مديريت منازعات قومي در ايران -دكتر سيد رضا صالحي اميري
مقدمة مؤلف – دكتر سيد رضا صالحي اميري
از قديمالايام ايران كشوري با ملتي متنوع از فرهنگها، شيوههاي زيست، مـذاهب و زبانهاي مختلف بوده اسـت؛ ملتـي كـه پيونـدهاي عميـق تـاريخي، فرهنگـي و مذهبي در بين اجزاي خود داشته است. اما اين كليت يكپارچه تحـتتـأثير عوامـل مختلف داخلي و خارجي با چالشهايي مواجه شدهاست بـهگونـهاي كـه در طـولزمان گاه وحدت و همبستگي ملي آن دچار آسيبها و تهديداتي شده است. بنابراين مسئله حفظ، تداوم و ارتقاي همبستگي و وحدت ملي همواره بهعنوان يك هدف استراتژيك مورد توجه حكومتهاي ايران بـوده اسـت؛ مـسئلهاي كـه همچنان اولويت خود را حفظ كرده است. تحولات جديد مسئله مديريت تنـوع را نه تنها در كشورهاي با اقوام مختلف، بلكه در سازمانها يا مؤسسات كه چند مليتي هستند نيز مطرح ساخته است. كشور ايران به دليل شرايط آب و هـوايي و موقعيـت اسـتراتژيك، همـواره درطول تاريخ محل عبور اقوام و ايلات مختلف و شكوفايي فرهنگهاي متنوع بـوده است. تا جايي كه »رنه گروسه« از ايران به عنوان پـل ارتبـاطي شـرق و غـرب يـاد كرده است. حاصل اين مراودات، گرد آمدن مردماني بـا خـصوصيات فرهنگـي و زيستي متنوع ميباشد. به همين دليل اسـت كـه بـسياري از خاورشناسـان، ايـران را خاسـتگاه تنـوع و چنـدگونگي دانـستهانـد. امـا ويژگـيهـاي فرهيختـهسـازي و انطباقپذيري به عنوان دو عنصر مهم منش ملي ايرانيان به آنان ايـن امكـان را داده است كه بتوانند فرهنگهاي مهاجر و مهاجم بـه ايـن سـرزمين را هـضم و درونـي نموده و آن را به اقتـضاي شـرايط و متناسـب بـا فرهنـگ خـود در آورده و بـه آن رنگ و بو و ماهيتي ايراني ببخشند. از همينرو است كه نظـام فرهنگـي و سـاختار اجتماعي كشور در عين وحدت و يگانگي و برخـورداري از پيونـد ارگـانيكي در قالب يك اجتماع فراگير و پايدار توانسته است تكثر و تنوع دروني خود را حفـظ نموده و در طول قرنها با پويايي و بالندگي استمرار يابد. حضور گروههاي قـومي كرد، بلوچ، تركمن، تالشي، آذري، لر، عرب، لـك و معتقـدان بـه اديـان ديگـر از جمله زرتشتيان، ارمنيها، كليميان، صائبيها و صدها ايل و قبيله كوچك و بزرگ از قبيل بختياري، شاهسون، قشقايي، بويراحمد، باصري و… كـه همـه در زيـر چتـر عظيم فرهنگ و هويت ملي ايراني زيستي مـسالمتجويانـه دارنـد، مويـد وحـدت كثرتگونه اجتماع ملي سرزمين ايران است. هرچند حضور فرهنگي اقوام و ايلات در طول تاريخ ايـران، همـواره منجـر بـه زايش و پويايي فرهنگـي كـشور شـده اسـت؛ امـا در عـين حـال، بـه دليـل برخـي متغيرهاي مهم و تأثيرگذار سياسي، اجتماعي و اقتصادي در عرصـههـاي داخلـي و خارجي، شرايط و بسترهاي بروز مشكلات و آسيبها، در حوزههاي قومي مهيـا و نمودار شده است. يكي از اين متغيرهـاي مهـم و تأثيرگـذار بـر اجتماعـات قـومي كشور، رويكردها، شيوهها و روشهاي دولتها و حكومتها در تنظيم تعاملات و مناسبات خود با اقوام و مديريت آنها و سياستها و رويـههـايي اسـت كـه بـر ايـن تعاملات حاكم بوده است. اهميت و جايگاه ايـن متغيـر