مدیریت دائره المعارف بزرگ اسلامی متهم به فساد شده است و کاظم موسوی بجنوردی رئیس مادام العمر این نهاد اتهامهای معاون سابق خود را با ناسزاگویی پاسخ داده است.
صادق سجادی، به عنوان “معاون پژوهشی، مدیر بخش تاریخ و عضو شورای عالی علمی مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی” روز دوم اردیبهشت در گفتوگو با ایلنا از مدیریت این مرکز انتقاد کرد و با اشاره به درآمدهای مرکز گفت: “ما نمیدانیم این درآمدها خرج چه میشود”. به نظر وی هزینههایی مثل “خرید کتاب” و “حق التالیف”ها شفاف نیست. بر گفتههای وی بیفزایید نحوهی گزینش و دعوت به کار خیل عظیمی از پژوهشگران را که صرفا از منظر تطابق با عقاید، نگرش و دلبستگیهای پژوهشی رئیس مرکز صورت گرفته است. سجادی سوالاتی و شبهاتی دارد از جمله اینکه «درآمدهای حاصله از بخشی تحت عنوان مرکز همایشهای بینالمللی وابسته به دایرة المعارف بزرگ اسلامی چگونه و در کدام محل صرف میشود؟»
پاسخ بجنوردی بیش از آنکه نوری بر تاریکی بتابد به نوعی تمسک به روش معمول و شناختهی صاحبمنصبان حکومتی است. و همین امر امکانِ صحتِ اتهامات را قوت بخشیده است. وی با ترکیبی از مغالطه، پاسخ گفتن سوال با سوال، پنهان شدن در پشت چیزی که خود “آبروی نظام” نامیده شکی باقی نگذاشته که خود متهم اصلی است: «اسرائیل، عربستان، آمریکا و شیاطین علیه ایران توطئه میکنند. فکر میکنید علیه فرهنگ نباید توطئه کنند؟ … در رأس فرهنگ، بزرگ ترین موسسهی پژوهشی ایران، که اینجاست. چرا نباید به اینجا حمله کنند؟» بجنوردی پس از بیان این جملات به گونهی سریع السیر به آبروی نظام اتصال یافته که خود آن نیز به چند واسطه به ذات اقدس الهی میرسد: “در واقع با آبروی جمهوری اسلامی بازی میکند، نمیدانم این حرکتها از کجاست که با آبروی نظام بازی میکنند”. بجنوردی پس از این تأکید از منتقدش شیطانی ساخته که هیچ محکمهای نمیتواند به کمتر از قتل چنین کسی راضی شود. او انتقادهای مطرح شده علیه مدیریت خود را به “هوچیبازی” توصیف و با کشاندن پای توطئه به میان، مشکل را در چشم بهم زدنی حل و فصل کرده است: «فکر میکنم مسئله پیچیدهتر از ظواهر قضیه است. اما میدانم دستهایی بیرون از مرکز در کار است؛ این دستها دستهای مشکوک و خبیثی است، دستهایی که قطعا ناپاک هستند و نیت سوء دارند.»
در دعوای مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی آنچه فراموش شده انحراف این نهاد از چهارچوبها و اهداف اولیهی آن است. از این رو، افزون بر سوء مدیریت مالی، آنچه مرکز را تا آستانهی تعطیلی پیش برده هزینههای نامربوط با اهداف اولیهی آن است که سر به میلیاردها تومان میزند. سجادی در ریشهیابی بحران کنونی مرکز به همین مشکل ارجاع میدهد، بیآنکه به نقش خود در پیدایش آن اشاره کند. وی میگوید: “این مرکز اساساً برای دائرةالمعارف بزرگ اسلامی تأسیس شد اما طی سالهای اخیر بخشی از بودجه، صرف دانشنامههایی شد که اصلاً ربطی به دائرةالمعارف بزرگ اسلامی نداشت.” یکی از این دانشنامهها تاریخ بیست جلدی ایران است که دو تن از چهار ویراستار آن آشکار از اندیشهی پانایرانیستی دفاع میکنند. بیآنکه این گرایش مانع درآمد هنگفتشان از مرکز شود.
در حالی که مردم بر اثر فشارهای عظیم اقتصادی در تنگنا هستند مراکزی اینچنین بدون نظارتی دقیق، با اموال دولتی ریختوپاش میکنند، به مرکز کاریابی خانوادگی و محفلی تبدیل میشوند و پژوهشها را در مسیر دلپسند ریاست به جریان میاندازند. و در آخر هر انتقادی را که رخنهای در این دایرهی بسته ایجاد کند، با دهها اتهام و برچسب به پشیمانی بزرگ تبدیل میکنند.
البته مشکل دایره المعارف بزرگ اسلامی از این هم بنیادی تر است. این دانشنامه بعضن به متنی جهتدار و فرقهای تبدیل شده است. تا جایی که به نظر میرسد، گردانندگان دانشنامهی مذکور هدفی ندارند جز ادغام گوناگونیها و تنوع زندگی در ذیل مفاهیم یکسانساز در سرزمینهایی که زمانی خلافت شرقی نامیده میشد. مرکز به مرور از صورت یک مؤسسهی پژوهشی به سیرت یک نهاد ایدئولوژیک ناسیونالیستی درآمده است.