جواد ميرى مدام از مسئله ى ملت و مليت محروسه ى تورك فقط با نام ” مشكل زبان تركى ” ياد مى كند. سرآغاز گفتمان بر سر مليت و نژاد و هستى تورك ها زبان توركى است اما كليت آن نيست.
چرا روشنفكر ايرانى از تاريخ و فرهنگ و جغرافياى ما مى گريزد و آن را مخفى مى كند؟ جواد ميرى هم مثل آل احمد از ادبيات سلطه استفاده مى كند. يعنى به جاى طرح مسئله ى زبان توركى از آن به عنوان مشكل و معضل ياد مى كند.
مليت ها و زبان هاى محروسه در ممالك محروسه مشكل نيستند شناسنامه و واقعيت و حقيقت اند. حق و حقوق دارند.
روشنفكر فارسيزه ى ايرانى شايد اين زبان و هويت و باشندگى را مشكل خويش بداند اما در منظر ما و جهان زبان ها و هويت ها و انسان ها امنيت و فراخبالى و گشودگى هستند.
اتفاقاً اين نوع از روشنفكرى ايرانى است كه مشكل ما است و مشكل دارد. يعنى چيزى كه ميرى به عنوان ” وحشت از تكثر زبانى ” ياد مى كند خودش يك ” اسمگذارى غلط ” است.
ميرى لب بر تكثر مليت ها و نژادها و فرهنگ ها و مرزها مى بندد و مثل ديگر روشنفكران ايرانيت فارسيزه با ادبيات سلطه هماهنگ مى شود.
نكته ى ديگرى كه پيوسته روشنفكر ايرانى بر طبل آن مى كوبد تركيب ” وحدت ملى ” است. در خصوص ايران اين تركيب بسيار غلط اسم گذارى شده است. در ايران يك ملت وجود ندارد كه كه وحدتش ملى باشد. شايد اگر بتوان از وحدتى سخن راند در قالب ” وحدت ملت ها ” مى باشد. همين ” وحدت ملى ” خودش يك خوانش اقتدارگرايانه است.
روشنفكر ايرانى و حكومت ايران از سياست وحدت ملى وقتى مفهومى والاتر و وسيعتر مى تواند بسازد كه در داخل ايران به مفهوم وحدت ملت ها برسد. چيزى به نام ملت ايران وجود ندارد بلكه ملت هاى محروسه در ايران وجود دارد.