به تراوشات تاريكخانه ى حكومت فعلى كه از دهان يك مهره ى امنيتى بيرون مى زند دقت كنيد:
«در حال حاضر عراق نه فقط حوزه تمدنی نفوذ ماست بلکه هویت، فرهنگ، مرکز و پایتخت ماست و این مسئله هم برای امروز است و هم گذشته.»
” جغرافیای ایران و عراق غیر قابل تجزیه است و فرهنگ ما غیر قابل تفکیک است. پس ما یا باید با هم بجنگیم و یا یکی شویم. “
” تمام خاورمیانه متعلق به ایران است.”
“اگر به من باشد، هلال احمر را تغییر میدهم و شیر و خورشید را جایگزین آن میکنم؛ البته برای هلال احمر هم احترام قائلم.»
” زبان تركى در آزربايجان يك زبان بيگانه است “.
در همه ى اين پريشانگويى ها شاهد روحيه ى سركوب و اشغال هستيم. جز يك فاشيست دو آتشه هيچكس مدعى تعلق خاورميانه به ايران نمى شود.
جغرافياى عراق، جغرافيايى است كه از دروازه هاى آن بر پيكره ى ساسانيان متوحش فرود آمدند و تار و مارشان كردند. و شگفتا كه همين قوم متوحش بعدها عرب ها را به توحش متهم كردند.
به لحاظ بحث تشيع قبلاً در خصوص تفاوت هاى تشيع عراقى با شيعه ى شعوبى زياد نوشته ام و جاى بحثش اينجا نيست. حالا يونسى از كدام فرهنگ غير قابل تفكيك حرف مى زند الله او اعلم.
يونسى مى گويد: ” زبان تركى در آزربايجان يك زبان بيگانه است.”
اما اگر بخواهيم با زبان معيارهاى علمى و با تكيه بر مستندات تاريخ و تقويم آزربايجان، و با تاكيد بر مفاهيم استحاله اى و سانسور فى مابين زندانبان و اسير ( اشغالگر و اشغال شونده )، و با زبان بيش از دهها ميليون تورك ايران سخن گوييم، حقيقت وارونه شده ى سخن جعلى يونسى و سرتيتر خواسته هاى ملت آزربايجان از اين قرار است:
” زبان فارسى در آزربايجان يك زبان بيگانه است. “
به هر حال امثال يونسى ها نمونه هايى از فاشيسم نوين ايرانى هستند كه در ديگرى ستيزى و سركوب، لخت و عريان وارد معركه شده اند.