در مرحلۀ اول (سوسيالیسم) در پی استقرار دیکتاتوری پرولتاریا هستند و در مرحله دوم (کمونیسم) در پی محو و نابودی همیشگی حکومت هستند. چون به زعم کمونیستها حکومت کمیتۀ اجرایی طبقات استثمارگر است، پس با نابودی نظام طبقاتی، حکومت علت وجودی خود را از دست داده و نابود ابدی خواهد شد.