در تبيـين و تحليـل مـسائل قومي در ايران به حدي است كه بسياري از صاحبنظران و پژوهشگران، روابـط و مناسبات ميان دولت ـ اقوام و نوع و چگونگي اين رابطه را عامل اصـلي تقويـت و انسجام هويت و همبستگي ملي و يا برعكس تضعيف آن ميدانند. در كـشورهايي مثل ايران كه با پديده تكثر قومي و فرهنگي مواجه هستند، نـوع و چگـونگي ايـن مناسبات و پيوندها ميان حكومت و اقـوام از طريـق طراحـي و تعريـف رويـههـاي قانوني و اجرايـي مـشخص كـه مجموعـة آنهـا سياسـت و مـديريت قـومي ناميـده ميشود، تعيين شده است. نقد و بررسي تاريخ سياسـي و اجتمـاعي و تحـولاتي كـه در كـشور بـه وقـوع پيوسته، گوياي آن است كه مناسبات ميان اقوام و حكومتهـا بـه ويـژه در تـاريخ معاصر ايران با نوسانها و فراز و نشيبهاي زيادي مواجه بوده است. در طـول ايـن مدت، تلقي و نگاه دولتها متـأثر از مـسائل مختلـف از جملـه پايگـاه اجتمـاعي و ماهيت آنها نسبت به اقوام، سياستهـا و الگوهـاي مـديريتي متفـاوتي را بـه همـراه داشته است. در مجموع، رويكرد دولت به اين موضوع كمتـر تعـاملي بـوده اسـت. معضلات اين نوع از الگوهاي مديريتي در جامعه در برخي مواقـع منجـر بـه ايجـاد شكافها و گسستهـاي هـويتي ميـان هويـتهـاي قـومي و هويـت ملـي، توزيـع نامتوازن فرصتها و امتيازات اقتصادي، پيدايش احساس محروميت نسبي در ميـان بخشهايي از تودههاي اقوام، گسترش فقر و بيكـاري و شـكلگيـري بحـرانهـاي
مختلف سياسي و اجتماعي در قلمرو مناطق قومي شده است. به گواه تاريخ، هرچند رابطه ميان اقوام و نظام سياسي در مقاطع خاص تاريخي. رابطهاي مثبت، همگرا و در جهت حمايت از حاكميت ملي بوده است؛ اما در عين حال، به لحاظ چـالشهـايي كـه از ناحيـه اجتماعـات قـومي و ملـي فـراروي نظـام سياسي و ناسيوناليسم ميهني ايجاد شده، مسئله مديريت انسجام و همبستگي كشورهمچنان داراي اهميت بوده است. تشكيل فرقه دموكرات آذربايجان به رهبري پيـشهوري در سـال 1324 ه . ش،اعلام موجوديـت جمهـوري خودمختـار مهابـاد در سـال 25-1324 ه . ش توسـط حــزب دموكـــرات كردســتان، تعارضــات مــستمر و متعــدد لــران بختيــاري و بويراحمدي بـا دولـت، حركـت اسـتقلالطلبانـه اعـراب جنـوب بـهمنظـور تجزيـه خوزســتان و تــشكيل عربــستان مــستقل در ســالهــاي 1315 و 1324، در منطقــه خوزسـتان منازعـات نـسبتاً طـولاني بلـوچهـا بـا قاجاريـه و بحـرانهـاي قـومي در كردستان، تركمنصحرا و جنوب شرق ايران نمونههايي از چالشهاي قومي ـ ايلي از يكصد ساله گذشته در قلمرو جامعه ملي كشور ميباشند. بسياري از تحليلگران و پژوهشگران عقيده دارنـد روابـط متقابـل اقـوام و نظـام سياسي در تاريخ معاصر ايران از دريچه همزيستي و تعامل دچار مشكلات زيـادي بوده است. به استثناي انقلاب اسلامي و جنگ تحميلي كه اراده همزيستي، تعامـل و مشاركت همه جانبه آحاد ملت و به ويژه اقوام در عرصههاي مختلـف سياسـي و اجتماعي و اداره ميدانهاي جنگ در عاليترين شـكل آن تحقـق يافـت، در سـاير مقاطع و دوران اين تعاملات متأثر از عوامل مختلف داخلـي و بـينالمللـي همـوارهدچار مشكل بوده و زماني كه احساس ميشده دولـت روبـه ضـعف نهـاده و نظـام سياسي قادر به حفظ حضور و اعمـال حاكميـت در سراسـر قلمـرو كـشور نيـست، حركتها و خيـزشهـاي كوچـك و بزرگـي در قلمـرو ايـلات و اقـوام بـه وقـوع پيوسته است كه حاصل آن به مخاطره افتـادن تماميـت ارضـي و حاكميـت ملـي وتضعيف وفاق هويت و وحدت ملي و بيثباتي سياسي بوده است. با توجه به تغيير و تحـولات گـستردهاي كـه در عرصـههـاي مختلـف سياسـي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي به ويژه در دهههاي اخير در كشور ايـران بـه وقـوع پيوسته است، بدون ترديد تمامي شـئون حيـات قـومي و عـشيرهاي از آن بـيتـأثير نبوده و اين تحولات و دگرگونيها اثراتـي بـر روابـط ميـان جامعـه قـومي و نظـام سياسي كشور داشته است. با توجه به تجربيات گذشتة، امروز از يك سـو نيازمنـد بازبيني سياستها و الگوهاي مـديريتي موجـود و از سـوي ديگـر، نيازمنـد تجربـه جهاني هستيم تا مطابق بـا نيازهـاي زمانـه و اوضـاع كنـوني بـينالمللـي و داخلـي، الگوي مطلوب مديريت تنوع قومي در كشور طراحي شود؛ الگويي كه عـلاوه بـر رفع نقايص الگوهاي تجربه شده موجود، راهنماي آينده نيز باشد. در نهايـت ذكـر چند نكته ضروري است:
۱- مقولهقوموقوميتدارايمفهـوميعامـلوجهـانشـمولاسـتوحـسب
تعاريف پذيرفته شده از آن كليه اقوام ساكن در ايران را در بر ميگيرد. اما در عين حال، از مجموع اقـوام كـرد، آذري، بلـوچ، تـركمن، لـر، عـرب و تالشي، جامعة تحليلي كه در اين كتاب مورد استفاده قرار گرفته، شامل پنج قوم كرد، بلوچ، آذري، اعراب و تركمن است. اين انتخاب به معناي ناديده
گرفتن ساير اقوام نبوده و نيست. تفاوتهاي مذهبي، گـستردگي و وسـعت قلمرو سرزميني ايـن اقـوام، شـرايط خـاص سياسـي و اجتمـاعي حـاكم بـر اجتماعـات آنـان، نقـش پيچيـده و گـسترده آنـان در تحـولات سياسـي – اجتماعي ايران در سوگيريهايي كه از گذشـته در مناسـبات ميـان آنهـا در حكومتها به وجود آمده و وزن امنيتي و سياسـي كـه امـروزه در سـاختار امنيت ملي ايفا مينمايند، از جمله دلايل اين انتخاب هستند.
۲- ازنظرزماني،اگرچهسابقهوپيشينةموضوعسياسـتهـايقـوميدرايـران معاصر يا به عبارت دقيقتر، از دوران قاجاريـه تـاكنون مـورد بررسـي قـرار ميگيرد؛ اما تمركز اين كتـاب در رسـيدن بـه سياسـت و الگـوي مطلـوب مديريت قومي در ايران، بر دوران بعد از انقلاب تأكيد دارد. بـا ايـن حـال، براي دقت و تمركـز بيـشتر، سياسـتهـا و الگوهـاي مـديريت دولـتهـاي معاصر ايران در سه دورة عمده- كه در هر دوره در درون خـود بـه مقـاطع كوتاهتري تقسيم شده- مورد بررسي قـرار گرفتـه اسـت. ايـن تقـسيمات و زمانبندي اين امكـان را فـراهم سـاخته اسـت كـه سياسـتهـا، تعـاملات و برنامههاي حكومتها در رابطه با جزئيـات بـا دقـت بيـشتري و بـه صـورت همهجانبه مورد نقد و تجزيـه و تحليـل قـرار گيـرد و همـه ابعـاد فرهنگـي، اجتماعي، سياسي، اقتصادي و امنيتي اين سياستها، پيامدها و آثـار مترتـب بر آنها بررسي و تحليل شود.
۳- سازماندهيكتاببهاينترتيـبخواهنـدبـود:فـصلاول،حـاويمباحـث